مشاهیر ایران و اسلام
 
 
 

زندگینامه

خواجه جمال‌الدین سلمان بن خواجه علاءالدین محمد معروف به سلمان ساوجی از شاعران اوایل قرن هشتم هجری ، در سال ۷۰۹ ه. ق. در در شهر ساوه به دنیا آمد . خاندان سلمان نسبتاً معروف بود. نام پدرش خواجه علاءالدین محمد ساوجی، مردی اهل قلم بود و در علم سیاق استاد و در نظر بزرگان و حاکمان وقت، مورد احترام بود.

. شهرت سلمان در فن شعر بعد از فراگیری مقدمات علوم و آداب دیوانی و علم سیاق در اواخر حکومت ایلخانان و در زمان وزارت غیاث الدین محمد آغاز شد.

سلمان در اوایل عمر خواجه غیاث‌الدین محمّد وزیر سلطان ابوسعید بهادر را در قصاید خود مدح کرد و اولین کسی که ستوده غیاث الدین محمد وزیر دربار سلطان ابو سعید بهادر است . وی قصیده بدایع الاسرار را در ستایش این وزیر دانش دوست به نظم در آورده است سلمان این قصیده را به تقلید از سید ذوالفقار شیروانی و قوای گنجه‌ای سرود. در آن زمان این شاعر حدود بیست و شش یا بیست و هفت ساله بود.

سلمان همچنین وزیر محمد خان؛ یعنی خواجه شمس الدین محمد زکریا، نوه ی دختری خواجه رشیدالدین فضل الله را ستود و چند قصیده در مدحش ساخت.
سلمان ساوجی از سال 740 هجری به همراه شیخ حسن ایلکانی و همسرش دلشاد خاتون به بغداد رفت .و شیخ حسن بزرگ از سلسله جلایریان و سلطان حسین جلایر و سلطان اویس جلایر را مدح گفت . او در دربار ایلکخانی، سمت ملک الشعرایی یافت و مدّت چهل سال در سفر و حضر و تبریز و بغداد مداحی آن خانواده را نمود. بسیاری از شعرهای سلمان ساوجی در مدح شیخ حسن و همسرش دلشاد خاتون و سلطان‌اویس سروده شده. او دو مثنوی یکی موسوم به «جمشید و خورشید» و دیگری «فراق‌نامه» . جمشید و خورشید در ۷۶۳ و فراق‌نامه در ۷۷۰ به پایان رسید

با توجه به محبت شیخ حسن ایلکانی و همسرش ، سلمان در بغداد زندگی خوبی داشت . اویس نیز که بعد از پدر به تخت پادشاهی نشست حال ممدوح درجه اول سلمان به حساب میامد . او هم به مانند پدر ، به این شاعر دربار صله و پاداش فراوان می داد و در حق او رفتاری کریمانه داشت . سلمان همچنین شاه محمود مظفریرا که هنگام درگیری با برادرش شاه شجاع به بغداد پناه آورده بود و شاه شجاع مظفری را که بعد از وفات سلطان اویس و برادرش به آذربایجان حمله کرد و چندی بر آنجا چیره ماند را مدح کرد. سلطان حسین بعد از اینکه مجددا به بغداد بازگشت از سلمان به خاطر مدح شاه شجاع رنجید و شاعر مورد بی مهری وی قرار گرفت.و داین هنگام که سلمان از نظر جلایریان افتاد و در ساوه انزوا جست و سرانجام در دوشنبه دوازدهم صفر ۷۷۸ هجری قمری در زادگاه خود درگذشت.

سلمان در درجۀ اوّل قصیده‌سراست و می‌توان او را از آخرین قصیده‌سرایان معروف ایران پیش از صفویان دانست. سلمان در تغزل و عاشقانه‌ها نیز زبردست بود و از این جهت مورد توجه قرار گرفت .

اشعار سلمان به لحاظ محتوا و معنی ارزش چندانی ندارد ولی زیبایی واستحکام و استفاده ار ایهام و صنایع شعری ريال شعر او را لطیف کرده است . در قصیده سرایی مهارت داشت و به عنوان اخرین شاعر مدیحه سرا قبل از عصر بازگشت به حساب می آید . علاوه بر این به شیوه شاعران قصیده سرای گذشته مانند سنایی ، انوری و خاقانی نظر داشته است.

سلمان ساوجی از جمله شاعرانی است که وصف طبیعت را با حرکت و حیات همراه کرده‌است و به اصطلاح به عناصر بی‌جان. شخصیت و خصایص انسانی بخشیده‌است. او به این شیوه بسیاری از وصف‌های خود را سرشار از زندگی و پویایی و حرکت کرده‌است. اغلب تشخیص‌های او در شکل تفصیلی و با نوعی بیان روایی همراه است

نتیجه تصویری برای دیوان سلمان ساوجی نتیجه تصویری برای دیوان سلمان ساوجی

سلمان سروده هایی در ستایش پروردگار ، امامان و به خصوص حضرت علی دارد وی در غزل نیز در ردیف شاعران بزرگ غزلسرای ایران قرار دارد . غزلیات فصیح او امیختگی عشق و عرفان است که تا حدی به اشعار سعدی میماند .

آثار :

  1. کلیات دیوان : مشتمل بر قصاید و غزلیات و رباعیات و ترجیعات و ترکیبات
  2. فراق نامه : یک مثنوی در هزار بیت است که به قول مرحوم دکتر صفا شرح محبت میان سلطان اویس و بیرامشاه پسر خواجه مرجان و مرگ او در گیلان است و هجر و فراقی که از این راه میان او و اویس افتاده است
  3. جمشید و خورشید : مثنوی عاشقانه به قول ری مثنوی عاشقانه به قول ریپکا ضرب تازه ای از سکه ی قدیمی خسرو و شیرین است . ماجرای عشق جمشید و شرح سختیه ای او رد راه رسیدن به خورشید دختر قیصر روم است با دوهزاو نهصت بیت و پایان ان وصال عاشق و معشوق است.

نمونه شعر

مــــــا را بجز خيالــت، فکــري دگــــر نباشد

در هيـــچ سر خــــيـــالي، زين خوبتر نباشد

کي شبــــــروان کويــت آرند ره به سويـــت

عکســـي ز شمـــع رويـــت، تا راهبر نباشد

مـــا با خيــــــال رويـــت، منزل در آب و ديده

کرديم تــــا کسي را، بر مــــا گــــــذر نباشد

هرگـــــز بدين طراوت، سرو و چـمن نرويــد

هرگز بدين حــلاوت، قنــد و شکــر نباشــــد

در کوي عشـــق باشد، جان را خطر اگر چه

جايي که عشــق باشد، جان را خطر نباشد

گر با تـــــو بر سرو زر، دارد کســـي نزاعي

مــن ترک ســـر بگويــــم، تا دردسر نباشــد

دانــم کــــه آه ما را، باشد بسي اثــرهــــــا

ليکن چه ســود وقتي، کز مـــا اثــــر نباشد؟

در خلوتي که عاشـق، بيند جمال جـــانــــان

بايــــد که در ميـــانه، غيـــــــر از نظــر نباشد

چشمت به غمزه هــــر دم،خون هزار عاشق

ريـــزد چنانـــکـه قطعـــــاً کس را خبــر نباشد

از چشم خود ندارد، سلمان طمع که چشمش

آبـــي زند بر آتـــش، کان بي‌جگر نباشد

منابع

-----------------------------------------

- تاریخ ادبیات در ایران ج3 ص1004

- تاریخ نظم و نثر در ایران ص 202

- ریحانه الادب ج2 ص 418

- مقدمه کلیات سلمان ساوجی


برچسب‌ها: مشاهیر ساوه, شاعران ساوه, زادگان ۷۰۹ ه ق, درگذشتگان ۷۷۸ ه ق
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 21:48  توسط غلامرضا نصراللهی  | 
  بالا