مشاهیر ایران و اسلام
 
 
 

نتیجه تصویری برای یاشار کمال

زندگینامه

کمال صادق گوکچَلی (به ترکی استانبولی: Kemal Sadık Gökçeli) با نام ادبی یاشار کمال (به ترکی استانبولی: Yaşar Kemal) ، از نویسندگان کرد اهل کردستان ترکیه بود . وی در سال م.۱۹۲۳ م. در روستایی کردنشین همیته ("گوکچه دام" فعلی)، استان عثمانیه در جنوب ترکیه متولد شد. پدرش ملاک کرد از اهالی وان بوده که در زمان جنگ جهانی اول به چوکوروا فرار کرده است. والدینش اهل وان بودند. وی کودکی بسیار سختی را پشت سر گذاشت و در تصادفی چشم راستش را از دست داد و در پنج سالگی شاهد قتل پدر به دست فرزندخوانده او در مسجد در عید قربان بود. حکم آشکار یاشار کمال در سال ۱۹۹۵ در باره سیاست‌های دولت ترکیه در مصاحبه وی با مجله اشپیگل، او را به اتهام «تبلیغات تجزیه طلبی» در مقابل دادگاه امنیتی دولت ترکیه قرار داد. محاکمه با حکم برائت وی پایان یافت، اما با انتقاد مجدد وی از عملکرد دولت، یاشارکمال به اتهام «تحریک مردم»، به ۵ سال زندان تعلیقی محکوم گردید.

وی حکم زندان تعلیقی را نپذیرفت و گفت: “هرمجازاتی می‌خواهید نقداً" بکنید، چرا که حکم تعلیقی، حکم خودسانسوری را برای من دارد و من نمی‌خواهم خود را دچار خودسانسوری بکنم، هنوز کارهای انجام ندادهٔ بسیاری دارم و باید آنهارا هرچه زودتر تمام کرده و بچاپ برسانم، اما زندگی در ترکیه، آنهم با این حکم تعلیقی، این امکان را از من سلب من کند». با این استدلال یاشارکمال بعد از گرفتن حکم زندان تعلیقی مدتی در سوئد زندگی کرد.

یاشار کمال که از سال ۱۹۵۰ بکرات بخاطر دفاع از آزادی بیان و تساوی حقوق مردم دستگر و زندانی شده است، بار آخر بخاطر نوشته خود در باره مسئله کردها بنام «ابری سیاه بر آسمان ترکیه» محکوم به یک سال و هشت ماه زندان گردیده بود. اوج خشم یاشار کمال در سال ۱۹۹۷ بود که در اعتراض به زندانی کردن «اشبر یاغمور دره لی» نویسنده نابینای ترکیه گفته بود: «تا آخر عمرم دولت ترکیه را نخواهم بخشید!»

یاشار کمال، نویسندهٔ بلند آوازهٔ کرد، در میان خوانندگان ایرانی نامی آشناست. بیشتر رمان‌های یاشار کمال به زبان فارسی ترجمه شده و مقبولیت خاص و عام، یافته‌است. آثار یاشار کمال اگر چه از متن سرزمین و جغرافیایی محدود ومشخصی بر آمده‌اند، اما ساختار و محتوایی جهانی دارند. رمان «اینجه ممد» او تا کنون به بیش از ۲۰ زبان منتشر شده و بارها به فیلم در آمده‌است.

یاشار کمال در سپتامبر سال ۲۰۱۳ آخرین کتاب خود را منتشر کرد که عنوانش «پرنده‌ای با یک بال» بود. او این کتاب را چهل سال پیش نوشته و در کشوی میز خود نگه داشته بود.

وی در زندگیش چندین جایزه دریافت کرد از جمله در اکتبر ۱۹۹۷ به جهت دفاع از صلح و حقوق بشر، موفق به دریافت جایزه صلح ناشران آلمانی شد. این نویسنده شهیر در سال ۲۰۰۸ جایزه بزرگ ادبیات ریاست جمهوری ترکیه را دریافت کرد که یکی از مهمترین جوایز ملی در ترکیه است و به نویسندگان، شاعران، هنرمندان و خوانندگان ملی تعلق می‌گیرد.

یاشار کمال، روز شنبه ۲۸ فوریه ۲۰۱۵، در ۹۱ سالگی در بیمارستانی در استانبول درگذشت.

آثار

یاشار کمال با ترجمه‌ رمان بسیار معروف «اینجه ممد» با ترجمه‌ ثمین باغچه‌بان در مجموعه‌ کتاب‌های جیبی زیرمجموعه‌ نشر امیرکبیر به فارسی‌زبان‌ها و ایرانی‌ها معرفی شد. این کتاب هم‌اکنون در بازار موجود نیست و در شمار آثار نایاب است. این اثر که روایت شورش و اعتراض است نخستین‌بار سال ۱۹۵۵ به صورت پاورقی در روزنامه جمهوریت، چاپ استانبول، منتشر شد. ممد نوجوان، شخصیت اصلی داستان، در فرایند روایت به شخصیتی پخته و جاافتاده بدل می‌شود؛ شخصیتی که علیه ظلم ارباب‌ها بر رعیت‌ها طغیان می‌کند و تاوانی سنگین هم می‌پردازد. این روایت بازتاب روزگاری از گذار ترکیه از جامعه‌ سنتی و فئودالی به دوران تجدد با نظم سیاسی و اقتصادی دیگر است.

«پرندگان نیز رفتند» دیگر اثر این نویسنده با ترجمه مصطفی ایلخانی‌زاده در نشر ثالث اواخر دهه 70 خورشیدی به فارسی منتشر شده است. این رمان یاشار کمال روایتی نمادین است از شغلی ورافتاده و سبکی از زند‌گی گم‌شده در هجوم مدرنیسم. مانند «اینجه ممد» در این روایت هم شخصیت‌های اصلی داستان نوجوان هستند؛ سه نوجوان هر کدام از راهی و گذشته‌ای در روایت یاشار کمال در شهر استانبول به هم می‌رسند. سلیمان، سمیح و خیری نوجوان‌های داستان برای کاسبی و پول درآوردن، در فلوریا چادر زده‌اند و انبوه پرند‌گانی را که در آن فصل سال در آن‌جا هستند به تور می‌اندازند. گاهی شاهین یا پرنده کم‌یابی شکار می‌کنند و چندصد لیره‌ای گیرشان می‌آید، اما بیش‌تر اوقات فقط پرنده‌های ریز بی‌قیمت گرفتار تور می‌شوند. این پرنده‌ها ارزشی ندارند؛ فقط می‌توان آن‌ها را در قفس انداخت و به شهر برد و دانه‌ای دو و نیم لیره به کسانی فروخت که دل‌شان می‌خواهد آن‌ها را آزاد کنند، اما...

«به من نگاه کن برادر!» با ترجمه‌ اسد بهرنگی اواخر دهه‌ 80 در نشر ابتکار نو با همکاری جادوی قلم منتشر شده است. این اثر مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه این نویسنده است. در داستانی که عنوانش برای کتاب هم انتخاب شده است، نویسنده داستان مردی را روایت می‌کند که پس از سال‌ها کارگری در شهری دور و به دست آوردن پول بسیار، می‌خواهد با قطار به روستای خویش برگردد. در کوپه او دختر و پسر جوانی هستند که بسیار آرام و بی‌صدا، کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند و آن‌گونه که از ظواهر برمی‌آید، دختر به بیماری سختی گرفتار آمده است. مرد سر سخن را باز کرده و درمی‌یابد که دختر بیماری لاعلاجی دارد و پزشکان تجویز کرده‌اند از صمغ درخت صنوبر استفاده کند... این کتاب 19 داستان دارد؛ از جمله داستان‌های «گرمای جانکاه»، «پشه»، «شلوار سفید»، «درناها»، «شکارچی»، «جالیز مراد» و «ورود آرام».

«قهر دریا» ترجمه رحیم رئیس‌نیا اوایل دهه‌ 70 در نشر نگاه منتشر شده و الآن نایاب است. نویسنده چپ‌گرای ترک در این اثر هم مانند دیگر آثارش دغدغه‌های اختلاف طبقاتی‌اش را دنبال می‌کند و تصویری از شکاف‌ها و گسست‌های طبقاتی در ترکیه به دست می‌دهد.

«ستون خیمه» دیگر اثر این نویسنده است که به قلم رضا سیدحسینی با همکاری جلال خسروشاهی در نشر نگاه منتشر شده است. چاپ دوم این اثر در سال 1368 منتشر شده و از آن زمان تاکنون تجدید چاپ نشده است، از این‌رو نسخه‌هایی از آن در بازار نیست. رضا سیدحسینی در مقدمه‌ این کتاب آورده است: «آثار یاشار کمال اگرچه از متن سرزمین و جغرافیایی محدود و مشخص برآمده‌اند، اما ساختار و محتوایی جهانی دارند.

او در مراسم دریافت جایزه صلح ناشران و کتاب‌فروشان آلمان در اکتبر 1997 خود را این‌گونه معرفی می‌کند: «من مردی اهل هنر و شعر و عاشیق هستم.از زمانی که خودم را با این هنر مشغول کرده‌ام، تمام تلاشم را به کار گرفته‌ام که آن را به بهترین وجه ممکن انجام دهم. گفتم مردی اهل هنر و شعر و عاشیق هستم نه ادبیات. زیرا قبل از این‌که نوشتن را شروع کنم، نقال و عاشیق بودم.»

کتاب «بگذار خارستان بسوزد» با ترجمه‌ ایرج نوبخت اواخر دهه‌ 60 در نشر نی منتشر شده است. بخش مهمی از روایت‌های یاشار کمال پای در کودکی و نوجوانی سخت و صعب این نویسنده ترک دارد و از این جهت شباهت نزدیکی به هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده ایرانی دارد که عموما از گذشته‌ها و کودکی و نوجوانی‌اش می‌نویسد؛ یاشار کمال هم این خصلت را تمامی آثارش دارد. در روایت «بگذار خارستان بسوزد» نیز ما شاهد حضور شخصیت‌های اصلی و فرعی از میان نوجوان‌ها هستیم.

«شاهین آناوارزا» دومین اثر این نویسنده است که با ترجمه‌ ایرج نوبخت چاپ سوم ان در اواخر دهه‌ 60 در نشر نی منتشر می‌شود.

همچنین رمان «ارباب‌های آقچاساز» در دو مجلد با ترجمه‌ رحیم رئیس‌نیا اوایل دهه‌ 80 در نشر دنیای نو منتشر شد. برخی از منتقدان از این رمان یاشار کمال، به عنوان نقطه عطفی‏ در دوران نویسندگی وی یاد می‌کنند و این رمان را یکی از آثار مهم او توصیف می‌کنند. روایت این رمان، داستان درویش‌بیک است؛ مردی تحصیل‌کرده با خصلت‌های خوب و بد بسیار. برادر وی در نزاعی کشته می‌شود و او درصدد انتقام برمی‌آید و ... یاشار کمال در این رمان سنت‌های اشتباه را به چالش می‌کشد.

کتاب «سربازان خدا» دومین مجموعه‌ داستان از یاشار کمال است که به فارسی ترجمه و منتشر می‌شود. این اثر را عین‌له غریب ترجمه و در نشر گیسا منتشر کرده است. «کاشکی زرافه رو نزنن»، «شبی که هوا بدجوری شرجی بود»، «شبیه قدیر که شاگرد آهنگری بود»، «سربازهای خدا همه چیزشون با بقیه فرق می‌کنه»، «سر بریده»، «انگار پرنده می‌بارید اون روزا از آسمون» و «یه تیکه آهن آبدیده» از داستان‌های این مجموعه است. غریب در مقدمه‌ این کتاب نوشته است: «در این کتاب شاهد هشت داستان یا بهتر است بگوییم گزارش مستند هستیم که حاصل مصاحبه‌ نویسنده با کودکان به اصطلاح خیابانی است؛ کودکانی که هر کدام به دلایل خاص مجبور شده‌اند دور از هر خانه و کاشانه‌ای در کنج پارک‌ها و زیر پل‌ها و لابه‌لای صخره‌های موج‌شکن مسکن کرده و برای گذران ساده‌ترین امورات زندگی روزمره با دشوارترین مسائل و مصایب ممکن مواجه شوند؛ مسائل و مصایبی که یاشار کمال در این اثر به ساده‌ترین شکل ممکن از زبان خود این کودکان به چند و چون آن‌ها می‌پردازد.

داستان «پرنده‌ای با یک بال» با ترجمه‌ مریم طباطبائی‌ها در سال جاری در نشر پوینده منتشر شده است. یاشار کمال درباره‌ این اثرش می‌گوید: «من همیشه ترس و هراس داشتم. وقتی داشتم این رمان را می‌نوشتم، از احساس ترس درونی‌ام دوری می‌کردم. بالای شهری که من خدمت سربازی‌ام را گذراندم‌، صخره‌ بزرگی قرار داشت. همه‌ مردم از ترس این‌که تکه سنگ روی‌شان بیفتد‌، زنجیره‌هایی را اطراف آن می‌بستند. سال‌هاست می‌خواستم راجع به این احساس، داستانی بنویسم.»

همچنین دوره دوجلدی «آن‌سوی کوهستان» از دیگر آثار این نویسنده است که به قلم رضا سیدحسینی و با همکاری جلال خسرو شاهی ترجمه و در نشر زمان منتشر شده است.

منابع

------------------------------------------------------

- ویکی پدیا دانشنامه آزاد اینترنتی

- خبرنامه دانشجویان ایران " ایسنا " : 10 اسفند 1393


برچسب‌ها: مشاهیر کرد ترکیه, نویسندگان ترکیه, زادگان ۱۹۲۳ م, درگذشتگان ۲۰۱۵ م
 |+| نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۶ساعت 19:29  توسط غلامرضا نصراللهی  | 

    نتیجه تصویری برای استاد علاء الدین باباشهابی

           استاد علاءالدین بابا شهابی ، هنرمند و موسیقیدان نامی استان کردستان،  سال 1318 ه. ش.  در محله چهارباغ سنندج به دنیا آمد. این هنرمند برجسته نوه پسری مرحوم «سید علی اصغر کردستانی»، هنرمند خوش صدا و پرآوازه موسیقی استان کردستان بود.

                     

                  باباشهابی در هفت سالگی وارد دنیای موسیقی و هنر شد و در سال اول دبیرستان به رادیو سنندج رفت. وی در همان سال‌ها با گروه کامکارها همکاری کرد و بعد از آن نیز با گروه‌های ارکستر بسیاری در عرصه موسیقی همکاری داشت.

 

               حاصل بیش از 50 سال زندگی هنری وی، اجرای قریب به 60 آهنگ در ارکسترهای مختلف و ضبط و پخش بیش از 200 آهنگ در رادیو و تلویزیون ایران و کاست‌های شخصی‌اش است. از معروفترین آهنگ‌های وی می‌توان به «جی ژوانی جاران»، «سروه‌ی ئاوات»، «جلوه دیدار»، «ئاوینه‌ دلبه ری»، «ای وطن»، «نم‌نم بارانه»، «گل بانه»، «مه گری» و «ویله ن» اشاره کرد.

 

         وی صبح روز پنج‌شنبه 5 تیر  1393 ه. ش.    به علت ایست قلبی در بیمارستانی در تهران درگذشت.   پیکر این هنرمند نامی کرد، از شهر تهران به سنندج منتقل شده و صبح روز جمعه از مقابل مسجد ملاویسی این شهر تشییع و در قطعه هنرمندان بهشت محمدی سنندج  به خاک سپرده شد.

 

 

 

 

منابع

-------------------------------------

ویکی پدیا دانشنامه آزاد اینترنتی

سایت رسمی استاد علاء الدین باباشهابی

 

 |+| نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم دی ۱۳۹۵ساعت 0:2  توسط غلامرضا نصراللهی  | 
  بالا