|
مشاهیر ایران و اسلام
|
||
زندگینامه:
سید حسین رضوی مشهدی متخلص به " خالص " از شاعران اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم هجری است. اصلش از اصفهان بود. او کهین برادر میرزا باقر وزیر قورچی و از سادات رضوی است.پس از فوت برادرش سفری به حج رفت و سپس راهی هند شد و در زمان عالمگیر به هند رسید و با دختر فضایل خان میر سامان ( میر منشی پادشاه) ازدواج کرد و به یاری روح الله خان یزدی میر بخشی وارد کارهای دولتی شد و به دیوان صوبه ی بهار منصوب شد و از طرف شاه عالم بهادر شاه به لقب " امتیاز خان " ملقب گردید.
وی سرانجام آهنگ سفر عتبات عالیات کرد و از راه خشکی به سر حد ایران و هند رفت و از راه دهلی و لاهور به مولتان رسید. در سیوستان بود که خدایار خان عباسی مرزبان سند بر اموال او طمع کرد و به اشاره ی خواجه حسین خان کوکلتاش ، ناظم مولتان در سال ۱۱۲۲ ه. ق. جمعی را فرستاد و او را کشتند. میر عبدالجلیل بلگرامی ماده تاریخ قتل او را چنین نوشته است :
" آه آه امتیاز خان "
کتاب ها :
۱. " دیوان خالص مشهدی " حدود سه هزار بیت که مخلص خان فرزند بخشی عالمگیر پادشاه، بر آن دیباچه نوشته است.
نمونه شعر :
به هر حالت کسی را همتم محروم نگذارد
کفم گر بود خالی، بوسه دادم دست سائل را
*
کی شویم آزاد از قید خودی چون عنکبوت
بعدِ مردن هم به دام خود گرفتاریم ما
*
تا نخوانند، مشو سبز به هر انجمنی
که نباشد به چمن قدر، گل خودرو را
*
دیوانه به راهی رود و طفل به راهی
یاران! مگر این شهر شما سنگ ندارد
*
همت هرکس به قدر وسعت احوال اوست
آب چندین چشمه از یک چشمه ی پل می رود
*
لطف حق را کرد بر ما ظلمت عصیان غضب
آب دریا را شب تاریک آتش می کند
*
بِه لب آشنا نکردم، قدحِ شرابْ بی تو
که نشد زِ آتشِ مِی، جگرم کباب بی تو
دلِ دیگرم کَرم کُن، شبِ هجر چون سرآید
بِه چِه کار آید آن دِل، که نشد خراب بی تو؟
تو زِ گلْسِتان چو رفتی، زِ گدازِ بوتهٔ گُل
دلِ بلبلی ندیدم، که نگشت آب بی تو
بِه تو هم رسیده باشد، که دو روزه عمر عاشِق
بِه فنایِ خویش دارد، چِه قدَر شتاب بی تو
زِ جداییِ تو جانا، شدم آن قدر مکدّر
که زند طپانچه بر من، ورقِ کتاب بی تو
شده عمرها که شَب ها، همه خوشدِلیم ازین است
تو وُ خوابِ نازْ بی من، من وُ پیچ وُ تاب بی تو
تو بِه بزمِ باده خواران، اگر ای جوان نیایی
زِ چِه آبرو برآید، زِ سبو شراب بی تو؟
چِه شود که خوار گردد، زِ جداییِ تو خالص
شده خار در نظرها، گُلِ آفتاب بی تو
*
منابع
----------------------------------------
- مجمع النفایس صص ۷۸ - ۸۰.
- صحف ابراهیم صص
- نتایج الافکار ص ۲۲۰- ۲۲۲.
- منتخب اللطایف ص ۲۶۴.
- مطلع الشمس ج ۲ ص ۴۳۰.
- تذکره شمع انجمن ص
- صبح گلشن ص ۱۴۹.
- مقالات الشعرا صص ۱۸۸ - ۱۹۳.
- سرو آزاد ص ۱۳۹.
- تذکره حسینی ص ۱۲۱.
- کلمات الشعرا ص ۷۹.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۸۳.
- الذریعه ج ۹ ص ۲۸۴.
- قاموس الاعلام ج ۳ ص ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸.
- لغت نامه دهخدا ج ص
زندگینامه :
ابوسعد عبدالملك بن محمدبن ابراهيم نيشابورى، مشهور به " خرگوشی " و " ابوسعد زاهد " و" ابوسعد واعظ " ، از علما و صوفيان قرن چهارم در نيشابور. كنيه او بنابر ضبط منابع اوليه ابوسعد است (رجوع کنید به خطيب بغدادى، ج 12، ص 188؛ فارسى، ص 501؛ سمعانى، ج 2، ص350؛ ابنعساكر، ص 233؛ قس ابنجوزى، ج 15، ص 115؛ ذهبى، 1984، ج 3، ص 98 كه كنيه او را ابوسعيد نوشتهاند).
وى در كوى خرگوش ــكه محلهاى بزرگ در نيشابور بودــ به دنيا آمد، اما مشخص نيست كه شهرت او به اعتبار نام اين كوى است يا نام اين كوى از او گرفته شده است (سمعانى، ج 2، ص 344، 350ـ351؛ ياقوت حموى، ذيل «خرگوش»).
از آنجا كه پدر وى، ابوعثمان محمد، نيز از زاهدان و عالمان نيشابور بود، حاكم نيشابورى (متوفى 405؛ ص 95)، از وى با عبارت الزاهد بن الزاهد ياد مىكرده است (نيز رجوع کنید به سبكى، ج 5، ص 223). ابوعثمان محمد ظاهرآ همان كسى است كه حاكم نيشابورى (ص 179) او را از صوفيه شمرده است (رجوع کنید به طاهرى عراقى، ص 7).
تاريخ تولد ابوسعد معلوم نيست، ولى اين اندازه مىدانيم كه چند سالى از حاكم نيشابورى (متولد 321) كوچكتر بوده است (طاهرى عراقى، همانجا؛ نيز رجوع کنید به سبكى، ج 5، ص 222).
او از آغاز جوانى به تحصيل علوم دينى و سماع حديث نزد پدر و ديگر استادان فقه و حديث و تصوف پرداخت. از جمله استادان وى عبارتاند از: ابوالعباس محمدبن يعقوب اَصمّ؛ قاضى ابومحمد يحيىبن منصوربن عبدالملك؛ ابوعلى حامدبن محمدبن عبداللّه رفا هروى؛ ابواسحاق ابراهيمبن محمد مُزكّى نيشابورى؛ ابوعَمرو اسماعيلبن نجيدبن احمد سُلَمى، از مشايخ صوفيه و جد مادرى ابوعبدالرحمن سُلَمى؛ ابوسهل محمدبن سليمان صعلوكى نيشابورى؛ و ابوالحسن علىبن بندار صوفى صيرفى نيشابورى (خطيب بغدادى؛ فارسى؛ سبكى، همانجاها؛ نيز رجوع کنید به طاهرىعراقى، ص 7ـ8). وى در فقه شاگرد ابوالحسن محمدبن علىبن سهل ماسرجسى نيشابورى، شاگرد ابواسحاق مروزى، بود (فارسى؛ همانجا؛ ابنعساكر، ص 234؛ نيز رجوع کنید به ابنخلّكان، ج 4، ص 202).
خرگوشى پس از چندى به حلقه مصاحبت زهاد و صوفيان درآمد و احتمالا در 370 نيشابور را به قصد حج ترك كرد و سالها در مكه مجاور شد (رجوع کنید به فارس، همانجا؛ سمعانى، ج 2، ص351). البته خطيب بغدادى (همانجا) از قول تنوخى گفته است كه وى در 393 در راه حج به بغداد رفت. ابنعساكر (همانجا) نيز نوشته كه وى در 390 در عراق بوده و در همين سال به حج رفته است. احتمالا وى بهجز سفر نخستين حج در دهه هفتاد، در دهه نود نيز سفرى به قصد حج داشته و آنگاه سالهاى پايانى قرن چهارم را در حجاز گذرانده است (طاهرى عراقى، ص 11).
خرگوشى به عراق، شام، مصر و جبال نيز سفر كرد. وى همهجا از محدّثان سماع حديث مىكرد يا روايت حديث مىنمود و با زهاد و عرفا معاشر مىشد (فارسى، ص 502؛ سمعانى، همانجا). از جمله كسانى كه از او سماع حديث كردند اينها هستند: ابوبكر احمدبن علىبن خَلَف شيرازى، ابومحمدحسنبن محمد خلّال*، ابوالقاسم عبدالعزيزبن على ازجى، و ابوالقاسم عبدالكريمبن هوازن قشيرى*، ابوالقاسم عبيداللّهبن احمد ازهرى، ابوالقاسم على تنوخى، حافظ ابوعبداللّه محمدبن عبداللّه حاكمِ نيشابورى* (خطيب بغدادى، همانجا؛ سبكى، ج 5، ص 222، 224، پانويس).
خرگوشى پس از بازگشت به نيشابور به ارشاد و تدريس و تأليف مشغول شد. وى در نيشابور ــكه در آن دوره بعد از بغداد مهمترين مركز فرهنگ اسلامى بود و در مساجد و مدارس و خانقاههايش صدها محدّث و فقيه و اديب و صوفى به تدريس و تأليف اشتغال داشتندــ از ناميان بهشمار مىآمد و كتابهايش نيز در بلاد اسلامى رواج داشت (رجوع کنید به سمعانى، همانجا؛ اسنوى، ج1، ص229). با اين حال خرگوشى زندگى زاهدانهاى داشت و از راه كلاهدوزى امرار معاش مىكرد (اسنوى، همانجا). وى بناهايى از جمله خانقاه، بيمارستانو مدرسه ساخت و در بيمارستانش جمعى از مريدان را به پرستارى از بيماران گماشت (سمعانى، همانجا؛ سبكى، ج 5، ص 223). به گفته عُتْبى (ج 2، ص 127) ابوسعد خرگوشى در قحطى 401 در نيشابور در انتقال بيماران به بيمارستان و درمان آنان و تكفين و خاكسپارى مردگان كمكهاى بسيار كرد.
خرگوشى مانند بسيارى از شافعيان نيشابور، كه به تصوف گرايش داشتند، پيرو تصوف متشرعانه اهل صحو بود (طاهرى عراقى، ص12ـ13). از حاكم نيشابورى نقل شده كه ابوسعد علم، زهد، تواضع و ارشاد را در خود جمع كرده است (ابنعساكر، ص 235؛ ذهبى، 1984، ص 98). ابنعساكر (رجوع کنید به ص 233) نيز او را در زمره مشاهير اَتباع اشعرى آورده است. از وى اقوال صوفيانه و كراماتى نيز نقل شده است (رجوع کنید به عطار، ص 651).
وى در 407(رجوع کنیدبه فارسى؛ ذهبى؛ اسنوى، همانجاها) يا 406 وفات يافت (خطيببغدادى،همانجا؛ ابنجوزى، ج15، ص115). پيكرش را در خانقاهش، واقع در كوى خرگوش، به خاك سپردند (سمعانى، ج 2، ص 344؛ ياقوت حموى، همانجا).
کتاب ها :
خرگوشى آثار بسيارى در علوم دينى از جمله تفسير و شرح احوال زاهدان و اهل حديث تأليف كرده است (رجوع کنید به ابنعساكر، ص 234ـ235؛ ذهبى، 1376ـ1377، ج 3، ص 1066ـ1067). كتابهايى چون الزهد (رجوع کنید به ذهبى، 1984، همانجا؛ ابنعماد، ج 3، ص 184) و شعارالصالحين و اللوامع (حاجىخليفه، ج 2، ستون 1047، 1569) از جمله آثار اوست كه تاكنون اثرى از آنها در كتابخانهها يافت نشده است. تنها كتابهايى كه از او بهجا ماندهاند عبارتاند از :
1) تهذيبالاسرار، كه حاجىخليفه (ج 1، ستون 514) آن را تهذيبالاسرار فى طبقات الاخيار ضبط كرده، مهمترين اثر خرگوشى است. اين كتاب به زبان عربى است و از منابع قديمى و طراز اول صوفيه بهشمار مىآيد. زمان تأليف آن نزديك به زمان تأليف كتاب اللُمَع، اثر سَرّاج طوسى، است (پورجوادى، 1377ش، ص 7ـ8). اگرچه آربرى (ص 349) به علت ضعف نسخه و مأخوذ بودن برخى مطالب تهذيب از اللمع، آن را در مقام و پايه اللمع ندانسته است (براى اطلاع از پاسخ اشكالات آربرى رجوع کنید بهپورجوادى، 1377ش، ص 8ـ10)، اما در تهذيب مطالبى وجود دارد كه در اللمع نيامده است، از جمله باب ملامتيه كه مطالب آن شباهت بسيارى به مطالب رساله الملامتيه ابوعبدالرحمان سلمى* دارد و به مراتب از آن دقيقتر و منظمتر است (همان، ص10ـ11). به احتمال زياد، سلمى در نوشتن رساله الملامتيه از كتاب تهذيب استفاده كرده يا به احتمال ضعيفتر هر دو مؤلف منابع قديمترى در اختيار داشتهاند (رجوع کنید بههمان، ص 28ـ29).
خرگوشى در اين كتاب به تعريف تصوف، معرفت، شرح مقامات و احوال، آداب، عبادات، اصطلاحات صوفيه و موضوعات اخلاقى پرداخته است (طاهرىعراقى، ص 16). باب سوم از اين كتاب در ذكر ملامتيه نيز مستقلا تصحيح و چاپ شده است (رجوع کنید به پورجوادى، 1377ش، ص 32ـ36). تهذيبالاسرار يكبار در 1378ش/1999 با تصحيح بسّام محمد بارود در ابوظبى و بار ديگر در 1385ش/2006 با تصحيح سيدمحمدعلى امام در بيروت چاپ شده است (براى اطلاع از نسخههاى خطى اين كتاب رجوع کنید به سزگين، ج 1، ص670؛ بروكلمان، ج 1، ص 218). باب اصطلاحات اين كتاب، با واسطه رساله عبارات الصوفيه منسوب به ابوالقاسم قشيرى و كتاب امالى ابوحامد غزالى، در رساله اصطلاحات ابنعربى تأثير گذاشته است (پورجوادى، 1385، ص 169).
2) شرفالنبى. اين كتاب به زبان عربى است و به نامهاى مختلفى از جمله شرفالنبوة، دلايلالنبوة، شرفالمصطفى نيز آمده است (بروكلمان، ج 1، ص 361؛ طاهرى عراقى، ص 19). موضوع كتاب سيره و شمايل رسول اكرم صلىاللّهعليهوآلهوسلم است و اگرچه از منابع درجه اول در اينباره بهشمار نمىرود، شهرت و رواج و مقبوليت آن در شرق و غرب اندك نبوده است (طاهرى عراقى، ص23). احتمالا اين اثر بين سالهاى 385 و 390 تأليف شده است (همانجا). شرفالنبى در اصل چندين جلد بوده (بروكلمان، همانجا)، اما اصل آن مفقود شده و آنچه امروز در دست ماست مختصرى از آن است (طاهرى عراقى، ص 22؛ براى اطلاع از نسخههاى آن رجوع کنید به سزگين، ج 1، ص 671؛ بروكلمان، همانجا). اين كتاب با تصحيح نبيلبن هاشمبن عبداللّه غَمرى در رياض در 1382ش/2003 در شش جلد چاپ شده و ترجمه فارسى آن نيز به قلم نجمالدين محمود راوندى و تصحيح محمد روشن در 1361ش در تهران بهچاپ رسيده است.
3) البشارة و النذارة فى تعبير الرؤيا و المراقبة. در اين كتاب مطالبى درباره رؤياى صادقه، رؤياهاى برخى انبيا، آداب صاحب رؤيا، آداب معبِّر و تعبير رؤياهاى مختلف از جمله به خواب ديدن انبيا و صحابه تا خواب سلاطين و صاحبان حرفهها، مكانها، اشيا، حيوانات و البسه براساس احاديث رسول اكرم و اخبار صحابه و تابعين آمده و داستانهايى هم از صوفيه در آن نقل شده است (طاهرى عراقى، ص 17؛ براى اطلاع از نسخههاى اين كتاب رجوع کنید به سزگين، ج 1، ص670؛ بروكلمان، >ذيل<، ج 1، ص 361). حداقل 24 نسخه خطى از اين كتاب و نيز خلاصهاى كهن از آن وجود دارد (لامورو، ص200ـ201). اين كتاب علاوه بر اينكه از متون كهن درباره تعبير رؤياست، از حيث بررسى تاريخ اجتماعى و كيفيت زندگى و آداب مردم آن زمان بسيار مفيد است (طاهرى عراقى، ص 18). منبع اصلى خرگوشى در اين اثر، كتاب القادرى فى علم التعبير، تأليف ابوسعد دينورى در 399 است (لامورو، همانجا). خرگوشى از طريق كتاب دينورى از منابع ديگر از جمله كتاب آرتميدوروس ــكه برداشتى از آن توسط حنينبن اسحاق تهيه شده بودــ استفاده كرده است (همان، ص 47ـ69، 51).
4) اللوامع، مجالس ابوسعد خرگوشى كه داراى 105 مجلس يا فصل و شامل موضوعات حديث و تفسير موضوعى قرآن است (رجوع کنید به خطيب بغدادى، ج 1، ص 625؛ حاجىخليفه، ج 2، ص 1569؛ انصارى، 2007). احاديث كتاب به طريق مسند و نيز مرسل ذكر شده و ازاينرو، براى شناخت مشايخ حديث خرگوشى و علما و عرفاى خراسان در سدههاى سوم و چهارم بسيار مفيد است (انصارى، 2007). اين كتاب شامل بخشهايى در فضائل علىبن ابىطالب عليهالسلام است، از جمله مجالسى با عناوين «مجلس فىفضائل علىبن ابىطالب رضىاللّه عنه» و نيز «مجلس فى فضائلالحسن و الحسين رضىاللّه عنهما» (همانجا). نسخه خطى اين كتاب به شماره 1642 در مجموعه نسخههاى خطى كتابخانه واتيكان موجود است (همانجا).
الاشارة و العبارة از آثار ديگر خرگوشى است كه با استناد به علم القلوب ــكه به اشتباه به ابوطالب مكى منسوب گشته ــ شناسايى شدهاست (پورجوادى، 1385ش، ص 65ـ66). مؤلف علمالقلوب كه در كتابش بارها از خرگوشى با نام ابوسعيد نيشابورى ياد كرده (رجوع کنید به ص 18، 87، و جاهاى ديگر)، در نخستين باب كتاب خود درباره ماهيت حكمت، خلاصهاى از سخنان خرگوشى را درباره حكمت و نشانههاى آن آورده است (رجوع کنید به ص 18ـ19) از اين اثر جز آنچه در كتاب علمالقلوب آمده نامى و نسخهاى وجود ندارد (پورجوادى، 1385ش، ص 65؛ براى اطلاع از اقتباسات مؤلف علمالقلوب از آثار خرگوشى رجوع کنید به همان، ص 67ـ72). همچنين ابوبكر احمدبن حسين بيهقى (متوفى 458) نيز كه از ابوسعد نقل قولهاى مستقيم در كتابالزهدالكبير (براى نمونه رجوع کنید به ص 147، 151، 176، 287) آورده، از اثر ديگرى از ابوسعد به نام كتابالفتوة ياد كرده و حديثى را از آن كتاب (همان، ص 86) نقل كرده است. از كتابالفتوة ابوسعد نيز جز آنچه ابوبكر بيهقى نوشته است، چيزى در دست نيست.
*
منابع
----------------------------------------------------------------'
- دانشنامه جهان اسلام ، ذیل " خرگوشی " نوشته : نصرالله پورجوادی ج ص
(1)ابنجوزى، المنتظم فى تاريخالملوك و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت 1412/1992؛
(2) ابنخلّكان؛
(3) ابنعساكر، تبيين كذبالمفترى فيما نسب الىالامام ابىالحسن الاشعرى، دمشق 1399؛
(4) ابنعماد؛
(5) عبدالرحيمبن حسن اسنوى، طبقاتالشافعية، چاپ كمال يوسف حوت، بيروت 1407/1987؛
(6) حسن انصارى، «ابوسعد خرگوشى نيشابورى و كتاب اللوامع»، كاتبان، 2007.
Retrieved Apr. 26. 2010, from http://ansari.kateban.com/ entry 785.html;
احمدبن حسين بيهقى، كتابالزهدالكبير، چاپ عامر احمد حيدر، بيروت 1408/1987؛
(7) نصراللّه پورجوادى، پژوهشهاى عرفانى: جستجو در منابع كهن (مجموعه يازده مقاله)، تهران 1385ش؛
(8) همو، «منبعى كهن در باب ملامتيان نيشابور»، معارف، دوره 15، ش 1 و2 (فروردين ـ آبان 1377)؛
(9) حاجىخليفه؛
(10) محمدبن عبداللّه حاكم نيشابورى، تاريخ نيشابور، ترجمه محمدبن حسين خليفه نيشابورى، چاپ محمدرضا شفيعى كدكنى، تهران 1375ش؛
(11) خطيب بغدادى؛
(12) محمدبن احمد ذهبى، العبر فى خبر من غبر، ج 3، چاپ فؤاد سيّد، كويت 1984؛
(13) همو، كتاب تذكرةالحفاظ، حيدرآباد، دكن 1376ـ1377/1956ـ1958، چاپ افست بيروت [.بىتا]؛
(14) عبدالوهاببن على سبكى، طبقاتالشافعيةالكبرى، چاپ محمود محمد طناحى و عبدالفتاح محمد حلو، ]قاهره [1964ـ] 1976[؛
(15) سمعانى؛
(16) احمد طاهرىعراقى، «ابوسعد خرگوشى نيشابورى»، معارف، دوره 15، ش 3 (آذر ـ اسفند 1377)؛
(17) محمدبن عبدالجبار عتبى، تاريخالعتبى (تاريخاليمينى)، ضمنالفتحالوهبى (شرحاليمينى)، از احمدبن على منينى، قاهره 1286؛
(18) محمدبن ابراهيم عطار، تذكرةالاولياء، چاپ محمد استعلامى، تهران 1378ش؛
(19) علمالقلوب، ]منسوب به[ ابوطالب مكى، چاپ عبدالقادر احمد عطا، قاهره: مكتبةالقاهرة، [.بىتا]؛
(20) عبدالغافربن اسماعيل فارسى، الحلقة الاولى من تاريخ نيسابور: المنتخب من السياق، انتخاب ابراهيمبن محمد صريفينى، چاپ محمدكاظم محمودى، قم 1362ش؛
(21) ياقوت حموى؛
(22) Arthur John Arberry, , "Khargushi's manual of Sufism" BSO[A]S, IX (1937-1939).
(23) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949, Supplementband, 1937-1942.
(24) John C. Lamoreux,The early Muslim tradition ofdream interpretation, Albany 2002.
(25) Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, Leiden 1967-.
خضر سبزواری از شاعران قرن نهم هجری است.
*
منابع
-----------------------------------
- تذکره روز روشن ص
- فرهنگ سخنوران ص
میرزا خضر علی تونی متخلص به " خضر " از شاعران قرن سیزدهم هجری است.
*
منابع
--------------------------------------
- تذکره انجمن خاقان ص
- سفینه المحمود ج ص
- فرهنگ سخنوران ص ۱۹۲.
-
زندگینامه :
ابوبكر محمدبن على خسروی سرخسی ، از شاعرآن قرن چهارم هجری است. . از تاريخ تولد و زادگاه وى اطلاعى در دست نيست. ظاهرآ قديمترين آگاهى درباره او مطالب باخزرى (متوفى 467) در دِمْيَةالقصر (ج 2، ص830)، است. عُتبى (ج 1، ص 52) از ميان شاعران آلسامان، تنها به رودكى* (متوفى 329)، دقيقى* (متوفى ح 367ـ369) و خسروى اشاره كرده و ظاهرآ خسروى را همپايه چنين شاعرانى دانسته و باخرزى (همانجا) خسروى را حكيم خوانده است. فروزانفر (1354ش، ص 36)، خسروى و شهيد بلخى (متوفى 325) را از بزرگان فارسىسراى اهل فلسفه بهشمار آورده است. بهنوشته عوفى (ج 2، ص 16، 18)، خسروى و منطقى (متوفى يكى از سالهاى بين 367 تا 380) دو شاعر فارسىسرا و از مداحان صاحببن عباد (متوفى 385) بودند. ديگر ممدوحان خسروى، ابوالحسن ناصرالدوله سيمجور (متوفى 377)، شمسالمعالى قابوسبن وشمگير (حك : 366ـ403) و كثيربن احمد بودند (عوفى، ج 2، ص 18؛ رادويانى، ص 63). خسروى از صاحببن عباد و شمسالمعالى قابوس مستمرى دريافت مىكرد (باخرزى، ج 2، ص830ـ831) و چون اين دو با يكديگر دشمنى داشتند، در اين امر رقابت مىكردند (رشيدالدين وطواط، حواشى و توضيحات اقبال آشتيانى، ص 145).
خسروى به فارسى و عربى شعر مىسرود. اشعار پراكندهاى از او در كتابهاى لغت، تذكرهها و كتابهاى فنون بلاغت، از جمله تذكره لبابالالباب عوفى (ج 2، ص 18ـ19)، لغت فرس اسدى طوسى (مثلا ص 44، 67، 83، 84، 100)، حدايقالسحر رشيدالدين وطواط (ص 76)، المعجم فى معايير اشعارالعجم شمسقيس رازى (ص 168، 269) باقىمانده است (براى فهرست كامل اشعار فارسى او رجوع کنید به ادارهچى گيلانى، ص 227ـ 234) و در دِمْيَةالقصر باخرزى برخى از اشعار عربى او آمده است (رجوع کنید به مينوى، ج 1، ص 166).
زمان و محل درگذشت خسروى نيز مشخص نيست. بنابر قصيدهاى كه ابوبكر محمدبن عباس خوارزمى (متوفى 383) در رثاى او سروده (رجوع کنید به باخرزى، همانجا)، وى پيش از 383 درگذشته است (فروزانفر، 1358ش، ص 38).
نمونه شعر :
عجبت من ربی و ربی حکیم
ان احرم العاقل فضل النعیم
ما ظلم الباری و لکنه
اراد ان یظهر عجزالحکیم
و درقصیده ای در مدیح شمس المعالی ابوالحسن قابوس بن وشمگیربن زیار چنین می گوید:
تا کی نالی ز عشق تا کی نالی
سود ندارد گریستن چه سگالی
حلقه ٔ زلفت همه قصیده ٔ عینی
حلقه ٔ جعدت همه قصیده ٔ دالی
چشم سیاهت باسپرغمی ماند
زر بمیانه همه کرانش لاَّلی
نیست بخوبی ترا نظیر و کسی نیز
نیست بچیزی نظیر شمس معالی .
در مدح کافی الکفاة ابوالقاسم اسماعیل عباد چنین گوید:
زلفین تو گویی که شعر نغزیست
اندر شده معنیش یک بدیگر
زیر لبت اندر مسیح پنهان
زیر مژه اندر نکیر و منکر
کس نیست در جمالت همتا
چون صاحب را در کمال همسر
اندر دل تو زفتی و بخیلی
معروفتر از کردهای دیگر.
درمدیح امیر ناصرالدوله ابوالحسن محمدبن ابراهیم بن سیمجور گفته است :
همتی دارد او که پنداری
آسمان زیر و همتش زبرست
او قضا گشت و دشمنانش حذر
در قضا مرگ ۞ را ره حذرست
ورفلک بسپرد شگفت مدار
قدم همتش فلک سپرست
کوه با حلم او بیک نسبت
مرگ با باس او ز یک گهرست
مکرماتش بنوع ماند راست
نوع باقی و شخص بر گذرست .
و هم او راست :
ای بسا خسته کز فلک بینم
بی سلاحی همیشه افگارست
وی بسا بسته کز نوایب چرخ
بند پنهان و او گرفتارست
وی بسا کشتگان که گردون راست
ندود خون و کشته بسیارست .
*
منابع
--------------------------------------------------------------
- دانشنامه جهان اسلام ، مقاله " خسروی سرخسی " ج ص ، نوشته : منیژه ظفرآبادی و گروه زبان و ادبیات.
- احمد ادارهچىگيلانى، شاعران همعصر رودكى، تهران 1370ش؛
- علىبن احمد اسدىطوسى، لغت فرس، چاپ فتحاللّه مجتبائى و على اشرف صادقى، تهران 1365ش؛
- علىبن حسن باخرزى، دميةالقصر و عصرة اهلالعصر، چاپ محمد تونجى، ج 2، دمشق [1972/1392]؛
- محمدبن عمر رادويانى، ترجمانالبلاغه، چاپ احمد آتش، استانبول 1949، چاپ افست تهران 1362ش؛
- محمدبن محمد رشيدالدين وطواط، حدايقالسحر فى دقايقالشعر، چاپ عباس اقبال آشتيانى، تهران 1362ش؛
- محمدبن قيس شمسقيس، كتابالمعجم فى معايير اشعار العجم، تصحيح محمدبن عبدالوهاب قزوينى، چاپ مدرس رضوى، تهران [1338ش]؛
- محمدبن عبدالجبار عتبى، تاريخالعتبى (تاريخاليمينى)، ضمنالفتحالوهبى (شرحاليمينى)، از احمدبن على منينى، قاهره 1286؛
- عوفى؛ لباب الالباب
- بديعالزمان فروزانفر، سخن و سخنوران، تهران 1358ش؛
- همو، مباحثى از تاريخ ادبيات ايران، چاپ عنايتاللّه مجيدى، تهران 1354ش؛
- مجتبى مينوى، يادداشتهاى مينوى، به كوشش مهدى قريب و محمدعلى بهبودى، تهران 1375ش ـ.
- لغت نامه دهخدا ج ص
زندگینامه :
حسین خراسانی ( زانوسی مازندرانی ) متخلّص به "خُرّم " فرزند پاشا قاسم خان ، از شاعران قرن سیزدهم هجری است. اصلش از خراسان بود و در ساری زندگی می کرد. در جوانی به عطّآری مشغول بود.مدتی را به سیاحت گذراند و منوچهر خان معتمد الدوله را مدح کرد. پس از آن به ریاضت و عبادت پرداخت.
نمونه شعر :
دانم که به تنگ آمدی از درد دل من
اما چه کنم غیر توام دادرسی نیست
*
آن دل که به حال من بسوزد
غیر از دل داغدار من نیست.
منابع
-------------------------------------------------
- سفینه المحمود
- محک شعراء ، خطی
مدایح المعتمدیه ، خطی.
تذکره انجمن خاقان ص
- تذکره مجمع الفصحاء ج ص
- تذکره دلگشا صص ۵۷۹ و ۵۸۰.
- تذکره حدیقه الشعراء ج ۱ ص ۵۶۱.
- الذریعه ج ۹ ص ۲۹۲.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۸۹.
-
عبدالمجید مشهدی متخلص به " خُرّم " مشهدی ، از شاعران هنرمند قرن سیزدهم هجری است.
گویا زادگاهش شهر مشهد است. از مشهد به یزد رفت و در آنجا به تحصیل علوم پرداخت و در مدت زمان كوتاهى از علوم متداول فارغ التحصیل شد. به نوشته میرزا هلاکو قاجار وی در تذهیب هنرمندی ماهر بوده و بدان پیشه روزگار می گذرانده است. برخی تذکره نویسان نامش را عبدالحمید نوشته اند که درست نیست.
نمونه شعر :
ز کوی یار سفر می کنم ولی به ندامت
چرا که جان ز کفش می رم برون به سلامت
*
نگرفته آتش از چه پر مرغ نامه بر
گویا نبسته نامه ی ما را به پر هنوز
*
نه با جاهش جهان گردد مقابل
نه با قدرش فلك گردد برابر
بود جاه این همه سبحان ذی الملك
بود قدر این همه اللَّه اكبر
*
منابع
---------------------------------------------
- گنج شایگان ، چاپ سنگی ، ص ۱۷۱ - ۱۷۴.
- تذکره انجمن خاقان ص ۵۰۱.
- سفینه المحمود ج ۲ ص ۶۱۵.
- مصطبه خراب ص ۵۱.
- تذکره مجمع الفصحاء ج ۴ ص ۲۴۷ و ۲۴۸.
- تذکره حدیقه الشعراء ج ۱ ص ۵۶۳ و ۵۶۴.
- تذکره شبستان ص ۱۰۲.
- الذریعه ج ۹ ص ۲۹۲.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۸۸.
- اثر آفرینان ج ۲ ص ۳۲۵.
زندگینامه
محمد اقدسی مشهدی ، از شاعران قرن دهم هجری است. او در مشهد زاده شد . فخرالزمانى، زادگاه وي را سبزوار ذكر كرده است). سال ولادت وي دانسته نيست، اما از آنجا كه درگذشت او را در 26 سالگى نوشتهاند ؛ ولادت وي مىبايست در 976ق/1568م باشد.
اقدسى در اوايل جوانى هجويهاي سرود و آنرا به جنونى قندهاري نسبت داد، اما پس از برملا شدن آن از بيم جان گريخت. گويند به عتبات رفت و در آنجا توبه كرد و اشعاري در مدح امامان سرود و پس از بازگشت در اوايل سلطنت شاهعباس (سل 996- 1038ق/1588-1629م) به قزوين رفت و به دربار وي راه يافت و هم در آنجا با كسانى چون تقىالدين اوحدي صاحب عرفات العاشقين آشنا شد و در زمرة دوستان وي درآمد. سپس راهى اصفهان و شيراز شد و در اين دو شهر نيز همراه با اوحدي، حكيم شفايى و ميرجنونى در مجالس مباحثه و مشاعره شركت مىكرد. بار ديگر در شيراز به سبب برخى اشعارش خشم مردم را برانگيخت و اينبار به اشارة اوحدي از مهلكه جان به در برد و به زيارت عتبات رفت و در 1001ق به اصفهان بازگشت و سپس به قزوين رفت و در سال ۱۰۰۲ ه ق در آنجا درگذشت و به خاک سپرده شد.
با آنكه عمر اقدسى چندان نپاييد كه در شاعري به كمال رسد، اما اشعار وي تحسين بسياري از تذكرهنويسان را برانگيخت. از جمله ركنالدين مسعود كاشانى در مجموعة خيال مثنوي زيبايى در ستايش از اقدسىسروده، و در يكى از ابيات آن ماده تاريخى نيز براي درگذشت شاعر داده است، كه براساس اين ماده تاريخ " زعالم اقدسى رفت " .
از اقدسى افزون بر ابيات پراكنده كه در تذكرهها موجود است، ساقىنامة دلنشينى نيز برجاي مانده كه در آن شرحى كوتاه از مجلس طرب شاه عباس صفوي آمده است. ابيات اين ساقى نامه آكنده از استعارهها و صور خيال بديع است. متن كامل آن در تذكرة ميخانه تأليف فخرالزمانى قزوينى و به كوشش احمد گلچين معانى در تهران (1340ش) چاپ شده است.
*
نمونه شعر :
به پای خروشان دل شکسته ی کیست
که این صدا به صدای جرس نمی داند
*
ز غمت چنان شد که صبا نمی تواند
به تبسم نهانی لب غنچه باز کردن
سر قاتلی بنازم که ز کثرت ملائک
به جنازه ی شهیدش نتوان نماز کردن
*
دل جدا از گلشن کویت گل پژمرده است
دیده بی نظاره ی رویت چراغ مرده است.
منابع
--------------------------------------------------------------------
- عرفات العاشقین ج ص
- تذكرة ميخانه صص ۲۳۵ - ۲۴۱.
- هفت اقلیم ج ۲ ص ۲۱۹ و ۲۲۰.
- تذکره آتشکده ج۲ ص ۴۶۲ و ۴۶۳.
- تذکره الشعراء غنی ص ۱۶.
- تذکره شمع انجمن ص ۹۵.
- سفینه خوشگو ، بخش دوم ص ۷۳.
- " اقدسى مشهدي "، احمد گلچین معانی ، نشرية فرهنگ خراسان، مشهد، 1339ش، س 3، شم 1
- - دایره المعارف بزرگ اسلامی ج ۹ ص
- تاریخ ادبیات در ایران ج ۵ ص ۸۳۲ - ۸۳۸
- الذریعه ج ۹ ص ۸۷.
- اثر آفرینان ج ۱ ص ۲۷۸.
- تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسى ص ۵۱۷
زندگینامه
سیدحامد حسینی ملقب به «راوُش» از شاعران معاصر در سال ۱۳۵۹ ه. ش. به دنیا آمد.
وی که بالغ بر دو دهه در میان شاعران کرج به بالندگی شعری خود میاندیشید، در دهه ۸۰ به شهرش، مشهد آمد. او پس از این به سرودن شعر و طبع سه مجموعه شعر که اغلب شعرهای آیینی است پرداخت؛ از جمله میتوان به مجموعه شعر «گناه درختان لخت» اشاره کرد.
وی همچنین سرایش اشعار آیینی خود را با شعری در وصف حضرت اباالفضل العباس علیه السلام آغاز کرده بود، در ابتدا در قالبهای مختلف به سرایش شعر اقدام میکرد تا اینکه نذر کرد فقط برای حضرت فاطمه زهرا ( س) شعر بسراید.
وی سرانجام پس ابتلا به بیماری کبدی و عوارض آن به بیماری کرونا نیز مبتلا شد و در روز ۲۰ فروردین ۱۴۰۰ ه س درگذشت و پیکرش به مشهد منتقل و در قطعه هنرمندان بهشت رضا در مشهد به خاک سپرده شد.
کتاب ها :
نمونه شعر:
آنقدر در کمین نگاهت رصد شدم
تا عاقبت منجمّی ات را بلد شدم
آموختم ستاره ی چشمت چگونه است
قانع شدی نیامده مثمر ثمر شدم ؟
آدم که نیستم به دلم پس هوس بریز
حوّا ! برای سیب هوایت سبد شدم
در معرض کشاکش مهتاب روی تو
چیزی شبیه واقعه ی جزرو مد شدم
کشف بزرگ من ملکوت مسیح توست
مصلوب بیگناه به حکم حسد شدم
از فرش تا به عرش تو کوبیدنم ، نشد
در زیر پای ضربه ی چشمت نمد شدم
دیروزها که خوب تر از من نبود پس
چی شد ؟ چرا برای تو امروز بد شدم ؟
تا سر زنی شبی به من ای عشق مرده ام
بالای قبر وهم تو سنگ لحد شدم
آنچه در آفرینش زهرا دخیل شد
سیب بهشتی و زغب جبرئیل شد
مریم گزید از رطب شاخه زمین
اما امین گزیدنیاش هم اصیل شد
از بیشمار طنطنه وصفتان، غزل
در بند بند غایب بحر الطویل شد
قلبت شکست مرغ ابابیل تو – علی –
محبوس در سقیفه اصحاب فیل شد
کعبه چهارضلعی فرزندهای توست
با سقفی از شما مکعب مستعطیل شد
اندازه بیخدا، به خدا عشق من کم است
هر چیز در برابر حدت قلیل شد
مادر! ذبیح نام توام چون حسینیام
قربانتان که حامدتان اسماعیل شد»
*
منابع
------------------------------------
- خبرگزاری کتاب ایران ایبنا ، ۲۱ فروردین ۱۴۰۰
همدمی مشهدی از شاعران قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری است. وی به وسیله حرفه ی کاسه گری گذران زندگی می کرد.و در مشهد ساکن بود.
این مطلع از اوست :
بی رخت ماتم غمی دارم
ماتمی و چه ماتمی دارم.
منابع
---------------------------------------
- ترجمه مجالس النفائس ص 79 .
لغت نامه دهخدا ج ۱۵ ص ۲۳۵۳۷.
زندگینامه :
نثاری تونی از شاعران قرن دهم هجری است. اهل تون در خراسان بود و در گناباد زندگی می کرد و در سرودن غزل و مثنوی مهارت داشت و سرانجام در سال ۹۶۸ ه. ق. درگذشت . سام میرزا درباره او گفته است :
" به وفور فضیلت محلی ست و شعر او از خبائث و معایب معرا. به سرعت فهم و حدت طبع موصوف و به حسن خلق و کثرت تواضع معروف است. در شعر و انشا و معما بی بدیل عالم است و از جمله نتایج طبع وقاد او کتاب " سرو و تذرو " است که در بحر " شاه و درویش " گفته و قصاید و غزلیات او اکثر مقبول و مرغوبیت ."
تقی الدین اوحدی نیز درباره او او می نویسد :
" از شعرای مقرّر مشهّر زمان بود، به فضیلت و کمال موصوف و به اخلاق حمیده معروف. گویند در ریاضیات ( ریاضات ؟) زحمت زیاد کشیده بود. "
کتاب ها:
۱. دیوان نثاری تونی ، تصحیح محمدباقر یاحقی به کوشش محمدجعفر یاحقی؛ تهران : کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی : ۱۳۹۶.
۲. مثنوی سرو و تذرو
نمونه شعر :
دل شبی چنگ در آن سلسله پر خم زد
باد صبح آمد و آن سلسله را بر هم زد
*
ترک من مست می ناز است ، هشیارش مکن
فتنه ای یک لحظه در خواست بیدار مکن
*
ای دل غمگین به تنگ از خانه من آمدی
عاقبت خون گشتی و از خانه روشن آمدی
*
به حال خویش ندانم که را گذاشت غمت
کدام خانه که آنجا سری نداشت غمت
غم تو تا به دلم طرح دوستی انداخت
به هر که دوستی ای داشت واگذاشت غمت
*
دو بیت درباره درازی شب از مثنوی سرو و تذرو:
انجم او نموده گاه به گاه
چون سفیدی میان مشق سیاه
هر چه غیر از تو نام روز بر اوست
گر چه روز قیامت است نکوست
*
منابع
----------------------------------
- سلم السماوات ص ۳۳۴.
- تذکره تحفه سامی صص ۲۲۱و ۲۲۲.
- هفت اقلیم ج ۳ صص ۲۴۲ و ۲۴۳.
مجمع الخواص صص ۱۵۵ - ۱۶۰.
- تذکره عرفات العاشقین ج۶ صص ۳۹۳۷ و ۳۹۳۸.
- تذکره روز روشن ص ۸۰۳.
- تذکره نصرآبادی ( تصحیح وحید دستگردی ) ص ۵۲۲.
- گلزار جاویدان ج۳ ص ۱۶۰۶.
- الذریعه ج ۹ ص ۱۱۷۰.
- فرهنگ سخنوران ص ۹۲۰.
- تاریخ ادبیات در ایران ج ۵ ص ۶۲۶.
- تاریخ نظم و نثر ص ۵۰۸.
- لغت نامه دهخدا ج۱۴ ص ۲۲۳۳۸.
- اثرآفرینان ج ۶ ص ۲۱.
زندگینامه
مولانا علی بن محمد سیمی نیشابوری نقاش، مذهب، خطاط و شاعر قرن نهم هجری است.
تاریخ دقیق تولدش روشن نیست اما احتمالا در نیمه ی دوم قرن هشتم هجری در نیشابور بوده است. چنان که سیمی نیشابوری در مقدمه دیوان لطف الله نیشابوری نوشته است ؛ لطف الله نیشابوری از شاعران آن عهد از استادان او در فنون شعر و ادب است.
تنها نسخۀ خطی دیوان لطفالله نیشابوری به شمارۀ 2321 در کتابخانۀ ملی نگهداری میشود. بر صفحۀ نخست این رساله نوشته شده است: «دیوان مولانا لطفالله نیشابوری متوفی 812 که سیمی نیشابوری جمع کرده و سپس به خزانۀ شاهرخ بن تیمور گورکان انتقال یافته است». بر اساس توضیحی که سیمی داده است، وی دو سال بعد از درگذشت لطفالله موفق به تهیۀ اشعار و گردآوری و تدوین این مجموعه شده است.
با توجه به قدمت نسخه و وجود آن در کتابخانۀ شاهرخ، میتواند اشارتی باشد بر اینکه نسخه متعلق به سیمی و به خط اوست. رسمالخط نسخه با آنچه در قرن هفتم رایج بوده، تفاوت چندانی ندارد.
در نیشابور تعدادی از علاقمندان هنر نزد او حاضر شدند. از جمله کاتبی ترشیزی نزد او خوشنویسی و ادبیات را آموخت. و به قول اوحدی بلیانی به خاطر حسن خط و زیبایی صورت نورد رشک و عداوت استاد قرار گرفت و به ناچار از نیشابور به هرات رفت. کاتبی در دیوان خود استادش را به سرقت اشعارش متهم ساخته است :
میان شهر نیشابور سیمی
چو اشعار ملیح کاتبی دید
به مشهد رفت و بر نام خودش بست
نمک خورد و نمکدان را بدزدید
|
سیمی در حدود سال ۸۱۵ ه. ق. به مشهد مقدس رفت و چندی به مکتبداری پرداخت و بسیاری از بزرگان آن شهر نزد او ادبیات فارسی و به ویژه فنون نظم و نثر را آموختند. اما به خاطر رونق ادب و هنر در هرات به وسیله شاهزادگان تیموری ، به هرات رفت و ابتدا نزد جعفر بایسنقری به مشق خط پرداخت و سپس در کارگاه هنری و کتابخانه بایسنقر میرزا به کتابت و کتاب آرایی مشغول شد.
سیمى هفت قلم را خوش مىنوشت. شعر را نیز نیكو مىسرود و در سرعت قلم بىنظیر بود و بنا به روایتی در یک شبانه روز دو یا سه هزار بیت به نظم درآورد و یکصد و بیست مکتوب شد که هر یک ده سطر بوده است.در معمارى و رنگآمیزى و مركبسازى و افشانگرى و تذهیب و رنگ كارى كاغذ سررشته داشت و در بعضى از این هنرها رسالاتى تالیف كرده و معمیات او متداول بوده است. در فن معما نیز مهارت داشت. و برخی از او به عنوان سیمی معمای نام برده اند.از شاگردان وى می توان به عبدالحى منشى استرآبادى و کاتبی نیشابوری اشاره کرد.
سال درگذشت او در هیچ یک از منابع موجود نیست. تنها می دانیم که تا سال ۸۴۰ ه. ق. زنده بوده است. محمد نقی سپهر سال ۸۵۲ را برای درگذشت او ثبت کرده است که همچون اغلب تاریخ درگذشت های ثبت شده او فاقد اعتبار است.
آثار خوشنویسی
۱. کتابت " حساب " نوشته : محمود بن محمد قاضی والشتانی ، نستعلیق ، در سال ۸۴۰ ه. ق. ، موجود به شماره ۱۲۲۶ در کتابخانه مجلس سنای سابق .
۲. کتابت " گل و نوروز " خواجوی کرمانی ، که در تذکره عرفات العاشقین به آن اشاره شده ولی نسخه ای از آن به خط سیمی شناسایی نشده است.
۳. دیوان مولانا لطف الله نیشابوری ، به خط نستعلیق، بدون رقم کاتب ، و به احتمال زیاد به خط سیمی نیشابوری ، در سال ۸۱۴ ه. ق ، موجود به شماره ۲۳۲۱ در کتابخانه ملی ایران
کتاب ها:
"جوهریه سیمی " که فهرست نویسان نسخه های خطی به خاطر برداشت اشتباه از مقدمه کتاب نام آن را " جوهر مسمی " ثبت کرده اند :
یایم ز بی وفائی ایام چون وفات
باشد حیات حاصلم از حاصل الحیوه
سی روز با ضمیر پریشان و چهل صبحاح
کردم صفات جمع در این مجمع الصفات
تاریخ سال هششصد و در سی و هفت بود
کاین روز نامجه یافت رقم در شب براه
این رساله در آداب دبیری و منشی گری و انشاء و ترسل است و در آن به شرح اخلاقِ دبیر، تراشیدن قلم، مرکّب سازی و رنگ های الوان و حَل کاری پرداخته است. سپس زمان و مکان مناسب برای خوشنویسی را بیان می کند. رساله به اعتقادات و خرافات در بابِ کتابت نیز اشاراتی دارد.
مولف این رساله را در سال ۸۳۷ ه. ق. ان را نگاشته و در لابلای کتاب اشعاری از خود را آورده است . مولف این رساله را در ۳۰ روز و در ۸۳۷ق نوشته و شامل چهار باب است که عبارتاند از باب اول در بیان تعلیم و تعلم ضوابط و روابط؛ باب دوم دربارۀ انواع مخاطبات و حجابات؛ باب سوم در عرض عرائض ممنوعه که به مشاهیر نوشته شده؛ و باب چهارم در حج، قبالات شرعیه و تمسکات.
قدیمی ترین نسخه خطی موجود این کتاب که در سال ۸۷۲ ه. ق. به خط نستعلیق کتابت شده است ، به شماره ۹۶۲/۲ در کتابخانه خراجچی اوغلو (ضمن كتابخانه انه بیگ) واقع در بورسیه ترکیه نگهداری می شود . همچنین ۳ نسخه دیگر از این کتاب به شرح زیر در کتابخانه ها وجود دارند : نسخه شماره ۳۳۶۴/۸ کتابخانه مجلس شورای اسلامی که در قرن یازدهم هجری کتابت شده است . نسخه شماره ۳۸۳۱/۳ در کتابخانه ملی ملک در تهران که در احتمالا در قرن نهم هجری کتابت شده است. نسخه دیگر به شماره ۵۲۶/۸ که در همان کتابخانه است و سيد حسن حسيني متخلص به ثريا در سال ۱۲۷۱ ه. ق. به خط نستعلیق آن را کتابت کرده است .همچنین نسخه شماره ۳۰۳۲/۷-۱۶/۴۲ کتابخانه آیت الله گلپایگانی که در قرن دوازدهم هجری کتابت شده و در فهرست نسخه های خطی این کتابخانه با نام " مجمع الصفات " معرفی شده است .
این رساله این رساله درضمن " کتاب آرایی درتمدن اسلامی " ص ۴۵-۵۴ به چاپ رسیده است
نمونه شعر :
نمی گنجد ز شادی غنچه در پوست
چو سیمی نسبتش با آن ذهن کرد
*
دل مسکین حاجتمند عشّاق
به عشق ابرویت شد شیشه بر طاق
منابع
--------------------------------------
- تذکره دولتشاه ( تصحیح دکتر فاطمه علاقه صص ۷۴۲ - ۷۴۳ ، ۶۹۰.
- مجالس النفایس ص ۱۶و ۱۹۱
- تذکره عرفات العاشقین ج۳ صص ۱۷۱۴ و ۱۷۱۵ ، ج۲ ص ۹۶۰ ، ج۵ ص ۳۱۵۴
- منتخب اللطیف ص ۳۲۸.
- تذکره روز روشن ص ۳۸۵.
- مناقب هنروران ص ۵۷.
- تذکره خوشنویسان ( هفت قلمی ) ص ۴۳.
- گلستان هنر صص ۵۸ و ۵۹.
- تذکره خوشنویسان ( سپهر ) ص ۶۷ و ۶۸.
- تذکره غنی ص ۶۹
- مطلع الشمس ص ۴۳۴
- احوال و آثار خوشنویسان ج ۳ ص ۷۴۹.
- تاریخ ادبیات ایران ج۴ ص صص ۱۷۱ ، ۱۹۴ ، ۱۹۹ ، ۲۳۴.
- لغت نامه دهخدا ج۹ ص ۱۳۹۰۱.
- دانشنامه هنرمندان جهان اسلام ص ۷۲۰.
الذریعه ج۹ ص
- فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلس سنا ج۲ ص
- فهرست نسخه های خطی کتابخانه آیت الله گلپایگانی ج ۶
- فهرست نسخه های خطی فارسی کتابخانه بورسه ص ۱۶۹.
- فهرست نسخه های خطی کتابخانه ملی ملک ج ۷ ص ۶۴ و ج۵ ص ۶۰.
- فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی ج۸ ص ۳۳۶۴ و ج ۱۰ ص ۱۱۹۸.
- نیشابور شهر فیروزه صص ۴۳۲- ۴۳۳.
ابوالفضل محمدبن حسن سرخسی ، از عرفاى قرن چهارم هجری است. از زندگانى و مراحل تعليم و تعلم و سيروسلوك وى اطلاعى در دست نيست. همينقدر ميدانيم كه او در سرخس به دنيا آمده و به گزارش منابع از مريدان ابونصر سرّاج (متوفى 378) بوده است.
از حكايتى، كه در آن سرخسى، هفتصد تفسير از آيۀ 54 سورۀ مائده، «يُحِبُّهُم و يُحِبّونَه»، براى ابوسعيد ابوالخير ذكر كرده، تسلط سرخسى بر علوم و معارف قرآنى آشکار می شود . ميبدى حكايتى مبنى بر حضور سرخسى در مجلس سماع آورده است. اينكه ابوعلى زاهربن احمد فقيه، ابوسعيد را به حضور در مجلس صوفيانۀ سرخسى تشويق ميكرد . و نيز آنچه هجويرى از سرخسى نقل كرده است، نشانۀ اعتدال سرخسى در سلوك است، به نحوى كه مخالفت اهل مدرسه را برنمي انگيخت. ابوسعيد ابوالخير* و بابوفله احمدبن على فلى ميهنى (متوفى460) از شاگردان وى بودند. ابوسعيد با اشراف سرخسى به رياضت و ذكر ميپرداخت و هرگاه مشكل يا سؤالى برايش مطرح ميشد از ميهنه تا سرخس به ديدار محمدبن حسن ميشتافت و پس از وفات سرخسى، هنگام قبض، با زيارت مزارش فتوح و بسط مييافت. بابوفله نيز پس از درگذشت سرخسى، امامت خانقاه سرخس را برعهده گرفت .
به نوشتۀ مدرّس تبريزى ، سرخسى در سال 400 در سرخس وفات يافت . سرخسى از مريدان خود خواسته بود كه وى را در بين خراباتيان و گناهكاران به خاك بسپارند .
منابع
-------------------------------------------
- دانشنامه جهان اسلام ج ص
- ابوروح لطف اللّه بن ابي سعد، حالات و سخنان ابوسعيد ابوالخير، تصحيح محمدرضا شفيعى كدكنى، تهران 1366؛ صص ۳۹ و ۴۴.
- عبدالرحمان جامى، نفحات الانس، به اهتمام محمود عابدى، تهران 1370؛ ص ۲۹۰.
- فريدالدين عطار، تذكرة الاولياء، تصحيح محمد استعلامى، تهران 1378؛ صص ۸۱۶ و ۸۱۷
- محمدبن منور، اسرار التوحيد فى مقامات الشيخ ابي سعيد، تصحيح محمدرضا شفيعى كدكنى، تهران 1366؛ ج ۲ ص ۶۷۲.
- محمدعلى مدرس تبريزى، ريحانة الادب، تهران 1369؛ ج۷ صص ۲۳۸ و ۲۳۹.
- ابوالفضل ميبدى، كشف الاسرار وعدةالابرار، به اهتمام علي اصغر حكمت، تهران 1361؛ ج ۵ ص ۲۰۶.
- علي بن عثمان هجويرى، كشف المحجوب، به اهتمام محمود عابدى، تهران 1383.ص۲۸۴ و ۲۵۰
ابوالقاسم اسماعیل ابن حسن بن علی غازی بیهقی ، ملقب به شمس الائمة. از شاعران و ادیبان است. بیهقی در کتاب الوشاح آرد که : این اسماعیل به شمس بیهقی معروف است. وی فنون آداب را جامع و مفاتیح حکمت و فصل الخطاب را حائز بود. بمرو اقامت گزید و در آنجا توطن کرد. طریقه وی در فقه مستقیم و اکثر مصنفات او سلیم است.
کتاب ها :
۱. النقض الاستلام
۲. سپس الثرایا ، در معانی غریب حدیث
۳. کتاب فی اللغه
۴ کتاب فی الخلاف
نمونه شعر :
کُتّاب حضرتنا دامت سلامتهم
یهیئون من الالقاب اسبابا
و ینصبون من الاطماع الویةً
و یفتحون من الالقاب ابوابا
و یبخلون بما جاد الکریم به
و ینفقون علی الاقوام القابا
تجشأوا فی نوادیهم بلاشبع
کأنهم اکلوا الحتیت و الربا ( ؟ ).
و این معنی را از گفته خوارزمی :
قل الدراهم فی کیسی ( ؟ ) خلیفتنا
فصارینفق فی الاقوام القابا
گرفته است.
منابع
---------------------------------------------------------
- معجم الادبا چ مارگلیوث ج 2 صص 261-262 .
- لغت نامه دهخدا ج ۲ ص ۲۴۸۸
زندگینامه :
دکتر محمد مهدی ناصح پژوهشگر ادبیات ، مصحح و استاد دانشگاه ، در آذر ماه 1318 ه. ش. در بخش زهان از توابع شهرستان قاینات استان خراسان جنوبی پا به عرصه وجود نهاد. وی دارای مدرک دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی مشهد در سال 1361 است.
وی پس از طی مراتب و مدارج علمی استادیاری، دانشیاری از سال 1374 تا 1382 به درجه استادی دانشگاه فردوسی مشهد نائل آمد . دکتر ناصح پس از 44 سال خدمت آموزشی به افتخار بازنشستگی نایل گشت.
او برای تصحیح کتاب «روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن» (بههمراه محمدجعفر یاحقی) برگزیده کتاب سال ایران شد. وی در روز پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۰ ه. ش. در سن ۸۲سالگی درگذشت.
کتاب ها :
۱.«راهنمای نگارش و ویرایش»،
۲. «شعر دلبر: دوبیتیهای عامیانه بیرجندی»،
۳. «شعر نگار: دوبیتیهای عامیانه بیرجندی»،
۴. «شعر غم»،
۶. «گزیده مرصادالعباد»،
۷. «گنج شایگان: معرفی پاسداران زبان فارسی در شبه قاره هند و پاکستان»
منابع
-----------------------------------
- خبرگزاری تسنیم : ۲۰ اسفند ۱۴۰۰
ابوالعلاء ابراهیم بن محمد تایابادی ( تایبادی) از دانشمندان خراسان در قرن ششم هجری است. در خراسان به تدریس فقه و حدیث می پرداخت. او فقیه و پیشوای کرامیة بود. حافظ ابوالقاسم علی بن الحسن بن هبةاﷲ دمشقی معروف به " ابن عساکر " و دیگران از وی روایت کرده اند. ابوالعلا تایابادی تا سال ۵۳۰ ه. ق. زنده بود و تاریخ درگذشت او روشن نیست.
منابع
------------------------------------
- معجم البلدان ج 2 ص 357 .
-لغت نامه دهخدا ج۴ ص ۶۳۰۹.
محمود کیانوش در شهریور ۱۳۱۳ ه. ش. در مشهد زاده شد. او در نوجوانی به شعر گفتن و به نوشتن داستان کوتاه پرداخت و با تشویق آموزگاه خود به این کار ادامه داد و نخستین داستان او در مسابقه داستاننویسی دانشآموزان سراسر کشور برندهٔ مقام نخست شد. محمود کیانوش پس از پایان دورهٔ اول متوسطه وارد دانشسرای مقدماتی شد و پس از آن معلم و سپس مدیر مدرسه در یکی از روستاهای اطراف تهران شد.
او از پیشگامان شعرهای منثور آهنگین است و مجموعهٔ شعرهای آهنگینش با عنوان شکوفهٔ حیرت (۱۳۳۴–۱۳۳۸) انتشار یافتند. پس از آن مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران گرفت. نخستین برگردان او به صورت کتاب، رمان «به خدایی ناشناخته» اثر جان اشتاین بک است که در سال ۱۳۳۶ منتشر شد.
محمود کیانوش، نخستین کتاب شعر خود که یک شعر بلند نیمایی بود در سال ۱۳۳۹ با نام شبستان چاپ کرد. وی به دنبال آن مجموعهٔ ساده و غمناک را منتشر کرد که گزیدهای از شعرهای او از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۱ بود. او از اعضای شورای کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز بود.
کیانوش مدتی عضو هیئت تحریریه و همچنین سردبیر مجله صدف و چهار دوره هم سردبیر مجله سخن بود. او با وجود رنجوری تن و بیماری همسر، با روحی شاداب، تا پایان عمر در زمینههای گوناگون به نوشتن ادامه داد. محمود کیانوش به دو زبان فارسی و انگلیسی مینوشت. از او سه کتاب توسط یک ناشر انگلیسی منتشر شدهاست. کیانوش در لندن با همسرش پری منصوری که نویسنده و مترجم است، زندگی میکرد. آنها دو فرزند به نامهای کاوه و کتایون دارند.
محمود کیانوش از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۱۶ با نام هنری «علیزاده طوسی» با بیبیسی فارسی همکاری میکرد. شناختهشدهترین کار او در بیبیسی، نامهای از لندن بود.
محمود کیانوش علاوه بر انتشار آثار فراوان ادبی، کتاب شعر و داستانهای کوتاه و بلند، از اعضای شورای کتاب کانون فکری کودکان و نوجوانان ایران بود.
پری منصوری، همسر محمود کیانوش که او نیز مترجم و نویسنده بود در فروردین ۱۳۹۹ ه. ش.در لندن و در سن ۸۵ سالگی درگذشت.
محمود کیانوش، سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹ ه. ش. در بیمارستانی در شمال لندن درگذشت.
کنفرانس مجمع بینالمللی کارشناسان «ادبیات کودکان در خدمت آشنایی و همکاری جهانی» در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۴۵
از چپ به راست: محمود کیانوش، لیلی ایمن، و توران میر هادی
آثار
شمار آثار کیانوش از ۸۰ فزونتر است. از مهمترین آثار وی میتوان این عناوین را براساس کتابخانه ملی ایران نام برد:
شعر
رمان
داستان کوتاه
نمایشنامه
رمان و داستان کوتاه برای کودک و نوجوانویرایش
نقد ادبی
برگردان
منابع
------------------------------------------------
- سایت ویکی پدیا
عثمان محمدپرست هنرمند دوتار نواز مشهور خراسانی در سال 1307 ه. ش. در خواف از توابع استان خراسان رضوی متولد شد وی از سن 10 سالگی نواختن دوتار را آموخت.
وی از طایفه "بای" که طایفهای دامدار و چادرنشین هستند، میباشد. عثمان محمد پرست، شش پسر و سه دختر دارد. وی دربارهٔ شروع فعالیتهای خود در عرصه موسیقی میگوید :
" از دوازده یا سیزده سالگی با دوتار هم نواز شدم و روزها و شبها بعد از فراغت از کار که جوهر هر مرد خوافی است، به سماع روحانی با خویشتن خویش میپرداختم و هیچ گاه استادی در این زمینه نداشتم. دو تار یعنی عشق، "دوتار"، ساز آرام و ملایمی است که هم نوازنده را آرامش میدهد و هم مردمی را که علاقمند به این ساز هستند."
عثمان محمد پرست، در خصوص منشأ "دوتار" نوازی میگوید:
"خاستگاه "دوتار" سه شهر خواف، تایباد و تربت جام است که بیشتر آهنگهای فارسی و محلی میپردازند و بعد از آن هم در قوچان، شیروان و بجنورد "دوتار" رایج است که با آن آهنگهای کردی و ترکی میزدند، از آنجا هم به ترکمنها در گنبد کاووس رسید که با "دوتار" آهنگهای ترکمنی مینواختند ."
عثمان محمد پرست آثار مطرح و معروفی دارد که از چاوشی و سرحدی گرفته تا دیگر مقامهای این دیار، اجراهای گوناگونی را درعین وحدت آفریدهاست.
او به عنوان یکی از نوازندگان برجسته موسیقی خراسان مورد توجه بوده است، اجراهای متعدد در جشنواره های داخلی و خارجی و تدوین آلبوم ها با محوریت موسیقی شمال خراسان از جمله فعالیت های هنری وی است
محمد پرست دیر زمانی است که دارای فعالیتهای خیرخواهانه در حوزه مدرسه سازی نیز میباشد. او از مؤسسان جامعه یاوری فرهنگی به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی مدرسه ساز در ایران بودهاست. او همراه با مجتبی کاشانی و نیز نیکول فریدنی این سازمان را بنا نهاده و در طی سالهای فعالیت خود توانستهاست بیش از ۶۰۰ مدرسه را در مناطق محروم کشور بنا نهاد.
در تیرماه ۱۳۹۱ و در مراسم نکوداشت استاد عثمان محمدپرست با حضور هنرمندان، محمود دولتآبادی از سردیس استاد خوافی رونمایی کرد.
در ۸ شهریور ۱۳۹۶ خورشیدی، نخستین کاشی ماندگار خراسانرضوی در راستای حفظ میراث ناملموس کشور از سوی ادارهکل میراثفرهنگی خراسانرضوی بر سر در منزل عثمان محمد پرست نصب شد.
وی در چند فیلم از جمله گفت زیرسلطه من آیید محصول سال ۱۳۶۲ به نویسندگی و کارگردانی داریوش ارجمند نیز به ایفای نقش پرداختهاست.
منابع
---------------------------------------------
- ویکی پدیا دانشنامه آزاد اینترنتی
زندگینامه
بانو عفت جنتی عطایی ( قریب ) فرزند خلیل شاعر معاصر در سال ۱۳۰۲ ه. ش. در مشهد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر سپری نمود و دیپلم دوره متوسطه را از دبیرستان فروغ دریافت کرد. سپس به استخدام آموزش و پرورش در آمد و به تدریس پرداخت.و در سال ۱۳۲۳ با ستوان یکم عبدالله قریب ازدواج کرد و در سال ۱۳۳۶ به همراه خانواده به تهران رفت و آنجا ساکن شد .
او از نوجوانی به سرودن شعر می پرداخت . و هنگامی که به تهران رفت در انجمن های ادبی عضو شد .
اخانم سیمین بهبهانی از دوستان نزدیک و صمیمی او بود و برای نخست بار غزلی از خانم جنتی عطایی را در مجله پرواز -- که مدیریت صفحه ادبی آن را عهده دار بود -- منتشر کرد. از دیگر فعالیت های او خدمت در سازمان زنان ایران و سازمان خدمات اجتماعی ( مددکار ) بود.
همچنین در انجمن فرهنگی ایران و پاکستان --که ریاست آن را آقای مطیع الدوله حجازی بر عهده داشتند -- نیز عضو بود و برای ایجاد شوق کتاب خوانی در میان بانوان بسیار فعالیت می کرد.
وی در قالب های گوناگون شعر به غزل و چهارپاره علاقه نشان می داد. مجموعه ای از اشعارش در سال 1340 ه. ش. به نام " نوای نی " به چاپ رسیده است. او از سال ۱۳۵۷ از فعالیت های اجتماعی کناره گیری کرد و سرنجام در 23 خرداد 1385 ه. ش. در گذشت و قطعه 218 ف ردیف 11 ، شماره 31 در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
برادر بزرگ او دکتر ابوالقاسم جنتی عطایی نویسنده تئاتر-- برنامه ساز رادیو ایران از همان آغاز کار --- و استاد دانشگاه بود
ایرج جنتی عطایی ( ترانه سرا و نمایشنامه نویس ) فرزند برادر کوچک ایشان است
شادروان مصطفی جنتی عطایی نویسنده و مترجم .. شادروان رضا جنتی عطایی ( ترانه سرا ) پسران دایی خانم جنتی عطایی بود.
نمونه شعر
به جز حسرت و غم ، جوانی چه گویم
چو خوابی آمد ، چو برقی نهان شد
چو گل خنده ای کرد، لیکن به رویا
نهان شد همان دم ، که برقش عیان شد
منابع
-----------------------------------------------
- فرهنگنامه زنان پارسی گو صص 234 و 235.
- یادداشت های آقای مرتضی قریب فرزند خانم عفت جنتی عطایی.
- سایت اینترنتی بهشت زهرا
زندگینامه
زهرا فلکی از شاعران معاصر خراسان در سال 1328 ه. ش. در مشهد به دنیا آمد. از کودکی به شعر و ادب علاقمند شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش ادامه داد و به دانشسرای راهنمایی رفت . پس از پایان تحصیل به شیراز رفت و در مدارس آنجا به تدریس پرداخت. مجموعه اشعار او هنوز به چاپ نرسیده است.
نمونه شعر
ساقی امشب تو بیا باز به مهمانی ما
پر کن از باده ی می ساغر پنهانی ما
شاهدان حرم عشق در این دیر فنا
فاش گویند ز درد دل ویرانی ما
در نهانخانه ی دل بلبل سرمست کنون
نغمه سرداد به همراه غزلخوانی ما
منابع
------------------------------------------------
- فرهنگنامه زنان پارسی گو ص 640
دکتر جمشید درویش استاد دانشگاه ، محقق دانشمند و جانورشناس معاصر در سال ۱۳۳۰ ه. ش. در بیرجند به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۳ مدرک کارشناسی علوم را از دانشگاه تبریز دریافت کرد و عازم فرانسه شد و در سال های ۱۳۵۵ و ۱۳۵۸ به ترتیب به اخذ درجه کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی بیوسیستماتیک جانوری نائل آمد .
دکتر جمشید درویش در سال ۱۳۵۷ استادیار دانشگاه تبریز شد و در سال ۱۳۷۲ به مرتبه دانشیاری و در سال ۱۳۸۰ به مرتبه استادی دانشگاه فردوسی مشهد نائل آمد . دکتر درویش از سال ۱۳۸۸ به عنوان همکار مدعو و از سال ۱۳۹۰ به عنوان عضو وابسته شاخه زیستشناسی، با فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران همکاری داشت . از دکتر جمشید درویش بیش از صد مقاله در نشریات معتبر بینالمللی و داخلی به چاپ رسیده و بیش از ۴۰ مقاله در کنفرانسهای بینالمللی و داخلی ارائه شده است. ایشان مؤلف ۴ عنوان کتاب و مترجم ۵ عنوان کتاب دیگر بود. همچنین از ایشان سه اختراع به ثبت رسیده است.
دکتر درویش بیش از ۶۰ طرح پژوهشی نیز اجرا نموده است. دکتر درویش در سال ۱۳۸۷ به عنوان استاد نمونه کشور انتخاب شد . وی مؤسس مرکز پژوهشی جانورشناسی دانشگاه فردوسی مشهد بود و از سال ۱۳۹۲ تاکنون ریاست آن را به عهده داشت .
مدیریت گروه زیستشناسی دانشگاه تبریز (۱۳۵۹-۱۳۶۳) / ریاست دانشگاه بیرجند (۱۳۶۶-۱۳۶۳) / مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند و معاونت آموزشی آن از ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۰ / مدیریت گروه زیستشناسی دانشگاه فردوسی مشهد (۱۳۶۸-۱۳۷۰ ) / معاونت آموزشی، پژوهشی و دانشجویی دانشکده علوم دانشگاه فردوسی مشهد (۱۳۷۴-۱۳۷۰) / معاونت پژوهشی دانشکده علوم دانشگاه فردوسی مشهد (۱۳۷۶-۱۳۸۰ ) / مدیریت پژوهشی دانشگاه فردوسی مشهد (۱۳۸۱-۱۳۸۳) / مدیریت گروه پژوهشی جوندهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد از ۱۳۸۳ / مؤسس و ریاست مرکز پژوهشی جانور شناسی کاربردی دانشگاه فردوسی مشهد از ۱۳۹۲ / عضو دایمی انجمن پستاندارشناسان آمریکا از ۱۹۸۰ / عضویت وابسته در فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران / عضویت در انجمن سیستماتیک فرانسه / و عضویت در انجمن زیست شناسی ایران، از جمله سوابق کاری و مدیریتی استاد فقید دکتر جمشید درویش بود . تأسیس مرکز پرورش حیوانات آزمایشگاهی دانشگاه تبریز / مسئولیت هسته زیست شناسی جهاد دانشگاهی دانشگاه تبریز (۱۳۵۹-۱۳۶۳) / نماینده هسته زیستشناسی در کمیته برنامهریزی زیستشناسی ستاد انقلاب فرهنگی / مؤسس شعبه مرکز تحقیقات کویری دانشگاه تهران در بیرجند و تقبل مسئولیت آن / مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند / مؤسس مرکز لرزهنگاری سه مؤلفه برای شهر زلزلهخیز بیرجند / همکاری در تأسیس دانشکده پزشکی بیرجند با همکاری دانشگاه فردوسی مشهد / ایجاد دوره کارشناسی ارشد بیوسیستماتیک جانوری در دانشگاه فردوسی مشهد (۱۳۷۴) / ایجاد دوره دکتری بیوسیستماتیک جانوری در دانشگاههای تهران و فردوسی مشهد و پذیرش دانشجو در این رشته (۱۳۸۸) / ایجاد مرکز پژوهشی جانورشناسی کاربردی در سال ۱۳۹۲ با موفقت وزارت علوم تحقیقات و فناوری / تشکیل ۳ نشست علمی مشترک با همکاری استادان موزه تاریخ طبیعی پاریس و مرکز پژوهشی جانور شناسی کاربردی دانشگاه فردوسی مشهد از سال های ۱۳۸۸ / و استاد راهنمای مشترک دو تن از دانشجویان دکتری دانشگاه مونپلیه فرانسه و یک دانشجوی دکتری دانشگاه گنت بلژیک که اکنون فارغ التحصیل شدهاند، از جمله خدمات دیگر شادروان دکتر جمشید درویش به جامعه علمی و دانشگاهی کشور بود .
از اختراعات این استاد فقید می توان :
را نام برد . پ
دکتر درویش چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶ ه. ش. بر اثر عارضه قلبی درگذشت.
منابع
-----------------------------------------------
- سایت اینترنتی اخبار علمی : جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۹۶
مولانا نورالدین محمد ظهوری ترشیزی از شاعران و ادبای اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری است.
او در روستای " جمند " از توابع ترشیز ( کاشمر کنونی ) به دنیا آمد. در کودکی و جوانی در خراسان علم و ادب آموخت. سپس به عراق و یزدو فارس سفر کرد و با دانشمندان و سخنوران آن شهرها معاشرت و گفت و گو کرد . او از شیراز به مکه معظمه رفت و عاقبت راهی دکن هند شد و در شهر " بیجاپور " ساکن شد و به دربار عادلشاه راه یافته و به مدح او پرداخت.
در بیجاپورملا ملک قمی و میر حیدر ذهنی کاشی از دوستان صمیمی او بودند و ظهوری دختر ملا ملک را به همسری خود انتخاب کرد .او سرانجام در سال 1025 ه. ق. در شورش دکن کشته شد. ظهوری در نظم و نثر استاد بود. نثر او به شیوه نثر مصنوع است که با سجع ها و آرایه های گوناگون و به کار بردن واژ ه های دشوار و کنایه ها و استعاره ها و مجازهای فراوان همراه است. کلیات ظهوری شامل دیوان اشعار ، ساقی نامه و منشآت ظهوری است.
کتاب ها
1- رباعیات ظهوری ترشیزی ، تصحیح اکبر بهداروند ، تهران ، مولی ، 1389 ه. ش. ، یکصد و هیجده + 118 ص
2- دیوان غزلیات ظهوری ترشیزی ، تصحیح : اکبر بهداروند ، تهران : مولی ، 1389 ه. ش. ، یکصد و سی و چهار + 690 ص
3- ساقی نامه ، تصحیح : علی اصغر باباسالار و سیده پرنیان دریاباری ، تهران : دانشگاه تهران ، 1394 ه. ش. ، 533 ص
این شعر از اوست :
از دشمن و دوست هر که در من نگریست
صد دیده گرفته وام و بر من بگریست
گفتی که بگوی با من احوال تو چیست
احوال من این که بی تو می باید زیست
منابع
--------------------------------------------------------------
- تذکره عرفات العاشقین ج4 ص 2299
- تذکره میخانه صص 365-367
- فرهنگ نام آوران خراسان ص 136
- نام آوران فرهنگ ایران ص 229
- تاریخ نظم و نثر ص 445
- تاریخ ادبیات در ایران ج5 ص 977-989
مولانا قانعی خبوشانی از شاعران قرن دهم هجری است.اصلا اهل خبوشان ( قوچان ) بود اما در استرآباد ساکن بود و همان جا درگذشت.
این بیت از اوست :
چو رغ نیم بسمل بسته ام دل را به فتراکش
ولی ترسم به خون آلوده گردد دامن پاکش
منابع
-------------------------------------------------------
- تذکره تحفه سامی ص 320
سایر مشهدی معروف به «سایرا» از شعراء و خوشنویسان قرن یازدهم هجری. از مشهد به اصفهان آمد و در این شهر ساکن شد. در تکیه حیدر واقع در چهارباغ اصفهان ساکن بود و با درویشی و قناعت روزگار می گذراند. او خط نستعلیق را خوش می نوشت و از راه کتابت امرار معاش می کرد. در شعر و ادب نیز دستی توانا داشت. «دیوان سایرا مشهدی» نزد استاد حسن وحید دستگردی موجود بوده است.
سال وفاتش معلوم نیست اما مسلما تا سال 1083ق (سال تألیف تذکره نصرآبادی) زنده بوده است.
از اوست:
هر نفس دل در شکنج غم سرودی می کند
های های گریه ام آهنگ رودی می کند
من نمی دانم که دل می سوزد از غم
یا جگر آتش افتاده است در جایی و دودی می کند
منابع
--------------------------------------
- تذکره نصرآبادی، ج1، ص489؛
- کاروان هند، ج1، ص532؛
- قصص الخاقانی، ج2، ص83؛
- کلمات الشعراء، ص46؛
- تذکره آتشکده: بخش دوم، ص468؛
- تذکره شمع انجمن، ص314؛
- احوال و آثار خوشنویسان، ج1، ص229؛
- تاریخ اصفهان (هنر و هنرمندان)، ص161.
استاد غلامعلی پور عطایی خواننده ، دوتار نواز و هنرمند برجسته موسیقی مقامی خراسان در سال م ۱۳۲۶ ه. ش. در منطقه محمودآباد تربت جام متولد شد او بازنشسته آموزش و پرورش بود. وی از جوانی به خوانندگی و نوازندگی علاقه داشت.
تارزنی غلامعلی عطایی در چند مراسم شاهنامه خوانی از اجراهای به یادماندنی اش بود.
در اوان جوانی و در سال ۱۳۴۴ به سبب شهرت در نوازندگی و خوانندگی به تهران دعوت میگردد تا در تالار رودکی، مجامع هنری و سفارتخانههای اروپایی و رادیو و تلویزیون، همراه با گروه هنرهای آیینی، سنتی و حرکات موزون به سرپرستی هنرمند برجسته هنرهای آیینی �آقای محمدفاروق کیانیپور� و دیگر هنرآفرینان میراث کهنسال به اجرای برنامه بپردازد که بسیار مورد اقبال واقع میگردد. شهرت وی در این زمان تا بدانجا میرسید که ضمن سفر به سراسر ایران، برای اجرای برنامه در کشورهای گوناگون از وی دعوت به عمل میآید.
وی همچنین در بیش از ۱۸ فیلم و سریال به کارگردانی افرادی چون واروژ کریم مسیحی، بهرام بیضایی ایفا نقش نمودهاست.
شرکت در مراسم شاهنامه خوانی با دوتار چون جنگ هفت لشکر، داستان سیاوش، داستان بیژن و منیژه، جنگ کُک کوه زاد (قلعهای در تربت جام به نام قلعه گگ) از دیگر فعالیتهای وی است.
عطایی برای خواندن �نوایی نوایی� و دیگر عاشقانههای خراسانی شهرت و محبوبیتی فراوان داشت،
او در ماههای آخر عمرش مبتلا به عفونت ریه و دردهای شدید کمر و گردن شده بود و سرانجام روز شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳ ه. ش. ، در ۶۷ سالگی درگذشت و پیکر او پس از تشییع در مشهد مقدس به تربت جام منتفل و در فبرستان بهشت نبی تربت جام به خاک سپرده شد.
منابع
----------------------------------
- ویکی پدیا دانشنامه آزاد اینترنتی
زندگینامه
شاپور اشهری نیشابوری فرزند محمد از شاعران فارسی گوی ایران در قرن ششم هجری است. وی را از نوادگان چکیم عمر خیام دانسته اند. او فنون شعر و ادب را از ظهیر فاریابی آموخت . در حساب و سیاق و علم تاریخ نیز مهارت داشت وغزل و قصیده را نیکو می سرود.در زمان زمان سلطان محمد بن تکش منصب انشا را بر عهده داشت. سپس به دربار قزل ارسلان سلجوقی را یافت و او را مدح گفت. وی علاوه بر دیوان اشعار کتابی به نام " رساله شاپوری " در فنون استیفا نوشته است که از این دو کتاب نسخه ای در دست نیست. اشهری نیشابوری در تبریز از دنیا رفت و در مقبره الشعرای سرخاب به خاک سپرده شد..
نمونه شعر
عقیق را ز لبت آب در دهان آمد
خدنگ را ز قدت تاب در میان آمد
به بخل میل کند با همه گهر بخشی
اگر لب تو به دست خدایگان آید
منابع
-------------------------------------------------
- تذکره دولتشاه تصحیح دکتر فاطمه علاقه ص 238
- ریحانه الادب ج1 ص 137
- لغت نامه دهخدا ج5 ص 6949
- تذکره ریاض الشعرا ج1 ص 108
- نیشابور شهر فیروزه صص ۳۵۵ - ۳۷۷
شیخ صدرالدین نیشابوری از سخنوران قرن هفتم هجری است. معاصر پادشاهان خوارزمشاهی بود و چندی در منصب استیفای نیشابور به خدمت می پرداخت. عاقبت از آن منصب کناره گرفته آن منصب را به پسرش عمادالدین سپرد و خود به عبادت و ریاضت پرداخت و گوشه نشینی اختیار کرد. وی شاعری خوش طبع بود.و به فارسی و عربی شعر می سرود. او کتابی درباره وقایع عصر خوارزمشاهیان به نام " تاریخ سلطان سکندر " نوشته است . این شعر از اوست :
گر دهدت روزگار دست و زبان زینهار
دست درازی مجو، چیره زبانی مکن
با همه عالم به لاف با همه کس از گزاف
هر چه ندانی مگوی، هرچه توانی مکن
منابع
---------------------------------------
- عرفات العاشقین ج 4 ص 2080
- تذکره ریاض العارفین ص 452

استاد ابوالحسن معمار خراسانی معمار چیره دست و هنرمند توانای قرن ششم هجری است از آثار او بنای باشکوه رباط شرف است .
کاروانسرا یا رباط شرف که در ۱۳۶ کیلومتری شرق مشهد به سمت سرخس و ۶ کیلومتری مشرق روستای شورلق است این کاروانسرا به سبک معماری شیوه رازی ساخته شده است.
نام این کاروانسرا در کهنترین متون جغرافیای اسلامی از رباط به عنوان آبگینه یادکردهاند. طبق مدارک و متون تاریخی بانی بنای فعلی شرف الدین وجیه الملک ابوطاهربن سعدالدین علی القمی است که مدتی حکومت مرو و سرانجام صدرات سلطان سنجر را برعهده داشت.

به گفته آندره گدار این بنا که در سال ۵۰۸ هـ . ق ساخته شده، در سال ۵۴۸ هـ . ق مورد حمله غزها قرار گرفته و آسیب دیده است. در نتیجه، یک سال بعد، در سال ۵۴۹ آن را بازسازی کرده اند. باتوجه به کتیبه موجود بنای رباط به سال ۵۴۹ هجری قمری در زمان سلطان سنجرسلجوقی با مصالح آجر و گچ ساخته شدهاست و بیشک یکی از شاهکارهای هنر ایرانی به شمار میرود.
منابع
------------------------------------------------------
- کارنامه بزرگان ایران ص55
شیخ علی گنابادی فرزند محمد بن حسن بن حسن بن شیخ علینقی گنابادی ؛ از دانشمندان قرن سیزدهم هجری است. وی در علوم عقلی و نقلی تبحر داشته و مدتی شاگرد ملا هادی سبزواری بوده است. شیخ علی گنابادی در سال 1300 ه. ق. از دنیا رفت. کتاب "شرح نهایه الایجاز " در نحو از تالیفات اوست که در سال 1300 چاپ سنگی شده است.
منابع
------------------------------------------
- الذریعه ج14 ص 110
شیخ مومن دستجردی از بزرگان عرفا و صوفیه قرن یازدهم هجری است. او سال ها در بقعه پاچنار در مشهد مقدس ساکن بود و به ریاضت و عبادت و سیر و سلوک مشغول بود و به ارشاد مریدان خود می پرداخت. و در مشهد و پیرامون مریدان بسیار داشت. وی به دستیاری پیروان و مریدان خود آثار خیریه بسیاری همچون مسجد ، بقعه ، رباط ، پل و آب انبار در مشهد و مناطق اطراف آن بنا نهاد.
این عارف ربانی سرانجام در سال 1063 ه. ق. به رحمت ایزدی واصل گردیده و پیکرش به زادگاهش دستجرد حمل و در بقعه ای مخصوص که خود بنیاد گذاشته بود به خاک رفت.
منابع
-------------------------------------------------
قصص الخاقانی ص 183
|
|