|
مشاهیر ایران و اسلام
|
||

یعقوب زارع ندیکی شاعر و نویسنده معاصر شهرستان شهر بابک در سال ۱۳۵۵ ش . متولد شد.
وی فارغ التحصیل دررشته کارشناسی ادبیات فارسی ازدانشگاه علامه طباطبایی تهران وکارشناسی ارشد ادبیات فارسی ازدانشگاه تربیت مدرس تهران، درحال حاضراستاد وعضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی شهرستان شهربابک می باشد.
از وی تا کنون ۳ مجموعه شعر به چاپ رسیده است :
۱. ریواژ ؛ تهران : فصل پنجم ؛ ۱۴۰۱ ؛ ۶۰ ص.
۲. ریواس ، سیب ، سعدی ؛ تهران : فصل پنجم ؛ ۱۳۹۱ ؛ ۸۰ ص.
۳. گلادیاتور مست ؛ تهران : فصل پنجم ؛ ۱۳۹۴ ؛ ۶۲ ص.
این شعر از اوست :
قدت که میان قاب در پیدا شد،
لرزید دلم، دچار شد، شیدا شد...
یک شوخی بچه گانه، یک عشق بزرگ
من زنگ زدم در بروم؛ در وا شد...
منابع :
----------------------------------------------
- پرچین : وبلاگ انجمن شعر شهر بابک ، ۵ مهر ۱۳۸۷.
- سایت اینترنتی کتابخانه ملی ایران.
زندگینامه
زندگینامه :
محمود زند مقدم در سال ۱۳۱۷ ه. ش. متولد شد. مادر او دبیر وفرانسهدان و دانشآموخته دارالمعلمات بود. زند مقدم دورهلیسانس زبان و ادبیات انگلیسی را در دانشگاه تهران ودکتری در برنامهریزی منطقهای را در دانشگاه دورهامانگلیس گذراند. اولین بار در سال ۴۲ از طرف مرکز آمار ایران وابسته به سازمان برنامه وبودجه برای بررسی وضع درآمد و هزینه خانوار بلوچ به منطقه سفر کرد. بهبلوچستان و مردمش علاقمند شد و آنها را به عنوان موضوع اصلی کار و تحقیقش برگزید. زند مقدم از سال ۵۰ تا ۵۷ به عنوان کارشناس سازمان برنامه و بودجه، همکاروزارت نیرو در مطالعه طرحهای آبی، ریس دفتر برنامه و بودجه در زاهدان و مسئول مرکز مطالعات و پژوهشهای خلیج فارس و دریای عمان در استان سیستان و بلوچستانمشغول بود.
محمود زند مقدم روز دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱ بر اثر ایست قلبی درگذشت. او در قطعۀ نامآوران بهشت زهرا (ردیف ۱۷ شمارۀ ۲۶) در تهران به خاک سپرده شد.
کتاب ها :
۱. حکایت بلوچ اقلیم ( ۷ جلد )

منابع
--------------------------------------
- ویکی پدیا دانشنامه آزاد اینترنتی
زندگینامه
استاد فضلالله فرزند حاج حبیبالله بهشتی فرزند ولیمحمد متخلص به زرکوب از شاعران، نویسندگان و پژوهشگران مطرح و معاصر هرات است که در روز ۲ ثور ( اردیبهشت) ۱۳۳۳ ه. ش . در روستای (غیزان چشمه) هرات دیده به جهان هستی گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر هرات به پایان رسانید. در سال ۱۳۵۵ خورشیدی از دانشگاه ادبیات کابل لیسانس خود را گرفت. بعد از مدتی به ایران رفت و در دانشگاه مشهد به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۷۱ خورشیدی از دانشکده ادبیات این دانشگاه با دریافت درجه کارشناسی ارشد فارغالتحصیل شد و کتاب بررسی شعر مقاومت افغانستان از وی بهصورت زیراکس چاپ شده است که رساله کارشناسی ارشد زرکوب است. حضور حکومت روسی در کشور باعث شد تا آقای زرکوب سالیان درازی را در ایران مانند میلیونها هموطن همرزم خود به سر ببرد و به مبارزات فرهنگی بپردازد.
زرکوب در اوایل دهه هفتاد و پس از درگذشت ناگهانی پدر، به زادگاهش برگشت و چند سال پس از آن، در این شهر به سربرد و فعالیتهای ادبی و قلمی را پی گرفت. اما بالاخره با سیطره حکومت طالبان در دوره اول، در سال ۱۳۷۸ با خانوادهاش به هجرتی دیگر ناگزیر شد و به کشور دانمارک سفر کرد
او از آوان نوجوانی به سرودن شعر آغاز کرد. زرکوب شاعری است دردآشنا که همواره صدای مردم رنج کشیده این مرز و بوم را از نوازشگر سرودههای خویش بیان کرده است. زرکوب اشعار زیادی را در قالبهای قصیده، غزل، رباعی و مثنوی سروده که هر از گاهی در جراید کشور و خاصتاً در روزنامه اتفاق اسلام، مجله هفت قلم، و ... نشر شده است.
فضلالله زرکوب به کشورهای زیادی مسافرت و در انجمنهای زیادی اشتراک کرده است. استاد زرکوب مردی متعهد، مومن و مبارز بود که برخورد خوب و صمیمیاش به علاقهمندان او افزوده بود. شعرش از شور و حال و پختگی خاصی برخوردار است. وی از افتخارات این مرز و بوم است. آقای زرکوب یکی از بنیانگذاران انجمن دوستداران سخن در سال ۱۳۵۲ خورشیدی در هرات، و انجمن شعرای مهاجر در مشهد نیز به شمار میرود.
برادرش نورالله وثوق نیز از ادبای افغانستان بود.
سرانجام این استاد سخن، شاعر، نویسنده، پژوهشگر و زبانشناس ماهر زبان فارسی در روز ۱۰ دی ۱۴۰۱ ه. ش. در آلمان درگذشت .
نمونههای از اشعار
چه زیبا چیده قالیبافِ من پهلویِ هم گلهای قالی را
بنازم قدرتِ إِعجاز و سحرآمیزیِ نازکخیالی را
به دسترخوانِ لطف از شاخههای همدلی گسترده دستانش
انارِ قندهار و خوشۀ نوتاکِ انگورِ شمالی را
به پیرامونِ این خوانِ مَحَبَّت حلقه زن جانا؛ مگردان روی!
که آبستن بود کفرانِ نعمت؛ نطفۀ نعمتزوالی را
من و تو مثلِ رودِ تشنه و آبیم؛ از کهپایه جاری شو!
که بزداییم با هم از دلِ این جُلگه؛ زنگِ خشکسالی را
هَرِیرود و تگاب و هیرمند آن گونه آمیزند با آمو
که رقصان آورند از تابِران تا بلخ مولانا غزالی را
نخواهد ماند جز توفان و سَیل از غُرِّشِ ابرِ سیه چیزی
بیا تا سر کنیم آهنگِ زیبایِ سیهموی و جلالی را
زمینِ سبزِ ما پُرچاله خواهد شد؛ متاز اینگونه سنگیننعل!
ندارد فرشِ نرمِ همدلی زین بیش؛ تابِ پایمالی را
بیا! خوی پلنگی را ز سر بیرون کن ای آهوی کوهستان!
مجو زنهار! از چنگِ پلنگان؛ زینهارِ احتمالی را
پلنگ آیینۀ رنگ است و ما آهویِ راغستانِ بیرنگی
به دست تیر و دی مسپار؛ فروردین و مهرِ اعتدالی را
*
ای هریوا ای ابر شهری که فرهنگ و هنر
گشت در دامان پر مهرت بزرگ و بارور
سرفراز از کوهساران غرورت غرب و شرق
سربلند از همتت از خاوران تا باختر
از هریرود خروشانت سر ما پر غرور
وز هوای خوشگوارت سینه ما پرگهر
پای نظمم در ره تمجید تو کوتاه و لنگ
پیکر نثرم به توصیف تو در گل تا کمر
رنج تو بر مغز مغز استخوانم زمهریر
دوریت بر رگ رگ من گه تگرگ و گه شرر
باد بد خواهت میان قجقن سرب مذاب
تا به گردن قوطه ور نه کمتر و نه بیشتر
دیر زی آباد زی با کاجهای سبز خویش
زانکه هر برگش بود بر چشم دشمن نیشتر
گرچه روز ویژهات روزیست بر ما بس بزرگ
باد هر روز تو از نوروز هم نوروزتر
تا زمین است و زمان و زنده جانی در جهان
دشتهای بایرت پر سبزه باغت پر ثمر
*
ما و صفای دامن بیرنگِ خارهها
کاتش به دامنیم، از این باغوارهها
گرم دریغ ثانیههای گذشتهایم
غافل ز بیقراری نبض شمارهها
قد رسای عمر، دو تا میشود چه زود
جاریاست این سخن به زبان فوارهها
ای همرهان! به تاخت برانید باره را
کز ما گذشتهاند یکایک سوارهها
اینک در انتهای گذر از گذرگهیم
با آخرین دقایق سبز اشارهها
برخیز ای رمیده ز یاران! که انتظار،
بر قامت تو دوخته نونو نظارهها
*
ساقی نشست و ساغر ما را شکست و ریخت
دل را به داغ توبه فردا شکست و ریخت
دردا که از تهاجم دردیکشان خام
آیینههای صاف دل ما شکست و ریخت
دیدیم قامت کج دیوار را و لیک
خفتیم زیر سایه آن تا شکست و ریخت
در بزم گرم خویش چراغی که داشتیم
هنگام در گرفتن دعوا شکست و ریخت
گفتیم سینه را که دلی داشتیم، گفت:
در گیر و دار معرکه گویا شکست و ریخت
بازی نگر که آیینه بودم به دست دهر
این کودکم برای تماشا شکست و ریخت
نقشی که بود زینت ایوان افتخار
یا پایمال حادثه شد یا شکست و ریخت
منابع
------------------------
خبرگزاری مهر : ۱۲ دی ۱۴۰۱
- خبرگزاری ایرنا : ۱۱ دی ۱۴۰۱
- اصیل یوسفی، محمد رفیع، آئینه مهر (یادنامه استاد سعادتملوک تابش)، مشهد: بدخشان، ۱۳۹۱ خورشیدی، ص ۲۴۷ – ۲۴۹.
- انوشه، حسن، دانشنامهی ادب فارسی: ادب فارسی در افغانستان، به سرپرستی حسن انوشه، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱ خورشیدی، جلد ۳، چاپ دوم، ص ۴۸۱.
- بهاء، بهاءالدین تیموری، تذکرهی زرنگار (عرفا، علما، شعرا، ادبا، نویسندگان، خطاطان و نقاشان متقدم و معاصر هرات)، هرات: توانا، ۱۳۸۴ خورشیدی، ص ۱۵۱.
- بهره، ولیشاه، صد شاعر معاصر هرات، ص ۷۱ – ۷۲.
- پهلوان، چنگیز، نمونههای شعر امروز افغانستان، ص ۱۲۷ – ۱۳۰.
- خاکساری، صبغتالله، یادها و لحظهها، ص ۱۵۵ – ۱۵۸.
- رستمی، محمد ظاهر، کاجها هنوز ایستادهاند (تذکرهی شعرای قرن ۱۳ و ۱۴ حوزهی ادبی هرات)، به اهتمام آصف رحمانی (پارسی)، هرات: بنیاد شهید احمدشاه مسعود، ۱۳۸۷ خورشیدی، ص ۲۷۴ – ۲۷۶.
- سلجوقی، نصرالدین، سلجوقیان معاصر هرات، هرات: آرتاکوانا – احراری، ۱۴۰۰ خورشیدی، ص ۱۸۷ – ۱۸۸.
- شعر مقاومت افغانستان، دفتر دوم، ص ۱۵۵ – ۱۵۸.
ابوثنا احمد بن محمد زابلی از دانشمندان د قرن دهم هجری است. وی در ادبیات عرب و علوم قرآنی مهارت داشته و کتاب " اعراب القرآن را در سال 965 ه. ق. تالیف کرده است.
همچنین وی کتاب " حل معاقد القواعد اللاتی تثبت بالدلالا و الشواهد " را به عربی و در موضوع صرف و نحو تالیف کرده است. نسخه ای از این کتاب که درویش خضر در سال ۱۰۰۰ ه. ق کتابت کرده است به شماره ۱۴۰. در کتابخانه حضرت امیرالمومنین در نجف وجود دارد.
منابع
--------------------------------------
- ریحانه الادب ج ۲.ص ۳۵۱
- فرهنگ بزرگان اسلام و ایران ص ۷۵
- سایت اینترنتی کتابخانه ملی و مرکز اسناد جمهوری اسلامی ایران

شيخ فياض زنجانی فرزند مرحوم مدرس زنجانی یکی از علما و دانشمندان بزرگ شهرستان زنجان در اواسط قرن اخير بود. در سال 1285 ه. ق. در زنجان متولد شد و از حضور پدر مجتهد خويش و اعلام آن شهر مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول را به پايان برد. آنگاه عازم تهران شد و چندسالی از کرسی درس ميرزا ابو الحسن جلوه و آيت الله آشتيانی دروس حکمت و فقه و اصول و کلام و منطق و تفسير آموخت و در علوم عقلی و نقلی مهارت یافت.
وی چند سال در عتبات از کرسی درس علامه شيخ هادی تهرانی و اعلام ديگر بهره مند بود و خود فقيهی محقق و متبحر گشت. آيت الله زنجانی از سال 1326 تا پايان عمر در زادگاه خويش از مروجين و مدرسين بزرگ مکتب بود، و ملجأ و پناه مردم عصر خويش گرديد معظم له اثری به نام ذخائر و رسائلی در عبادات و ماهيت وجود به رشته تحرير برد و سرانجام در روز عيد غدير سال 1360 ه. ق. به سوی مولای خويش شتافت. بعد از وفات او فرزند ارجمندش شيخ زين الدين زنجانی وارث علوم پدر گرديد.
منابع
---------------------------------------
- علمای بزرگ شیعه ص 376
مرشد عباس زریری فرزند حسین از مشاهیر نقّالان و شاهنامه خوانان معاصر اصفهان در سال 1327ه. ق. (مطابق 1288ه. ش. ) در محلّه مستهلک اصفهان متولّد شد. در کودکی بر اثر قحطی پدر و مادر و بستگان خود را از دست داد و برای امرار معاش به شغل های مختلفی روی آورد. در جوانی به نقّالی در قهوه خانه های اصفهان پرداخت و کم کم شهرت و مهارت زیادی یافت، تا جایی که از شهرهای دیگر برای شاهنامه خوانی از او دعوت می شد. او روایات نقالان قدیم از شاهنامه و سایر کتاب های اساطیری ایران را که سینه به سینه به دوره او رسیده بود از حفظ داشت و با بیانی گیرا و جذّاب در جمع کثیر مستمعین حاضر در قهوه خانه ها با حرکات دست و پا و عصا روایت می کرد و صحنه های رزم و بزم را برای حاضرین مُجَسّم می ساخت. از داستان های زیبای شاهنامه رزم رستم و سهراب بود که در نقالی به سهراب کشان ختم می شد و پس از بیان آن، مرشد شاهنامه خوان به ماجرای عاشورا و شهادت جوان رعنای امام حسین علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام گریز می زد و مجلس را به گریه می آورد.
مرشد عباس طومارهایی از روایت نقّالان قدیم از داستان های شاهنامه گردآوری کرده بود که از میان آنها «داستان رستم و سهراب» با تصحیح و ویرایش دکتر جلیل دوستخواه، ادیب و شاهنامه پژوه معاصر، در سال 1369ش به چاپ رسید.
وی در 30 تیر 1350ه. ش. در سن 62 سالگی در اصفهان درگذشت و در تکیه زرگرها در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. بر سر مزار او بقعه کوچکی بنا کردند.
منابع
-------------------------------------------------------
- اعلام اصفهان ج4
- داستان رستم و سهراب، روایت نقّالان: مقدمه، صص چهارده چهل و سه؛
زندگینامه
فیروز زنوزی جلالی داستان نویس معاصر و مدرس داستان نویسی در اول آبان ۱۳۲۹ ه. ش. در خرمآباد متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان رساند، سپس به نیروی دریایی ارتش پیوست و چندی در بوشهر و خرمشهر خدمت کرد. مدتی بعد به تهران منتقل شد و داستان نویسی را به طور جدی دنبال کرد.او علاوه بر داستان نویسی با نشریات ادبی همکاری می کرد و به نقد داستان و تدریس در کلاس های داستان نویسی می پرداخت. وی همچنین داوری جوایزی چون جلال آلاحمد و پروین اعتصامی را بر عهده داشت.
فیروز زنوزی جلالی در سال ۱۳۸۷ جایزه ادبی جلال آلاحمد را برای رمان قاعده بازی دریافت کرد. وی همچنین برنده جایزه قلم زرین شده است.
او از زمستان سال ۱۳۹۴ ه. ش. با سرطان ریه دست به گریبان بود و بارها دوره شیمیدرمانی و رادیوتراپی را پشت سر گذاشته بود. او سال گذشته و در خلال بیماری، رمان «برج ۱۱۰» خود را در نمایشگاه کتاب تهران رونمایی کرد. این نویسنده توانا سرانجام در صبح سهشنبه پنجم اردیبهشت 1396 ه. ش. در پی ابتلا به سرطان ریه در بیمارستان مسیح دانشوری تهران درگذشت.
آثار
نمایشنامه
«مثنوی کوچه»(۶۹)، «درختی در برزخ» (۷۰)، «غریبه»(۷۱)، «فاجعهٔ نوزدهمین»(۷۲)، «تیغ برپشت»(۷۳)، «سلطان و کاتب»(۷۴)، «نماز»(۷۵)، «جُنگهای هنری دریا»(۷۶) و…
فیلمنامه
«شور وشیرین»، «این کوچولوی پُردَردِ سر» (طنز).
فیلم سینمایی
«آینه و مرداب» و «آلفا هنوز زنده است».
نقد
«باران بر زمین سوخته»: بررسی و نقد داستان یک شهر، درخت انجیر معابد، مدار صفر درجه، آدم زنده از نویسنده فقید احمد محمود (تهران، تندیس، ۱۳۸۶، چاپ اول)، «آسیبشناسی ادبیات داستانی معاصر».
مجموعهٔ داستانهای کوتاه
«سالهای سرد»(۶۸)، «خاک و خاکستر»(۶۹)، «روزی که خورشید سوخت»(۷۰)، «مردی با کفشهای قهوهای»(۷۳) ـ برندهٔ دیپلم افتخار «۲۰سال ادبیات داستانی انقلاب اسلامی»، «اسکاد روی ماز۵۴۳»(۷۶)، «حضور»(۷۶)، «سیاه بمبک»(۷۷)، «گزیدهٔ ادبیات معاصر» (تهران، نیستان، ۱۳۷۸، چاپ اول) ـ زنوزی ۷ داستان منتخب خود را در این اثر فراهم آورده است: شکلات، فتّاح، سیاه بمبک، روزی، مثل بقیّهٔ روزها، داوودیها، مسوّده، روزی که خورشید سوخت.
رمان و داستان بلند
«مخلوق»(۷۹) ـ برندهٔ دیپلم افتخار از بنیاد شهید. این رمان را عبدالعلی دستغیب در کتاب از دریچهٔ نقد با عنوان «قهرمان داستان در جدال با نویسنده» بررسی و تحلیل کرده است.
«قاعدهٔ بازی»(۸۶) که برندهٔ جایزهٔ «جشنوارهٔ دوسالانهٔ قلم زرّین» و اثر برگزیدهٔ بخش رمانِ «جایزهٔ جلال آل احمد» گردید.
«توپ پاشنه، سمت ساعت دو!» عنوان قصهٔ اول از یک داستان بلند ۳ قصهای باموضوع جنگ دریاییِ خرمشهر در روزهای آغازین جنگ تحمیلی است. قصهٔ دوم این داستان بلند با عنوان «سکّان، سمت، میانهٔ اروند» نیز در مراحل چاپ قرار دارد و قصهٔ سوم این اثر با عنوان «خرمشهر، خرمشهر» در حال نوشته شدن است. این رمان ۳ قصهای، بازسازی خاطرات زنوزی از جنگهای آغازین دریایی در اروند ـ به هنگامی که وی کمیسر دریایی ناوچههای ۶۵ نیروی دریایی بوده ـ میباشد.
عمدهترین مضامین داستانهای زنوزی جنگ، فقر و شوربختی مردم و اندوه و محنت انسانهای دردمند است.
منابع
---------------------------------------------------------
- سایت اینترنتی فیروز زنوزی جلالی
- ویکی پدیا دانشنامه آزاد اینترنتی
- خبرگزاری ایسنا : 5 اردیبهشت 1396
|
|