|
مشاهیر ایران و اسلام
|
||
مدخل : بابا شاه اصفهانی ، نوشته : منوچهر قدسی
از : دانشنامه جهان اسلام ج ۱ ص ۲۵
باباشاه اصفهانی (باباشاه عراقی ) ملقب به رئیس الرؤسا ، از نستعلیق نویسان نامی در قرن دهم . در کوهپایه اصفهان متولد شد و در همانجا پرورش یافت و سرانجام در جوانی در سفری به بغداد (996) درگذشت (منشی قمی ، ص 119). بعضی از تذکره ها او را شاگرد میرعلی هروی (متوفی 952) دانسته اند، ولی با ملاحظه سال وفات و عمر کوتاه او این ادعا از نظر تاریخی درست به نظر نمی آید (بیانی ، ص 85ـ86). باباشاه در عصر خود از مشهورترین خطاطان بوده است و خطش را به «عذوبت » و پختگی و لطافت ستوده اند (امین احمد رازی ، ج 2، ص 430) و نوشته های او را «به قیمت اعلی » می خریدند (اسکندرمنشی ، ج 1، ص 171). به سبب اخلاق درویشانه از نزدیکی با سلاطین و امرا پرهیز می کرد و روزگار را در گوشه نشینی به کتابت می گذرانید. اجرت هر هزار سطر کتابت او، به گفته امین احمد رازی (ج 2، ص 430) سه تومان بوده است . باباشاه شعر نیز می سروده و «حالی » تخلص می کرده است (بیانی ،ص 86). نمونه هایی از اشعار او در برخی از تذکره ها آمده است . منظومه ای در آداب خوشنویسی بدو نسبت داده اند. رساله آداب * المشق نیز که به خطا به میرعماد * (متوفی 1024) نسبت داده شده از باباشاه اصفهانی است (ایرانی ، ص 140ـ141). این رساله را محمد شفیع براساس نسخه محفوظ در کتابخانه دانشگاه پنجاب چاپ کرده است (بیانی ، ص 87ـ 88). از باباشاه ، که به «کتابت » بیش از «قطعه نویسی » گرایش داشت ، چند قطعه در کتابخانه های ترکیه هست ، و نسخه های متعددی از آثار ادبی فارسی را که به خطّ اوست در برخی از کتابخانه ها می توان یافت .
منابع :
(1) اسکندرمنشی ، تاریخ عالم آرای عباسی ، تهران 1350 ش ؛
(2) امین احمد رازی ، هفت اقلیم ، چاپ جواد فاضل ، تهران ( بی تا. ) ؛
(3) عبدالمحمد ایرانی ، کتاب پیدایش خط و خطاطان ، مصر 1306 ش ؛
(4) مهدی بیانی ، احوال و آثار خوشنویسان ، تهران 1363 ش ؛
(5) عبدالرسول خیامپور، فرهنگ سخنوران ، تبریز 1340 ش ، ص 150؛
(6) هدایت الله سپهر، تذکره خوشنویسان ، ( تهران ،بی تا. ) ، ص 87؛
احمدبن حسین منشی قمی ، گلستان هنر ، چاپ احمد سهیلی خوانساری ، تهران 1366 ش .
سلطان احمد بن محمدرضا خوانساری از خوشنویسان قرن دهم هجری است .
وی نسخه ای از " مصباح المتهجد " شیخ طوسی راکه در دهه دوم ربیع الاول سال ؟ کتابت کرده است ، به شماره ۳۹۶۹ در کتابخانه مرکز احیاء میراث اسلامی در قم وجود دارد.
*
منابع
-----------------------------------------------
- فهرست نسخه های خطی مرکز احیاء میراث اسلامی ج ۱۱ ص
حمزه بن کاووس خوانساری از فضلاء قرن دهم هجری است. وی نسخه ای از " تذکره الفقهاء " ( ج ۷ و ۸ ) تالیف : علامه حلی را به خط نسخ در سه شنبه شانزدهم ذی حجه ۹۸۷ ه. ق. کتابت کرده است . این نسخه به شماره ۱۹۷۰۰ در کتابخانه آستان قدس رضوی در مشهد وجود دارد.
منابع
-------------------------------------
- فهرست نسخه های خطی اهدائی حضرت آیة الله العظمی سید علی خامنه ای. ج.۳ ص
شیخ برهان الدّین ابواسحاق ابراهیم بن زین الدّین ابوالحسن علیّ بن یوسف بن علی خوانساری ( خانیساری) اصفهانی از فضلای قرن دهم هجری، و از شاگردان و مجازین از شیخ علیّ بن عبدالعالی کرکی (محقّق کرکی) است.
ملاّ عبداللّه افندی نسخه ای از کتاب کشف الغمّه اربلی را دیده است که در پشت کتاب، اجازه کرکی به ابراهیم به سال ۹۲۴ ه ق نوشته شده بود، و محقّق کرکی، شاگرد خویش را بسیار مدح و تجلیل نموده بود
*
منابع
----------------------------------------------
- اعلام اصفهان ج ۱ ص
- احیاء الداثر ص
- ریاض العلماء ج ص
- فرزانگان خوانسار ص
- دانشمندان خوانسار
ملا خاصی ابله از شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری . تا سال ۹۲۸ ه. ق. زنده بوده است.
*
منابع
-----------------------------------------------
- تذکره مجالس النفائس ص ۱۶۵.
الذریعه ج ۹ ص ۲۸۰.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۸۱.
زندگینامه:
خالصی تبریزی از شاعران قرن دهم هجری است. وی علاقه زیادی به اندوختن زر داشت . سی سال عمر خود را در راه جمع کردن زر به سر برد و در نود سالگی مرد و زرها به دیگران ماند.
نمونه شعر:
جانا غم تو مایه ی عیش نهان ماست
درد تو مونس دل بی خانمان ماست
*
بودم اسیر زلفش و خط نیز رخ نمود
شد مهر من یکی دو بر آن مه از آنچه بود
*
منابع
------------------------------------
- تذکره تحفه سامی ص ۳۱۲.
- سخنوران آذربایجان ص ۳۳۱.
- دانشمندان آذربایجان ص ۱۳۲.
- فرهنگ سخنوران ص
- گلزار جاویدان ج ۱ ص ۴۳۶.
- تذکره شعرای آذربایجان ج ۲ ص ۱۹۷ و ۱۹۸.
زندگینامه:
مولانا خاتمی هروی از شاعران قرن دهم هجری است. در هرات ساکن بود. به هند سفر کرد . سپس آهنگ سفر حجاز کرد تا حج به جای آورد اما در مسیر راه درگذشت.
نمونه شعر
*
منابع
--------------------------------------------------------
- تذکره عرفات العاشقین ج ۲ ص
- تذکره روز روشن ص
- الذریعه ج ۹ ص
- فرهنگ سخنوران ص
مولانا خاتمی تبریزی از شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری است. وی در تبریز ساکن بود و از شاعران دربار سلطان یعقوب آق قویونلو به شمار می رفت . وی به شغل کتابفروشی اوقات می گذرانید . این شعر را در پاسخ به درویش دهکی سروده است :
من که حیران رخت با چشم گریان مانده ام
چشم چون بردارم از روی تو حیران مانده ام
و نیز از اوست :
کاکل به شانه می زند آن دلستان من
می پرورد بلای سیه بهر جان من
*
منابع
--------------------------------------
- تذکره مجالس النفایس ص ۳۰۸.
- تذکره تحفه سامی ، تصحیح همایونفرخ ص ۲۶۸.
- دانشمندان آذربایجان ، چاپ اول ص ۱۲۸.
تذکره شعرای آذربایجان ج ۲ ص ۱۸۷.
- الذریعه ج ۹ ص ۲۷۷.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۷۹.
زندگینامه :
خاتمی اصفهانی از شاعران و خوشنویسان قرن دهم هجری است. ساکن اصفهان و از طایفه مشهور به مطلق بود. خط نستعلیق را خوب می نوشت و با کتابت امرار معاش می کرد. و به قول اوحدی بلیانی: " مرد رند نامرادی " بود.
نمونه شعر :
به قربانت شوم شب های هجران در دلم مگذر
که این دریای آتش دوست از دشمن نمی داند
*
صبح است و ترنم دف و نی
مُردَم ز خمار ساقیا می
تابی به سرم نبرده هجران
پر کن قدحی و ده پیاپی
*
منابع
--------------------------------------------
- تذکره عرفات العاشقین ج ۲ ص ۱۲۶۴.
- تذکره روز روشن ص ۲۳۳.
- الذریعه ج ۹ ص ۲۷۷.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۷۹.
- قاموس الاعلام ص ج ۳ ص ۲۰۰۸.
- تذکره آتشکده
- اعلام اصفهان ج ۲ ص ۸۶۵.
شمس الدين محمدبن احمد خفری شیرازی ، معروف به فاضل خفرى، حكيم، رياضىدان و از دانشمندان برجسته علم هيئت و نجوم، در قرن نهم و نيمه اول قرن دهم.
1) زندگى و آثار كلامى و فلسفى. لقب وى شمس الدين و به سبب انتساب به خفر، از نواحى شيراز، به خفرى معروف است (قزوينى، ص 64؛ افندى اصفهانى، ج 7، ص 88). در برخى تذكره ها نام خفرى به اشتباه به جاى محمد، احمد (رجوع کنید به قزوينى، همانجا؛ امين، ج 3، ص 107)، و به جاى خفرى، حُفرى (كحاله، ج 8، ص 254) يا خضرى (خواندمير، ج 4، ص 611؛ احتمالا خطاى طبعى) ثبت شده است. از او با عنوان شمس الدين كاشى نيز ياد كرده اند (بغدادى، ج 2، ستون 229)، كه اين نسبت احتمالا به دليل اقامت چندين ساله خفرى در اواخر عمرش در كاشان بوده است.
*
درباره زندگى شخصى، تاريخ و محل تولد خفرى گزارش دقيقى در دست نيست، اما بر حسب تأليفاتى كه از وى بر جاى مانده، احتمالا در نيمه دوم قرن نهم متولد شده است. او از حكماى عهد شاه اسماعيل اول (حك 905:ـ930) و شاه طهماسب صفوى (حك : 930ـ984) بوده است (شوشترى، ج 2، ص 233؛ افندى اصفهانى، همانجا).
برخى از فرزند وى، قوام الدين حسين بن محمد خفرى، مؤلف رساله جعفريه در حساب ياد كرده اند كه همانند پدر در علوم رياضى و هيئت تبحر خاصى داشته و رساله خود را به فارسى، در دوره شاه طهماسب صفوى و به نام شاه جعفر، حاكم فارس، نگاشته است (حاجى خليفه، ج 1، ستون 590؛ آقابزرگ طهرانى، 1366ش، ص 64، 217).
درباره مذهب خفرى آراى ضد و نقيضيى وجود دارد. به گفته افندى اصفهانى (همانجا) او ابتدا سنّى مذهب بوده و سپس شيعه شده است. برخى، از جمله قزوينى (همانجا) و فرصت شيرازى (ج 2، ص 586) وى را شيعى مذهب معرفى كرده اند كه اكثر آنان به گزارش شوشترى (ج 2، ص 233ـ 234) استناد كردهاند (براى بررسى بيشتر رجوع کنید به ساعتچيان، ص 72ـ74).
خفرى در شيراز به كسب علم پرداخت و بعدها به كاشان سفر كرد. وى ظاهرآ تا پايان عمرش در آنجا ساكن بود و به تأليف و تدريس اشتغال داشت (خواندمير، همانجا؛ قمى، ج 2، ص 195). از استادان مسلّم او سيد صدرالدين محمد دشتكى* است (شوشترى، ج 2، ص 233)، اما از ديگر استادانش اطلاع دقيقى در دست نيست. على دوانى (ج 4، ص 412) وى را از شاگردان جلالالدين دوانى* نيز معرفى كرده است. همچنين برخى ديگر مانند بغدادى (همانجا)، فرصت شيرازى (همانجا) و كحاله (همانجا) وى را از شاگردان سعدالدين تفتازانى* برشمردهاند، كه صحيح نيست، زيرا تفتازانى از معاصران خفرى نبوده و در 791 درگذشته است. احتمال دارد منظور از تفتازانى، سيفالدين احمدبن يحيىبن محمد نواده سعدالدين معروف به حميد تفتازانى باشد (درباره او رجوع کنید به خواندمير، ج 4، ص 349). از معروفترين شاگردان خفرى، شاه طاهربن رضىالدين اسماعيل حسينى كاشانى است (شوشترى، ج 2، ص 235).
خفرى از معاصران شيخ على بن عبدالعالى عاملى معروف به محقق كركى و محققثانى* و از معتمدان وى در كاشان بوده است. چنانكه گفتهاند، پاسخهاى خفرى به پرسشهاى مردم در مسائل دينى پاسخهاى عقلانى و بر طبق موازين تعليمى شيعه اماميه بوده و محقق كركى همه را موافق فقه اماميه دانسته است. وى حتى هنگام برخى از سفرهاى زيارتى، خفرى را جانشين خود براى مراجعات دينى و دنيوى مردم قرار مىداد (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 234؛ مدرس تبريزى، ج 2، ص 154).
در آراى او پيوند فلسفه مشاء و اشراق، و نيز گرايشهاى عرفانى مشهود است. براى مثال، در مباحثى مانند وحدت وجود، اصالت وجود، علم بارى تعالى به اشيا، تلفيقى از آراى مشائى و اشراقى در رأى او ملاحظه مىشود.
تاريخ وفات خفرى بنا بر يادداشتى در حاشيه نسخهاى از منتهىالادراك فى مدرك الافلاك، 942 است (رجوع کنید به طهرانى، ص 163). رضاقلى خان هدايت (ص 209) تاريخ وفات وى را 935 گزارش كرده است، اما مدرس تبريزى در ريحانة الادب (همانجا) و آقابزرگ طهرانى در طبقات اعلام الشيعة (ص 217) وفات وى را 957 نوشته اند. او در كاشان مدفون است (نراقى، ص 14).
از خفرى آثار بسيارى در زمينههاى مختلف فلسفه، و كلام، منطق، هيئت، رياضى، تفسير، عرفان و نيز ابياتى برجاى مانده است. برخى از مهمترين آثار او در فلسفه، منطق و كلام عبارتاند از: 1) تعليقه بر الهيات شرح تجريد قوشچى (تهران 1382ش)، شامل شرح مقصد سوم از اثبات صانع تا مسئله نفى شريك از فصل دوم در صفات صانع؛ 2) حاشيه بر اوايل شرح تجريد (حائرى، ج 5، ص 139ـ140)؛ 3) رسالة فى اثبات واجب الوجود بالذات و صفاته، اين رساله مفصّلترين اثر خفرى در اثبات واجب الوجود است كه در يك مقدمه و چند مقصد نگاشته شده است (شوشترى، همانجا؛ آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 1، ص 106؛ براى آگاهى از برخى ديگر از رسالههاى خفرى در اثبات واجبالوجود رجوع کنید به ساعتچيان، ص 76ـ79)؛ 4)رسالة سوادالعين فى شرح حكمةالعين، كه حاشيه خفرى بر شرح محمدبن مباركشاه بخارى* بر حكمةالعين دبيرانِ كاتبى قزوينى* است (اعتصامى، ج 2، ص 44ـ45)؛ 5) رسالة فى تحقيق الهيولى (حائرى، ج 23، بخش 1، ص 20ـ21)؛ 6)رسالة عبرةالفضلاء فى حلّ شبهة جذر الاصمّ يا رسالة ضالة الفضلاء فى حل شبهة كلّ كلامى كاذبٌ؛ 7) حيرةالفضلاء يا حيرةالعقلاء يا حسرةالفضلاء (ساعتچيان، ص 85ـ86؛ براى متن رسالهها رجوع کنید به خفرى، 1386ش الف، ص 271ـ309؛ همو، 1386ش ب، ص 265ـ269)؛ 8) رسالة فىالقضية و التصديق (حاجىخليفه، ج 1، ستون 883)؛ و 9) تفسير آيةالكرسى (تهران 1380ش؛ براى گزارش تكميلى درباره آثار خفرى رجوع کنید به ساعتچيان، ص 76ـ97).
2) آثار رياضى و نجومى
آثار خفرى در اين موضوعات به ويژه در عرصه نجوم، عملا ادامه سنّتى ديرپا در نجوم دوره اسلامى است كه ضمن پذيرش نجوم بطلميوسى، به آشكار كردن كاستيهاى آن نيز مىپرداخته است. رصدهاى بطلميوس و نتايج آنها در مهمترين اثر نجومى او (يعنى كتاب مجسطى، درباره آن رجوع کنید به تحرير مجسطى*) ذكر شده و بسيار مورد توجه دانشمندان دوره اسلامى بوده است، اما چون با برخى مشاهدات و دادههاى جديد تناقض داشته، دانشمندان دوره اسلامى براى بازسازى آن كوششهاى بسيارى كردند. اين كوششها كه در قرن پنجم با ابنهيثم* در الشكوك على بطلميوس شروع شده بود، در قرن هفتم در كتاب التذكرة فى الهيئة* خواجه نصيرالدين طوسى گسترش يافت و با دو اثر مهم قطب الدين شيرازى، يعنى نهايةالادراك فى دراية الافلاك و التحفةالشاهية (كه درواقع شروحى بر التذكرة... نصيرالدين طوسى هستند)، و دو كتاب مهم خفرى در اين عرصه (رجوع کنید به ادامه مقاله) ادامه يافت.
کتاب ها :
1. بنيادى ترين تأليف خفرى در حوزه نجوم، التكملة فى شرح التذكرة است به عربى، كه تأليف آن در محرّم 932 به پايان رسيده است (خفرى، التكملة، گ 267ر). كتاب در چهار باب، با ساختارى كاملا برابر التذكرة تأليف شده است. خفرى در مقدمه (گ 1پ) آورده كه شرح خود را بر پايه يكى ديگر از شروح التذكرة، يعنى شرح سيدشريف جرجانى (متكلم و فيلسوف حنفى مذهب، متوفى 816) نوشته است (نيز رجوع کنید به صليبا، 1994، ص 17). التكملة نمونهاى عالى از شروح مزجى نجومى در دوره اسلامى است؛ نويسنده ابتدا سطر يا عبارت يا واژهاى را از كتاب اصلى آورده و سپس به شرح آن پرداخته است. مطابقت متن التكملة با التذكرة نشان مىدهد هيچ سطر و عبارت از التذكرة در التكملة جا نيفتاده است. اندازه شروح خفرى بر مطالب كتاب تذكرة يكسان نيست و از چند كلمه يا چند سطر تا چند صفحه را دربرمىگيرد. اما مفصلترين يادداشتها، مجموعه يادداشتهايى درباره فصل يازدهم از باب دوم تذكرة است (رجوع کنید به نصيرالدين طوسى، ج 1، ص 195ـ 223). در اين فصل عمومآ طوسى، به تفصيل درباره الگوهاى سيارهاى خود بحث كرده و يادداشتهاى خفرى ناظر بر دستاوردهاى وى در دادن پارهاى از الگوهاى سيارهاى جديدتر است (در اين زمينه رجوع کنید به صليبا، 1994، ص 19ـ32؛ نيز رجوع کنید به جفت طوسى*).
يكى از مهمترين دستاوردهاى خفرى در اين باره، عرضه چهار الگوى غيربطلميوسى براى تبيين حركت عطارد است كه سه مورد ابداع وى و يكى ابداع قوشچى است (همان، ص 26ـ 32). اهميت اين موضوع در آن است كه بهسبب پيچيده بودن حركت عطارد، اخترشناسان دوره اسلامى پيش از خفرى در تبيين آن اغلب درمانده بودند، چنانكه نصيرالدين طوسى (ج 1، ص 209) نيز صريحآ به ناتوانى خود در حل آن اعتراف كرده است.
اگرچه خفرى التكمة را بر مبناى شرح جرجانى بر تذكره طوسى نگاشته، چند كتاب ديگر، از جمله التحفة الشاهية و نهايةالادراك، هر دو از قطبالدين شيرازى، نيز از منابع او بوده است (از جمله رجوع کنید به گ 181پ، 182ر، 183پ، گ 184پ).
به طور كلى، آراى خفرى در تكملة به گونهاى بازسازى كاملى از الگوى سيارات در نظام ستارهشناسى بطلميوسى است. الگوى خفرى شامل تمام جنبههاى حركت ماه، سيارات عُلوى و سفلى است. او نه تنها اشكالات ناظر به حركت سيارات براساس نظام بطلميوسى را حل كرد، بلكه از آراى پيشينيان خود در نظام نجومى دوره اسلامى، از جمله نصيرالدين طوسى و قطبالدين شيرازى، نيز فراتر رفت (هريك از آن دو كوشيده بودند برخى اشكالات حركت سيارات براساس نظام بطلميوسى را حل كنند). قطبالدين شيرازى تصور مىكرد اشكالهاى نظام بطلميوسى در مقياس كيهانشناختى ـ رياضى و با متوسل شدن به يك راهحل رياضى منحصر به فرد (كه در آن ماهيت واقعى حركتهاى سيارات نشان داده مىشود) حلشدنى است؛ اما خفرى چنين مشكلاتى را نه از طريقى منحصر به فرد، بلكه از راه «مجموعه روشهاى رياضى» ــ در تعامل با ملزومات رصدى و سازگار با ديدگاههاى كيهانشناختى آن دوره ــ حلشدنى مىدانست.
از تكملة نسخه هاى خطى بسيارى باقى مانده است (براى آگاهى از بخشهايى از اين نسخ رجوع کنید به روزنفلد و احساناوغلو، ص 314؛ بركت، ص180ـ182؛ حائرى، ج 19، ص 89ـ90).
چند تن از دانشمندان و نويسندگان دوره اسلامى شروحى بر تكملة (عمومآ با عنوان حاشيه) نوشتهاند كه از چهار عنوان آنها خبر داريم (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج 6، ص 47).
2. منتهىالادراك فى مُدرك الافلاك، تأليف در 911. منتهىالادراك در اصل شرحى است بر يكى از مهمترين آثار نجومى قطبالدين شيرازى، يعنى نهايةالادراك فى درايةالافلاك، و خفرى خود (گ 1پ) به اين موضوع اشاره كرده است. وى در عين حال، گفته (گ 3پ) كه از عبارات ديگر كتاب نجومى قطبالدين شيرازى، يعنى التحفةالشاهية، نيز بهره برده و به شرح آن نيز پرداخته است. منتهىالادراك، مانند نهايةالادراك، مشتمل بر چهار بخش است كه هر بخش، «مطلب» نام دارد (رجوع کنید به خفرى، منتهىالادراك، گ 2پ؛ براى آگاهى از ساختار كلى متن و شرح رجوع کنید به حسينى اشكورى، ج 4، ص 65ـ66؛ آلوارت، ج 5، ص 163ـ164)، و هر مطلب به «مقصد»هايى تقسيم شده است. اگرچه منتهىالادراك در شرح نهايةالادراك است، اما از گونه شروح دقيق متن اصلى نيست، بلكه به نظر مىرسد خفرى به طور كلى هريك از موضوعهاى مورد بحث قطبالدين را بررسى و در صورت لزوم به شرح آن پرداخته است. براين اساس، حجم منتهىالادراك حتى از متن اصلى نهايةالادراك نيز كمتر است. اين موضوع، بهويژه در شرح مقاله اول نهايةالادراك، نمايان است كه خفرى آن را در قالبى كوتاهتر از متن اصلى شرح كرده است (رجوع کنید به خفرى، منتهىالادراك، گ 4پ ـ 21ر). ذكر دو عنوان از آثار قطبالدين شيرازى در كتابى كه درواقع شرحِ يكى از آثار اوست، نشان مىدهد كه خفرى قصد داشته از هر دو متن، در موضوعهايى كه قطبالدين در آثار متفاوت خود، بهتر به آنها پرداخته است، سود ببرد و كاملتر به آنها و احيانآ حل مطلب بپردازد. بر همين اساس، خفرى روى هم رفته هيچكدام از اشكالات قطبالدين شيرازى بر نظام سيارهاى بطلميوسى را بدون پاسخ نگذاشته است. قدرت نوآورى نجومى خفرى در منتهىالادراك به سطح نوشتههاى او در تكملة نمىرسد، با اين ملاحظه كه منتهىالادراك تقريبآ 21 سال پيش از تكملة نوشته شده است.
خفرى منتهى الادراك را به نام دو تن از امراى وقت كاشان، امينالدين محمد كاشانى (رجوع کنید به گ 2پ) و زينالدين علىبن هبةاللّه كاشانى (همان، گ 3ر)، تأليف كرده است. از منتهىالادراك چند نسخه خطى به جا مانده، اما تعداد آنها بسيار كمتر از نسخههاى خطى باقى مانده از تكملة است؛ شايد به اينسبب كه تكملة از منتهىالادراك كاملتر است يا در آموزش كاربرد بيشترى داشته است (براى آگاهى از نسخههاى خطى منتهىالادراك رجوع کنید به روزنفلد و احساناوغلو، ص 314؛ بركت، ص 196ـ197؛ حائرى، ج 19، ص 394ـ395؛ حسينى اشكورى، ج 4، ص 65ـ66). منتهىالادراك، بر اساس شناختى نادرست از نسخه خطى آن، كتاب علمالهيئة نيز معرفى شده، اما به عقيده صليبا (2004، ص 58ـ60) احتمالا علمالهيئة ويرايشى موجز از منتهىالادراك است.
3. رسالةُ حلِّ مالاينحلُّ مِن مسائل الهيئة، كه به اختصار حلُّ مالاينحلّ نيز ناميده مىشود. نام اين رساله، برگرفته از عنوان فصل يازدهم از باب دومِ التذكرة نصيرالدين طوسى (ج 1، ص 195) است (نيز رجوع کنید به خفرى، التكملة، گ 153پ). ظاهرآ خفرى با جمعآورى آراى خود در دو كتاب قبلى و پس از آنكه توانست فراتر از سيدشريف جرجانى و قطبالدين شيرازى به شرح نكات و پيچيدگيهاى مطروحه نصيرالدين طوسى در التذكرة بپردازد، احساس كرده است بايد كتابى تأليف كند تا صورت نهايى دستاوردهايش را، به صورت فشرده، در اين زمينه مطرح سازد. اين كتاب در هفت بخش، هركدام با عنوان «مقصد»، تأليف كرده است (براى آگاهى از عناوين بخشها رجوع کنید به فاضل، 1355ش، ج 1، ص420ـ421، و براى آگاهى از هدف كلى خفرى در تأليف اين كتاب رجوع کنید به صليبا، 2000، ص 501ـ 503). از حلّ مالاينحلّ چند نسخه خطى باقى مانده است (رجوع کنید به روزنفلد و احساناوغلو؛ فاضل، همانجاها). بخش كوتاهى از مقدمه اثر را صليبا (2000، ص500) به چاپ رسانده است (براى آگاهى بيشتر درباره اين كتاب رجوع کنید به همان، ص 500ـ 505).
4. رسالة فى تحقيق الزاوية و دفع الشبهة الواردة (رجوع کنید به اشراق، ص 293)، در رياضيات، به عربى، و درباره تعريف زاويه براساس گفته نصيرالدين طوسى در همين زمينه در كتاب التذكرة و شامل افزودههاى خفرى بر اين تعريف. اين رساله به نام رسالة فى الزاوية (عظيمى، ج 13، ص 157) نيز شناخته شده است. بنابر محتواى اين رساله، كتابى نيز كه عمومآ تعليقه بر تحرير اقليدس شناخته مىشود (رجوع کنید به حائرى، ج 9، بخش 1، ص 353؛ بركت، ص 194)، همين رساله است. خفرى اين رساله را پس از التكملة، تأليف نموده، زيرا در انتهاى آن از التكملة ياد كرده است (حائرى، همانجا).
5. رسالة فى حدود الالفاظ المستعملة فى البراهين الهندسية، در موضوع رياضى، كه انتساب آن به خفرى قطعى نيست (فاضل، 1363ش، ج 1، ص 318).
6. طول بلدة مكه و عرضها، رسالهاى در جغرافياى رياضى و تعيين طول و عرض مكه (بركت، ص 197).
منابع متعدد (از جمله حسينى اشكورى، ج 21، ص 334، ج 23، ص 145ـ146؛ افشار و دانش پژوه، ج 6، ص 195، 312ـ313، 432)، رسالهاى به زبان فارسى و در موضوع رمل را نيز از خفرى دانسته اند. در اين ميان معلوم نيست چرا روزنفلد و احسان اوغلو (ص 313) رسالة فى حل الاشكال الواردة على شكل الخامس عشر من اصول اقليدس، تأليف ابوالحسن بن احمد كاشى (رجوع کنید به حائرى، ج 9، بخش 1، ص352)، را از خفرى دانسته اند.
منابع
----------------------------------------------------------
- دانشنامه جهان اسلام ، مدخل " خفری " ، فیروزه ساعتچیان و جورج صلیبا ج ص
منابع :
- محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذريعة الى تصانيف الشيعة، چاپ على نقى منزوى و احمد منزوى، بيروت 1403/ 1983؛
- همو، طبقات اعلام الشيعة: احياء الداثر من القرنالعاشر، چاپ علىنقى منزوى، تهران 1366ش؛
- يوسف اعتصامى، فهرست كتابخانه مجلس شوراى ملى، ج 2، تهران 1311ش؛
- عبداللّه بن عيسى افندى اصفهانى، رياضالعلماء و حياض الفضلاء، چاپ احمد حسينى، قم 1401ـ؛
- امين؛
- اسماعيل بغدادى، هديةالعارفين، ج 2، در حاجىخليفه، ج 6؛
- حاجى خليفه؛
- عبدالحسين حائرى، فهرست كتابخانه مجلس، تهران، ج 5، 1345ش، ج 23، ]بخش 1[، 1376ش؛
- محمدبن احمد خفرى، حيرةالفضلاء، در دوازده رساله در پارادوكس دروغگو، چاپ احد فرامرز قراملكى و طيبه عارفنيا، تهران: مؤسسه پژوهشى حكمت و فلسفه ايران، 1386شالف؛
- همو، عبرةالفضلاء، در همان، 1386ش ب؛
- خواندمير؛
- على دوانى، مفاخراسلام، ج 4، تهران 1364ش؛
- فيروزه ساعتچيان، «شمسالدين محمدبن احمد خفرى: فيلسوف و منجم نامدار مكتب شيراز»، كتاب ماه فلسفه، ش 13 (مهر 1387)؛
- نوراللّهبن شريفالدين شوشترى، مجالس المؤمنين، تهران 1354ش؛
- جلال الدين طهرانى، گاهنامه 1311 ]شمسى[، تهران [1310ش]؛
- محمدنصيربن جعفر فرصت شيرازى، آثار عجم، چاپ منصور رستگار فسائى، تهران 1377ش؛
- عبدالنبىبن محمدتقى قزوينى، تتميم املالآمل، چاپ احمد حسينى، قم 1407؛
- عباس قمى، كتاب الكنى و الالقاب، صيدا 1357ـ 1358، چاپ افست قم [.بىتا]؛
- ۰۰ عمررضا كحاله، معجمالمؤلفين، دمشق 1957ـ1961، چاپ افست بيروت [.بىتا]؛۰پ
- محمدعلى مدرس تبريزى، ريحانةالادب، تهران 1374ش؛
- حسن نراقى، آثار تاريخى شهرستانهاى كاشان و نطنز، تهران 1374ش؛
- رضاقلى بن محمدهادى هدايت، فهرس التواريخ، چاپ عبدالحسين نوائى و ميرهاشم محدث، تهران 1373ش.
- محمدكريم اشراق، بزرگان جهرم، تهران 1351ش؛
- ايرج افشار و محمدتقى دانش پژوه، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ملى ملك، ج 6، تهران 1366ش؛
- محمد بركت، كتابشناسى مكتب فلسفى شيراز، شيراز 1383ش؛
- عبدالحسين حائرى، فهرست كتابخانه مجلس شوراى ملى، تهران، ج 9، بخش 1، 1346ش، ج 19، 1350ش؛
- احمد حسينى اشكورى، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه عمومى حضرت آيةاللّه العظمى مرعشى نجفى، قم 1354ـ1376ش؛
- محمدبن احمد خفرى، التكملة فى شرح التذكرة، نسخه خطى كتابخانه آستان قدس رضوى، ش 12026؛
- همو، منتهى الادراك فى مدرك الافلاك، نسخه خطى كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى، ش 1260؛
- حبيب اللّه عظيمى، فهرست نسخ خطى كتابخانه ملى جمهورى اسلامى ايران، ج 13، تهران 1375ش؛
- محمود فاضل، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه جامع گوهرشاد مشهد، مشهد 1363ش ـ؛
(11) همو، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه دانشكده الهيات و معارف اسلامى مشهد، ج 1، مشهد 1355ش؛
- محمودبن مسعود قطب الدين شيرازى، نهايةالادراك فى درايةالافلاك، نسخه خطى كتابخانه ملى ملك، ش 3506؛
- W. Ahlwardt, Verzeichniss der arabischen Handschriften der Koniglichen Bibliothek zu Berlin , Berlin 1887-1899.
- Muhammad b. Muhammad Nasir al-Din Tusi, Nasir al-Din al-Tusi's memoir on astronomy=Al-Tadhkira fiilm al-hay`a, ed. and tr. F.J. Ragep, New York 1993.
- Boris Abramovich Rozenfeld and Ekmeleddin Ihsanoglu, Mathematicians, astronomers, and other scholars of Islamic civilization and their works (7th-19th c.), Istanbul 2003.
- George Saliba, "Sams al-Din al-Hafri's (d. 1550) , last work on theoretical astronomy", in Sciences techniques et instruments dans le monde iranien (xe- xixe siecle): actes du colloquetenu a l'Universite de Teheram (7-9 juin 1998), ed. N. Pourjavady and Z.Vesel, Tehran: Presses Universitaires d'Iran, 2004.
- idem "A sixteenth - century Arabic critique of Ptolemaic astronomy: the work of Shams al-Din al-Khafri", Journal for the history of astronomy, vol.25, pt.1, no.78 (Feb. 1994).
-idem, "The ultimate challenge of Greek astronomy: Hall ma la yanhall of Shams al-Din al-Khafri (d. 1550)", in Sic itur ad astra: studien zur Geschichte der Mathematik und Naturwissenschaften Festschrift fur den Arabisten Paul Kunitzsch zum 70. Geburtstag, ed. Menso Folkerts and Richard Lorch, Wiesbanden: Harrassowitz, 2000.
/ جورج صليبا/
زندگینامه :
امیر کمال الدّین حسین بن میر حکیمی طبیباصفهانی، شاعر ادیب، متخلّص به «خلقی» ظاهراً درقرن دهم هجری می زیسته و مردی رند و لا ابالی بوده است.
نمونه شعر :
ای گرد کوی یار دمی از هوا نشین
مهمان مردمان شو و در دیده ها نشین
ای تیر یار، از نظرش چو فتاده ای
ما هم فتاده ایم، به پهلوی ما نشین
*
منابع
---------------------------------------------------
- تذکره روز روشن، صص ۲۴۲ و ۲۴۳.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۹۴.
اعلام اصفهان ج ۲ ص ۶۶۷.
زندگینامه:
مولانا خواری تبریزی از شاعران قرن دهم هجری است. تقی الدین اوحدی بلیانی درباره ی او می نویسد :
" ذهنی کریم و طبعی مستقیم داشت . گوهر تابدار کلامش در غایت خوشابی و سیرابی. میوه ی نهال طبعش در غایت رسیدگی و مزه بود "
وی خود می گفت اصل من از هرات است اما اکثر مردم وو را تبریزی می دانستند. در فنون شعر و ادب شاگرد لسانی شیرازی بود.لسانی شیرازی در سال های آخر عمر در تبریز ساکن بود.
وی در سال ۹۷۴ ه ق درگذشت.
نمونه شعر :
*
منابع
-------------------------------------------
- تذکره عرفات العاشقین ج ۲ ص ۱۲۸۱.
- تذکره شمع انجمن ص ۲۳۹.
- نتایج الافکار ص ۲۱۹.
- تذکره آتشکده
- سخنوران آذربایجان ص ۳۴۰.
ملا خضری از شاعران پارسی گوی هند در قرن دهم هجری است.
*
منابع
---------------------------------------------
- مآثر رحیمی ج ۳ صص ۱۴۴۰ - ۱۴۴۴.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۹۳.
خضری استرآبادی از شاعران شاعران قرن دهم هجری است.
نمونه شعر :
ناله پیش چشم بیمارش مکن
فتنه در خوابست بیدارش مکن
*
منابع
------------------------------------------
- تذکره تحفه سامی، تصحیح وحید ص ۱۵۲.، تصحیح همایونفرخ ص
- صبح گلشن ص ۱۵۲.
- الذریعه ج ۹ ص ۲۹۷.
قاموس الاعلام ج ۳ ص ۲۰۴۹.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۹۲.
خصالی کاشانی ، از شاعران قرن دهم هجری است.
*
منابع
-------------------------------------
- تذکره خلاصه الاشعار ( بخش کاشان ) صص
- صبح گلشن ص ۱۵۲.
- تذکره آتشکده ص ۱۵۲.
- ریحانه الادب ج ص
- الذریعه ج ۹ ص ۲۹۶.
- قاموس الاعلام ج ۳ ص ۲۰۴۶.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۹۲.
خسرو خان از اجرای سلسله ترخانی و از شاعران پارسی گوی قرن دهم هجری
*
- تذکره مقالات الشعراء صص ۲۰۱ و ۲۰۲.
فرهنگ سخنوران ص ۲۹۱.
زندگینامه:
امیر خسرو خراسانی از شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری و از خویشان نزدیک امیر محمد یوسف متخلص به " خلقی " است.
امیر محمد یوسف او را از عراق به هرات برو و او را تربیت کرد و فرزند خوانده ی خود ساخت . امیر خسرو خوش طبع و طالب علم و اهل فضل بود. وی تا سال ۹۲۸ ه. ق. زنده بود.
نمونه شعر :
بیا ساقی بده جامی به من ژان دُرد و صافی ها
که دیگر نگذرد در خاطرم دنیا و مافیه
*
منابع
---------------------------------------
- تذکره مجالس النفائس ص ۱۳۸.
- الذریعه ج ۹ ص ۲۹۴.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۹۰.
زندگینامه :
امیر خسروی قهستانی ( قائنی) از شاعران قرن دهم هجری است. خسروی مردی ادیب و دانشمند بود و در کمانداری و در موسیقی خیلکی مهارت داشت و اکثر خطوط را خوش می نوشت.او خواهر زاده ی قاسمی گنابادی است.
تقی الدین اوحدی در وصف او می نویسد :
" ...جوانی بود نیکو منظر ، نیکو مخبر ، خوش طبع ، خوش فهم ، نازک فطرت ، عالی همت ، جامع مدقق ، در فنون هنر ماهر ، کمانداری در لنگه و پرتاب قادر انداز ، با زبانی چون زبان تیغ سرفراز ..."
وی از سادات قائن بود و وى به قولى در قریهى شیرخواند، از بلوك شاخن قهستان و به قولى در درجح قهستان متولد شد. متولد شد و پس از تحصیل و فراگیری فنون کمانداری ، در حدود سال ۱۰۰۰ ه. ق. به شیراز رفت و با تقی الدین اوحدی دیدار کرد و از آنجا راهی هند شد و در عهد پادشاهی اکبر شاه ، ملازم و مستوفی شاه زاده سلطان سلیم ( نورالدین جهانگیر ) گردید تا آنکه در سال ۱۰۰۳ ه. ق. به شهادت رسید.
بعضى تذكره نویسان او را از خویشان میرزا قاسم گنابادى و برخى خواهرزاده ى وى دانسته اند
نمونه شعر :
میرویم از سر کوی تو ، بتا کاری کن
که نباشی خجل از ما چو زما یاد کنی
*
منابع
--------------------------------------------
- تذکره عرفات العاشقین ج ۲ صص ۱۲۶۷ و ۱۲۶۸.
- سفینه خوشگو ص ۲۱۷.
- فرهنگ سخنوران ص۱۹۱.
- بهارستان در تاریخ و تراحم رجال قاینات و قهستان ص۲۲۸.
- کاروان هند ج ۱ صص ۳۷۲ - ۳۷۷.
خزانی هروی از شاعران قرن دهم هجری است. از مردم هرات بوده و در بلخ نشو و نما یافته و در آغاز زندگی مردی بی قید و پریشان روزگار بوده و در پایان زندگی گوشه نشین شده و شعر خوب می گفته است.
*
منابع
-------------------------------------------------
- تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی ص ۵۶۳.
زندگینامه :
خزانی قمی از شاعران قرن دهم هجری است. اکثر اوقات در گورستان ها به سر می برد و عاشق پیشه و لوند مشرب بود.
در نسخه تذکره تحفه سامی موجود در کتابخانه آستان قدس رضوی که نسخه اساس تصحیح مرحوم همایونفرخ بوده تخلص وی " خرابی " ثبت شده ولی وحید دستگردی در تصحیح خود تخلص او را " خزانی " نوشته که به گمان من باید همین درست باشد.
نمونه شعر :
بهار و چشم جهان بین ، جدا ز دیدن یار است
خزان عمر من است این بهار ، این نه بهار است
*
منابع
----------------------------------------------
- تذکره تحفه سامی ، تصحیح وحید ص ۱۶۴ ؛ تصحیح همایونفرخ ص ۲۹۸.
- الذریعه ج ۹ ص ۲۹۳.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۹۰.
- تاریخ علما و شعرای گیلان ص ۱۵۱.
زندگینامه:
مولانا حریفی نهاوندی از شاعران قرن دهم هجری است. در اوایل جوانی در خدمت اشتراک بود و پس از آن به شاعری پرداخت.
نمونه شعر :
به سینه چون درآمد تیر او جان کرد آهنگش
دلم از رشک او بگرفت در پهلوی خود تنگش
منابع
-----------------------------------------------------
- تذکره تحفه سامی ، تصحیح وحید ص ۱۵۳. ؛ تصحیح همایونفرخ ص ۲۷۹.
- الذریعه ج ۹ ص ۲۳۴.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۵۵.
زندگینامه
حُزنى اصفهانى ، تقیالدین محمد، از شعراى اصفهانى مكتبِ وقوع* در قرن دهم. تاریخ تولد وى مشخص نیست. امین احمد رازى (ج 2، ص 966) نام وى را تقیالدین مَجد ذكر كرده و عبدالرشید (ص 118) او را حرمانِ اصفهانى نامیده است. آذر بیگدلى (بخش 3، ص 940) به جاى حرفى اصفهانى، به اشتباه حزنى را خواهرزاده ملّا نیكى (متوفى 1000، سراینده زبدةالافكار) دانسته و برخى از اشعار حرفى را هم با آنكه تخلصش آشكار است، به حزنى نسبت داده است.
حزنى از شاعران زمان شاه طهماسب اول (حك: 930ـ984) بود و بخشى از سلطنت شاهعباس اول (حك: 996ـ1038) را نیز درك كرد. او از شاگردان برجسته میرزا مخدومبن میرمیران حسینیصفاهانى بود (اوحدى بلیانى، گ 165ر؛ واله داغستانى، ج 1، ص 575). به گفته انصاریكازرونى (ص 68) حزنى در 870 در شیراز به كسب علم و شاعرى پرداخت كه ظاهراً تاریخ آن درست نیست.
حزنى در بیشتر علوم، سرآمد علماى زمان خود بود (اوحدى بلیانى؛ امین احمد رازى، همانجاها). صنایع، فنون و ظرایف شعرى را به خوبى میشناخت و درباره شعراى پیش از خود اطلاعات فراوانى داشت (علّامى، ج 1، ص 172؛ اسكندر منشى، ج 1، ص 186). ادیبان و فضلاى آن دوره به وى اقبال فراوانى داشتند و براى حل مشكلات ادبى خویش به وى مراجعه میكردند (اوحدیبلیانى، همانجا؛ تقیالدین كاشى، ج 1، ص 224). وى با بسیارى از شاعران حوزه عراق عجم مشاعره و مناظره داشت و آنان رباعیها و غزلهاى وى را ستایش میكردند (رجوع کنید به انصاریكازرونى، تعلیقات قریب، ص 362). ملّاحالتى قندهارى از معاشران مشهور او بود (قاطعیهروى، ص 75).
بنابر برخى منابع، حزنى شخصیتى متناقض داشت و گاه زاهد و گاه لاابالى بود (صادقیافشار، ص 162؛
رجوع کنید به اسكندر منشى، همانجا). نقل است كه وى مجذوب پسركى حلوافروش شد، به طورى كه بیشتر اوقاتش را با او میگذراند. به علاوه، او عطایاى حكام و سلاطین را نامتعارف خرج میكرد و به همین علت، هنگامى كه از سفر قزوین ــكه مدتى در آنجا ساكن شده بودــ به اصفهان بازمیگشت، مالى در اختیار نداشت تا زمستان را بگذراند و سرانجام در 987 به سبب تنگدستى راهى هند شد و در لاهور یا در موضع رسول از اعمال پنجاب درگذشت (بداؤنى، ج 1، ص 172؛
امین احمد رازى؛
اوحدى بلیانى، همانجاها؛
تقیالدین كاشى، ج 1، ص 224ـ225).
ظاهراً نظر تقیالدین كاشى (ج 1، ص 225) مبنى بر اینكه حزنى در 989 به خدمت محمدقلى قطبشاه، از شاهان سلسله قطب شاهیه، رسیده، یا در زمان فترات هرات ملازم اكبرشاه بوده (صدیق حسنخان، ص 123)، نادرست است.
از حزنى دیوانى برجاى نمانده، اما اشعارى پراكنده به شیوه شاعران مكتب وقوع، در تذكرهها از او نقل شده است (مثلاً رجوع کنید به صادقیافشار، ص 162ـ164؛
والهداغستانى، ج 1، ص 575ـ576).
منابع :
--------------------------------------------------------------------
- دانشنامه جهان اسلام ج ص مقاله " حزنی اصفهانی " نوشته : منیژه ظفرآبادی.
- لطفعلیبن آقاخان آذربیگدلى، آتشكده آذر، چاپ حسن سادات ناصرى، تهران 1336ـ1340ش؛
- اسكندر منشى؛
- امین احمد رازى، تذكره هفت اقلیم، چاپ محمدرضا طاهرى (حسرت)، تهران 1378ش؛
- ابوالقاسمبن ابیحامد انصارى كازرونى، مرقوم پنجم كتاب سلّم السّموات: در شرح احوال شعرا و چكامهسرایان و دانشمندان، چاپ یحیى قریب، تهران 1340ش؛
- تقیالدین محمدبن محمد اوحدى بلیانى، عرفات العاشقین، نسخه عكسى از نسخه خطى كتابخانه ملك، ش 5324؛
- عبدالقادربن ملوك شاه بداؤنى، منتخبالتواریخ، تصحیح احمدعلى صاحب، چاپ توفیق ه . سبحانى، تهران 1379ـ1380ش؛
- محمدبن على تقیالدین كاشى، خلاصة الاشعار و زبدةالافكار، نسخه خطى كتابخانه (شماره 1) مجلس شوراى اسلامى، ش 334؛
- صادق صادقیافشار، تذكره مجمع الخواص، ترجمه عبدالرسول خیامپور، تبریز 1327ش؛
- صدیق حسنخان، شمع انجمن، چاپ سنگى بهوپال 1293؛
(10) عبدالرشید، تذكره شعراى پنجاب، لاهور 1981؛
- ابوالفضلبن مبارك علّامى، آئین اكبرى، چاپ سنگى لكهنو 1892ـ1893؛
- قاطعى هروى، تذكره مجمع الشعراى جهانگیر شاهى، چاپ محمد سلیم اختر، كراچى 1979؛
- علیقلیبن محمدعلى واله داغستانى، تذكره ریاضالشعراء، چاپ محسن ناجى نصرآبادى، تهران 1384ش.
خرمی تبریزی از شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری است.
امیر علیشیر نوایی درباره ی او می نویسد :
" مولانا خرمی از شعرای سلطان یعقوب خان است و شخصی خرم و تازه است و فضائل او بی حد و اندازه است."
و در جایی دیگر بیشتر او را معرفی می کند :
" مولانا خرمی از شعرای معروف سلطان یعقوب بود و پیش او مرغوب . و در زمان شاه اسماعیل صوفی به مکه مبارکه آمد و در آنجا غیر معروف بود . زیرا که مردم آنجا زبان او را نمی دانستند . به واسطه ی آن که سبب عرفان زبان است. و هر زری که در ایام سلطان یعقوب خان جمع کرده بود ؛ قطاع الطریق راه مکه ی مبارکه همه ازو ستدند و در حضور او در حین قسمت متفرق ساختند و شعر او در همه جا معروف است. "
نمونه شعر :
بی تو جز داغم نمی سوزد کسی را دل به من
وه که دلسوزی ندارم غیر داغ خویشتن
*
خرام ای سرو و هر سو کاکل مشکین پریشان کن
ندارم تاب دیدن ، سایه بر خورشید تابان کن
*
در پریدن نکند بال فشانی بلبل
دست ها بر سر خود می زند از حسرت گل
*
خم ابروی تو طاقی است به شوخی مایل
بشکند هر که بر آن طاق نهد شیشه ی دل
*
با خیال آن دهان هستیم شب ها تا سحر
غنچه سان لب بسته و بنشسته در خون جگر
*
که تنهائی ام بیگانه و خویشند ناپیدا
چو یار آید شود از بخت من صد آشنا پیدا
*
برای درد دل گفتن تو را تنها نمی یابم
در آن ساعت که تنها یابمت خود را نمی یابم
*
منابع
-------------------------------------------------
- تذکره مجالس النفائس صص ۳۰۱ ، ۴۰۱.
- الذریعه ج۹ ص ۲۹۲.
خرمی بحارایی از شاعران قرن دهم هجری است. در نظم و نثر مهارتی به سزا داشت.
بسیار عجیب است که تذکره نویسان معاصر او و پس از آن هیچ یادی از او نکرده اند.
از آثار او کتاب " روضه العشاق است که در سالهای ۹۶۰ ه. ق تا ۹۶۴ ه. ق به تقلید از گلستان و به نام«ابو الغازی عبد العزیز بهادر خان»پادشاه بخارا تالیف کرده است و شامل هشت باب است .
باب اول استغنا و تند خویی معشوق و نتیجه آن . باب دوم - گرفتاری عشاق و زاری آن . باب سوم - حسن و ادای معشوق و اخلاص پسندیده . باب چهارم - صفت اخلاص و اصول مطلوب . باب پنجم - غیرت و دلنوازی معشوق. باب ششم - سیرت و پاكبازی عاشق . باب هفتم - نصیحت جوانان و صفت جوانی . باب هشتم - جهالت پیروان و شكایت جوانان .
ماده تاریخ اتمام تالیف " خرمی بلبل " ۹۶۴ ه. ق. است.
این کتاب را فهرست نویسان به خرمی تبریزی نسبت داده اند ولی با ملاحظه کتاب روشن می شود او اهل بخارا است.
"بسمله، منت خدای را عز و جل که انوار هدایتش از قطره آب... "
از این کتاب نسخه های خطی فراوانی در دست است از جمله :
۱. نسخه شماره Pi IX ۳۶/۱۴۳۵/۲ کتابخانه دانشگاه پنجاب در لاهور ( پاکستان ) به خط نستعلیق حاجی محمد خیابانی در سال ۱۰۰۷ ه. ق. در بخارا . با رقم و تاریخ :
" تمت رساله ریاض العاشقین در شهر جمادی الثانی الكاتبه حاجی محمد خیابانی، ۱۰۰۷، پوشیده نماند كه این رساله در بلده فاخره بخارا به اتمام رسید"
۲. نسخه شماره ۹۲۱۳/۲ کتابخانه بنیاد خاور شناسی فرهنگستان علوم جمهوری ازبکستان در تاشکند به خط نستعلیق ملا جمعه نیاز در سال ۱۱۰۲ ه. ق.
*
منابع
---------------------------------------------------------
- فهرست نسخه های خطی فارسی دانشگاه پنجاب لاهور (مجموعه های آزاد، پیرزاده، شیرانی، كیفی و عمومی). ج۱ ص
- مجموعه نسخه های خطی فارسی فرهنگستان علوم جمهوری ازبكستان
زندگینامه :
مولانا حرفی اصفهانی، شاعر ادیب، از سخنوران قرن دهم هجری است. او خواهرزاده مولانا نیکی نطنزی بوده و در جوانی شعر می گفت و طبعش به سرودن هزل و هجو مایل بود. در جوانی به سیاحت پرداخته و به گیلان رفت و شهر آشوبی جهت آنجا و در مذمّت مردم آنجاسرود. او را به کار ناپسندی متهم ساخته و زبانش را بریدند و او بعد از جفای بسیار و رنج بی شمار به مشهد مقدّس رفت و در سال 971ق وفات یافت.
برخی از تذکره نویسان تخلّص او را به اشتباه " حزمی " و " خُرّمی " نوشته اند. صادقی بیگ افشار در «تذکره مجمع الخواص» او را «حریفی ساوجی» نوشته است که ظاهراً با شاعر دیگری در آمیخته شده است.
نمونه شعر :
اغیار به بالین من زار چه حاصل
بیمار تو را پرسش اغیار چه حاصل
*
منابع
---------------------------------------------------
- تذکره تحفه سامی، صص 278 و 279
- شهر آشوب در شعر فارسی، ص38
- لغت نامه دهخدا، ذیل «حریفی اصفهانی»، ص502
- خلاصه الاشعار ( بخش اصفهان ) صص 371 و 372.
- اعلام اصفهان ج ۲ ص ۸۶۹.
زندگینامه :
قاسمعلی خان کابلی آگره ای متخلص به " غباری " فرزند حیدر علی خان بقال از شاعران قرن دهم هجری و از اعیان دربار جلال الدین اکبر پادشاه هند بود. وی شاگرد حافظ محمد حسین بود و به خاطر نزدیکی با ملا عبدالخولق آخوند ، ملازم اکبر شاه شد.
نوشته اند که از خاندان پست بود و پدرش در آگره هند دکان بقالی داشت و میوه و معجون می فروخت. و نسب خود را به قریش می رساند.
غباری نخست در مجلس اکبر خوانندگی می کرد و پس از چندی ترقی کرد و منصب خلافت گرفت و در سال ۱۰۰۰ یا ۱۰۰۱ ه. ق. درگذشت.
نمونه شعر :
از راه آه تیزش بر دل دیوانه می آید
چو بارانی که از روزن به سوی خانه می آید
*
هر کس که به عشق آشنا می گردد
با محنت و درد مبتلا می گردد
در دایره ی عشق هر آن و ره یافت
پرگار صفت گرد بلا می گردد
*
منابع
-----------------------------------------------
- تذکره عرفات العاشقین ج ۴ ص ۲۶۹۴.
- مجمع الشعرای جهانگیری صص ۹۰ ، ۲۷۰ - ۲۷۲ .
- تذکره ریاض الشعراء ج ۳ ص ۱۵۲۸.
- منتخب اللطایف ص ۴۸۳.
- تاریخ نظم و نثر ص ۵۵۰.
- گلزار جاویدان ج ۲ ص ۹۸۷.
مولانا غباری یزدی از شاعران و خوشنویسان قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری است. صادقی کتابدار درباره ی او می نویسد :
" جوانی است خوش صحبت و خط غبار را خوب مینوشت. "
از اوست :
غبار خط شکرستان لعل یار گرفت
فغان که چشمه خورشید را غبار گرفت
*
منابع
-----------------------------------------
- مجمع الخواص ص ۲۹۸.
- تاریخ نظم و نثر ص ۵۳۴.
- لغت نامه دهخدا ج ۱۱ ص ۱۶۵۹۵.
- فرهنگ سخنوران ص ۴۱۶.
غباری گیلانی از شاعران قرن دهم هجری است. صادقی کتابدار درباره او می نویسد :
" کماندار و غبارنویس است. ساز را هم بد نمی زند. "
از اوست :
یارب که بود این که تغافل کنان گذشت
کاین طرز آشنائی بیگانه من است
*
منابع
------------------------------------------
- تذکره مجمع الخواص ص ۳۱۰.
- لغت نامه دهخدا ج ۱۱ ص ۱۶۵۹۵.
- الذریعه ج ۹ ص ۷۸۶.
- تاریخ نظم و نثر ص ۵۳۷.
- تاریخ هنرهای ملی ج ۲ ص ۸۶۸.
- تاریخ موسیقی ایران ج ۲ ص ۳۲۲.
مولانا غباری از شاعران گمنام قرن دهم هجری است . از اوست :
کی راز دل حزین به لب فهمانم
پیکان ستم خورم رطب فهمانم
آهن به گلو گره سرشکم به مژه
در قهقهه آیم و طرب فهمانم
*
منابع
-----------------------------------
- تذکره عرفات العاشقین ج ۴ ص ۲۶۹۳.
غباری از شاعران گمنام قرن دهم هجری بود. از اوست :
از یار دور مانده ام و از وطن جدا
کس از دیار خویش مبادا چو من جدا
*
هزار سختی اگر بر آید آسان است
که دوستی و محبت هزار چندان است
*
گل سرشکم ازین گونه پایمال مساز
شکوفه ی جگرست این، گیاه خودرو نیست
*
ذوق بزم یار داری همره خویشم ببر
شیشه شراب بر سنگ و بر آهن مزن
*
خون بسته دلم ته به ته از داغ جدایی
چون غنچه ی آفت زده نشکفتن و رفتم
*
منابع
---------------------------------------
- تذکره عرفات العاشقین ج ۴ ص ۲۶۹۳.
- تذکره روز روشن ص ۵۸۴.
|
|