|
مشاهیر ایران و اسلام
|
||
![]()
زندگینامه
حسین دلجوئی متخلص به " دلجو " از شاعران معاصر در روز شنبه ۶ شهریور ۱۳۳۸ ه. ش در میمند فارس به دنیا آمد. و از سال ۱۳۶۰ به طور جدی به شعر پرداخت. وی ساکن شیراز بود و در اکثر محافل ادبی، انجمن های استانی و شب شعر ها و فراخوان های مناسبتی ارگان ها و نهادهای آموزشی ، نظامی، انتظامی و ،صدا و سیمای فارس و اهدای جوایز و لوح تقدیر و تندیس جشنواره های متنوع ،خصوص استان فارس وحضور در مراسمهای گوناگون شرکت داشت و سه دهه و اندی، به فعالیت مستمر در زمینه ی شعری و ادبی پرداخت و در کنار ان به اموزش فنون شعر و نقد شعر به علاقمندان و شاعران جوان می پرداخت. وی سرانجام در ۲۹ دی ۱۴۰۳. درگذشت و پیکرش در امامزاده حسین میمند به خاک سپرده شد.
کتاب ها
1- " به خاطر چشم هایش " ، (مجموعه غزلیات )
2- " آوایی در شبانگاه " ، ( مجموعه غزلیات )
3- " تو از زلال کدامین ستاره مینوشی" ، ( مجموعه شعر )
نمونه شعر :
رفتی و رفت همه شور غزل از یادم
من که در مکتب چشم تو ز مادر زادم
مدرسه جای من سر به هوا هیچ نبود
تا که آرایهی چشمان تو شد استادم
روستا زادهای از شعر و غزل بیگانه
بعد چشم تو در این قافیهها افتادم
طبع شیرین من از خسرو دل خالی بود
تیشه چشم تو میخواست چنین فرهادم
دل همان بود که شد فرش گلستان رهت
که به تسلیم هجوم عربت وا دادم
گرچه دلباخته را شرم وطن باخته نیست
باز شرمندهترین رستم فرخزادم
در نگاه غزلآلود تو جان باید داد
تا نگیرند ز من قافیهها ایرادم.
(۲)
بعد او گردیدهام هر شب اسیر کوچهها
در مرور خاطراتش، سر به زیر کوچهها
هر شبم باید حساب دوستیها پس دهم
در سکوت وهمناک، سختگیر کوچهها
رفته و ماندهست یادش در شمیم خاطر
هر نسیم خفتهای در بادگیر کوچهها
در هوایش میچکد از گونه شاید گل کند
اشکهایم در ضمیر آبگیر کوچهها
ای دریغ از روزگارانی که دوشادوش دوست
هم امیر عشق بودم، هم امیر کوچهها
خواهد آمد عاقبت روزی که امضا میکند
سبزه را در پیچ پیچ دلپذیر کوچهها
مولویوارم که عمری در هوای شمس خویش
چون نسیم آواره گشتم در مسیر کوچهها.
(۳)
هر شب دلم بهانهی تو... هیچ... بگذریم
هر شب غم و ترانهی تو... هیچ... بگذریم
دیواری از جدایی و یک جاده انتظار
بین من و میانهی تو... هیچ.... بگذریم
افسانه گشت عشق من و تو، خدای من
درد من و فسانهی تو... هیچ... بگذریم
با زورقی شکسته، دلم را کجا بَرَم؟
با عشق بیکرانه تو؟... هیچ... بگذریم
هر جا که میکشم دل و هر سو نظر کنم
چشم من و نشانهی تو... هیچ... بگذریم
روزم به فاعلات و مفاعیل و فاعلن
شب هم غم شبانهی تو... هیچ... بگذریم
شاعر نشد دلم به دو بیت شکسته، با
این عشق کودکانهی تو... هیچ... بگذریم
حافظ به خال کنج لبی بلخ هدیه داد
شیراز هم اعانهی تو... هیچ... بگذریم.
منبع
------------------------------------------
- وبلاگ انجمن ادبی رها
اسماعیل شیرازی متخلص " خائف " از شاعران معاصر در سال ۱۲۷۸ ه. ش. شیراز به دنیا آمد و در هفت سالگى به سبب آبله از چشم نابینا شد. او در بیست سالگى حافظ قرآن بود. خایف ابتدا ادبیات و مقدمات را فراگرفت و سپس به آموختن اصول و فقه و حكمت الهى و ریاضى و طبیعى روىآورد و با علوم جدید چون فیزیك و شیمى آشنا شد و زبانهاى عربى و فرانسه را یاد گرفت. وى در خانهاش به تدریس مىپرداخت و هفتهاى یك بار در شاهچراغ به منبر مىرفت و موعظه مىكرد. خایف در سال ۱۳۲۲ ه. ش. شیراز درگذشت و در بقعه ى شاهزاده محمد واقع در دروازه كازرون به خاک سپرده شد.. «دیوان» اشعار او چاپ شده است.
*
منابع
---------------------------------------------------------
- دانشمندان و سخن سرایان فارس ج ۲ صص ۳۹۸ - ۴۰۱.
- زندگینامه رجال و مشاهیر ایران ج
- مولفین کتب چاپی ج ۱ ص ۵۸۷ و ۵۸۸.
- فرهنگ سخنوران ص
- فرهنگ شاعران و نویسندگان معاصر سخن ص ۱۹۹.
میرزا خاكی شيرازی، از شعرا و عرفانی قرن سیزدهم هجری است. لقب وی خاكی شاه (هدایت، 1382، ص352) و بنا به شهرتش، احتمالاً اهل شیراز بوده است. او در آغاز جوانی به سیاحت در فارس، عراقعجم (ایران مركزی) و عراق پرداخت و چندی نیز در عتبات عالیات مجاور بود. ارادت او به محبعلی شاه چشتی مسلّم است (هدایت، 1344، ص436؛ همو، 1382، ص352)، اما آغاز این ارادت و چگونگی پیوستن او به سلسله ی چشتیه * معلو م نیست.
پس از تكفیر و اخراج محبعلی شاه از شیراز، خاكی در تكیهی هفتتنان در خارج از این شهر، خانقاه و مریدانی داشت، اما پس از مدتی شیراز را ترك كرد و به تهران آمد و باقی عمر را در این شهر گذراند (هدایت، 1382، همانجا؛ دیوانبیگی، ج، ص524).
در باره ی تاریخ وفات او اتفاق نظر نیست. به گفته ی فسائی(ص146)، وی در حدود سال 1250وفات یافت، اما اشاره ی مؤلف تذكره ی حدیقة الشعرا(ص524) حاكی از آن است كه خاكی شیرازی در حدود سال 1260 ،هنوز در شیراز ساكن بوده است. با توجه به اشاره ی هدایت به مرگ خاكی(1382، ص352)، یقیناً تاریخ وفاتش قبل از 1288 بوده است.
جسد خاكی را در قبرستان حاج میرزا حسین (از قدیمترین قبرستانهای تهران كه در دوره ی پهلوی در آن گردشگاه باغ فردوس را بنا كردند) به خاك سپردند (هدایت، همان؛ آقا بزرگ طهرانی، ج9، قسماول، ص282، پاورقی).
در باره ی افكار و آثار خاكی اطلاع دقیقی در دست نیست. او از معدود ارادتمندان چشتیه در ایران به شمار میآمده است. تمامی تذكره نویسان به ارادت او به این سلسله اشاره كردهاند و البته در بیشتر موارد (معصوم شیرازی، ج3، ص335ـ336؛ آریا، ص258ـ259، 335، 336) منبع آنها آثار رضا قلی خانهدایت، شاعر و ادیب معاصر خاكی، بوده است. خاكی اهل طریقت بود، از ظاهر شرع تجاوز نمیكرد (دیوانبیگی، ج1، ص524) و در عین فقر، قناعت و در كمال عجز، مناعت طبع داشت (هدایت، 1382، ص352). وی ظاهراً اشعاری نیز سروده اما به تدوین آنها توجهی نداشته است(هدایت، 1382، ص352؛ دیوانبیگی، ص524). یك رباعی و سه بیت از اشعار او را نقل كردهاند. افزون بر این پنج بیت، آقا بزرگ طهرانی (همان، ص282ـ283) به دو قصیده از او اشاره كرده است، همچنین از چاپ دیوان فارسی خاكی كه در رثای ائمه ی شیعه سروده شد ه گزارشی داده است كه شاید از خاكی شیرازی باشد.
منابع
--------------------------------------------------
- دانشگر ، مریم : " خاکی شیرازی " ، دانشنامه جهان اسلام ج ص
- غلامعلی آریا، طریقه چشتیه در هند و پاكستان، تهران؛
- آقابزرگطهرانی؛ الذریعه
- سید احمد علی دیوان بیگی شیرازی، حدیقة الشعراء ، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران؛
- حاج میرزا حسن حسینی فسایی، فارسنامه ناصری، تهران، بیتا.؛
- محمد معصوم زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائقالحقایق، چاپ محمدجعفر محجوب تهران؛
- رضا قلی بن محمدهادی خان هدایت، تذكرة ریاضالعارفین، چاپ مهرعلی گرگانی، تهران[1344 ش]؛
- همو، مجمعالفصحا ، به كوشش مظاهر مصفا، بخش اول از جلد دوم، تهران.
زندگینامه:
ملا محمد ابراهیم خاکی شیرازی از علما و قاریان و شاعران قرن سیزدهم هجری است.
مردی نامقدس صلاح و تقوا بود و مردم از انفاس استمداد می جستند.
در ادبیات و علم قرائت و جفر و غیره مهارت داشت. وی سرانجام در سال ۱۲۸۶ ه. ق. درگذشت و جنازه اش از شیراز به نجف حمل و در قبرستان وادی السلام به خاک سپرده شد.
نمونه شعر :
شنیده اید حسینی به ظلم گشت شهید
ندیده اید که چشم سپهر خون بارید
شنیده اید که کردند تیرباران
ندیده اید به یاران و عادتش چه رسید
شنیده اید که از خونِ سر نمود وضو
ندیده اید که چون در سجود سر بخشید
*
منابع
-------------------------------------
- تذکره مرآت الفصاحه صص ۱۷۸ و ۱۷۹.
- تذکره حدیقه الشعراء ج ۱ صص ۵۲۲ و ۵۲۳.
- شکرستان فارس ، خطی
- فرهنگ سخنوران ص
زندگینامه:
میرزا محمد تقی معروف به میرزا بابا شیرازی متخلص به " خادم " از شاعران قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری است.
. وی کلیددار آستانۀ متبرکۀ شاهچراغ بود و سفری به زیارت عتبات رفت.
او از دوستان و معاشران مولف مرآه الفصاحه داور شیرازی بود.
نمونه شعر:
کس ندیدم که بهزلف تو نگردید اسیر
چشم مست تو نموده دل خلقی نخجیر
بر سر کوب تو هرگز نکشم پای اگر
بند بندم همه سازند جدا با شمشیر
تا گرای در میخانه نمودم خود را
پادشاهی دو عالم کنم از همت پیر
منابع
--------------------------------------------------
- تذکره مرآت الفصاحه ص ۱۷۶.
فرهنگ سخنوران ص
خواجوی کرمانی، شاعر و داستان سرای قرن هشتم. کمال الدین ابوالعطا محمودبن علی کرمانی متخلص به خواجو، در 20 ذیحجه 689 به دنیا آمد (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1370ش، ص 707؛ قس امین احمد رازی، ج 1، ص 292 که نام وی را محمد ضبط کرده است). خانواده او از بزرگان کرمان (دولتشاه سمرقندی، ص 435؛ اوحدی بلیانی، ج 2، ص 1234) و بنابر حدس باستانی پاریزی (ص 105ـ106، 109)، احتمالا منسوب به خاندان خواج، مهاجر از ماوراءالنهر، بودند. فخرالزمانی قزوینی (ص 75) پدر او را از بزرگان کرمان دانسته است. از خانواده او اطلاع دیگری در دست نیست و فقط به گفته فخرالزمانی قزوینی (همانجا)، هنگامی که خواجو به سن رشد و تمیز رسید، پدرش درگذشت.والدین محمود وی را خواجو می خوانده اند، که احتمالا مصغر کلمه خواجه بوده و برای بیان حبّ به کار رفته است (رجوع کنید به فخرالزمانی قزوینی، همانجا؛ صفا، ج 3، بخش 2، ص 888؛ باستانی پاریزی، ص 109؛ قس بینش، ص 212 که این لقب را ناظر به سجایای روحی و فضائل وی دانسته است). لقب دیگر او نخلبند شعرا یا نخلبند معانی است (رجوع کنید به جامی، ص 107؛ اوحدی بلیانی، ج 2، ص 1234؛ ایمان، ص 255). درباره معنی این لقب سخنان گوناگونی گفته شده است. به نظر جامی (همانجا) این لقب به دلیل تزیین الفاظ و تحسین عبارات به او داده شده است و امین احمد رازی (همانجا) به سبب تلاش برای به کار بردن الفاظ غیرمتعارف، وی را شایسته این لقب دانسته است. بنابر گزارش فخرالزمانی قزوینی (همانجا) لقب نخلبند را معاصران خواجو به او داده اند و خواجو (1370ش، ص 462) نیز در شعری (نِیِ خامه ام نخلبندی نمود/ به نخل سخن سربلندی نمود) ظاهرآ به این لقب اشاره کرده است.مظفر هروی (شاعر، متوفی 781) خواجو را نقاشک کرمان خوانده است (رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی، ص 463) و بر این اساس باستانی پاریزی (ص 118) عقیده دارد که پیشه خواجو طراحی نقشهای قالی بوده است. در قرن نهم، جلال الدین یوسف اهل (ج 1، ص 18) نسبت مرشدی را به نام خواجوی کرمانی اضافه کرده است (نیز رجوع کنید به بغدادی، ج 2، ستون 408) که دلالت بر ارادت روحی خواجو به شیخ مرشد ابواسحاق کازرونی* دارد (رجوع کنید به باستانی پاریزی، ص110؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).بیشتر تذکره نویسان به ذکر احوال او پرداخته اند، اما اطلاعات صحیحی درباره او نیاورده اند (براون ، ج 3، ص 301). او در جوانی نجوم و موسیقی را به خوبی فراگرفت (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1369ش، مقدمه سهیلی، ص 31؛ همو، 1370ش، مقدمه نیاز کرمانی، ص 19، 28ـ29). خواجو در مثنوی روضة الانوار (ص 52ـ53) از رؤیایی سخن گفته که در دوران کودکی دیده است و خواب گزار در تعبیر آن پیش بینی کرده که وی روزی پادشاه سخنوری خواهد شد. بر این اساس می توان گفت که او از کودکی در پی شاعری بوده است.خواجو در بخشی از دیوانش، به نام حَضَریّات، از اقامت در کرمان شِکوه کرده و از آرزوی سفر به عراق سخن گفته است (رجوع کنید به ص 282، 312؛ نیز رجوع کنید به نورانی وصال، ص 1315). او احتمالا پیش از آغاز سفرهایش در کرمان ازدواج کرده و حاصل این ازدواج پسری به نام مُجیرالدین علی بوده است (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1370ش، ص190ـ191؛ نیز رجوع کنید به صفا، ج 3، بخش 2، ص 891). این فرزند در 744، که تاریخ اختتام مثنوی کمال نامه است، جوان بوده و باتوجه به شکایتهای خواجو از دوری فرزند، ظاهرآ دور از پدر زندگی می کرده است (خواجوی کرمانی، 1369ش، ص 432ـ433؛ نیز رجوع کنید به همو، 1370ش، ص 193).زمانی که خواجو سی ساله بود، ابوالفتح مجدالدین محمود، ظاهرآ صدر کرمان، از وی خواست کتابی به نام او تألیف کند (رجوع کنید به همو، 1369ش، ص280ـ282). باتوجه به اشارات خواجو (رجوع کنید به 1369ش، ص 324) او در این هنگام در کرمان اقامت کرده و آرزوی سفر به بغداد را داشته است، اما در 732 که مثنوی همای و همایون را در بغداد تمام کرد، از اقامت در این شهر ناراضی بود (رجوع کنید به همو، 1370ش، ص 458، 460؛ نیز رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی، ص 435؛ فخرالزمانی قزوینی، همانجا). پس از آن به تبریز رفت تا نزد ابوسعید بهادرخان و وزیرش، غیاث الدین محمد، به سر برد و در همین ایام در قصیده ای از غیاث الدین محمد طلب حمایت کرد (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1387ش، مقدمه عابدی، ص هفده؛ همو، 1369ش، ص 90ـ 91). با مرگ ابوسعید بهادر و غیاث الدین محمد در 736 (رجوع کنید به اقبال آشتیانی، ص 345، 350)، خواجو به ناچار در مثنوی همای و همایون، شمس الدین محمود صاین قاضی (وزیر مبارزالدین) و پسرش، رکن الدین عمیدالملک، را مدح کرد (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1370ش، ص 269، 271، 280ـ281، 461). خواجو (1370ش، ص 462) چنین شرح می دهد که قصد داشته این مثنوی را به ابوسعید و وزیرش هدیه کند، ولی با مرگ آنان نتوانسته است این کار را به انجام برساند.پس از این حوادث، خواجو اشعاری در هجو تبریز سرود و به سوی فارس رهسپار شد (رجوع کنید به همو، 1369ش، ص 588؛ همو، 1387ش، همانجا)، احتمالا در همین ایام مدتی در همدان اقامت کرد و اشارات او به الوند و همدان باید در همین دوره باشد (رجوع کنید به همو، 1369ش، ص 432ـ433، 460؛ همو، 1387ش، همانجا).خواجو در 740 در فارس و کرمان به ستایش خاندان اینجو* پرداخت (رجوع کنید به همو، 1369ش، ص 91ـ92، 95ـ96؛ همو، 1387ش، همانجا)، گرچه در 747 در یزد، مبارزالدین محمد، رقیب شاه شیخ ابواسحاق اینجو، را برای بنای حمامی در آن شهر مدح کرده است (رجوع کنید به همو، 1369ش، ص 109ـ111). اینکه عابدی (خواجوی کرمانی، 1387ش، مقدمه، ص شانزده) سفر خواجو به یزد را، براساس مادّه تاریخ موجود در همان شعر، در 726 دانسته (رجوع کنید به همو، 1369ش، ص110) اشتباه به نظر می رسد. زیرا منابع تاریخی بنای این حمام را در 747 دانسته اند (رجوع کنید به مستوفی بافقی، ج 1، ص 119ـ120؛ جعفری، ص50ـ51) و مادّه تاریخ موجود در شعر خواجو احتمالا تحریف شده است (رجوع کنید به مسرّت، ص 1148ـ1149).خواجو در اشعارش به گرما و تشنگی در جرون (بندرعباس کنونی) نیز اشاره کرده است (رجوع کنید به 1369ش، ص320) و احتمال دارد که مدتی را در آن نواحی سپری کرده باشد و ظاهرآ آرزوی سفر به خراسان را داشته است (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1369ش، ص 265، 483؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).اواخر عمر خواجو با گوشه نشینی سپری شد و او احتمالا در همین روزگار دیوانش را به دستور تاج الدین احمد عراقی، وزیر مبارزالدین، تدوین کرد (همان، دیباچه، ص90ـ91).در بیشتر منابع سال درگذشت خواجو 742 ذکر شده (برای نمونه رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی، ص 438؛ شوشتری، ج 2، ص 652؛ اوحدی بلیانی، ج 2، ص 1235) که این قول قطعآ اشتباه است، زیرا خواجو در 742 مثنوی گل و نوروز را سروده و در 746 مثنوی گوهرنامه را تمام کرده است (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1370ش، ص 256، 714). خوافی (ج 3، ص 76) تاریخ درگذشت خواجو را 750 ذکر کرده و صفا (ج 3، بخش 2، ص 895) باتوجه به سخن فخرالزمانی قزوینی (ص 79) مبنی بر اینکه خواجو 62 سال زندگی کرده، 750 را به عنوان تاریخ مرگ خواجو تأیید کرده است. علاوه بر این، 753 نیز به عنوان تاریخ وفات خواجو ذکر شده است (رجوع کنید به آزادانی اصفهانی، ص 34؛ آزاد بلگرامی، ص 215).اگرچه بعضی از منابع محل مرگ خواجو را شهر کرمان دانسته اند (رجوع کنید به خوافی؛ فخرالزمانی قزوینی، همانجاها)، امروزه قبر او در تنگ اللّه اکبر شیراز واقع است (رجوع کنید به هدایت، ص 129؛ صفا، همانجا).خواجو مناسبات مداومی با شخصیتهای مهم در دستگاههای حکومتی داشته است (رجوع کنید به ادامه مقاله). در اشعار وی تقاضای سیم و زر به فراوانی دیده می شود و با این حال او همواره از فقر و بی پولی شکایت کرده است (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1369ش، ص 196، 423، 467، مقدمه سهیلی، ص 35).او در ستایشگری و مدح تا به آنجا پیش رفته که تاج الدین احمد عراقی و شمس الدین محمود صاین قاضی را، که رقبای سیاسی یکدیگر بودند (رجوع کنید به خواندمیر، ص 246)، در کنار هم مدح کرده است (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1370ش، ص 461، 464). مهم ترین ممدوحان او عبارت اند از: سلطان ابوسعید (بهادرخان)؛ شاه شیخ ابواسحاق اینجو (متوفی 757)، که خواجو مثنوی کمال نامه را به نام او سروده است (رجوع کنید به همان، ص 187ـ190) و گفته شده که خواجو تا آخر عمر در خدمت وی به سر برد (رجوع کنید به همو، 1369ش، ص 95ـ96، مقدمه سهیلی، ص 30)؛ امیرمبارزالدین محمد که شاعر مثنوی گوهرنامه را به نام او سروده است (رجوع کنید به همو، 1370ش، ص 205ـ207؛ برای نمونه مدایح درباره او رجوع کنید به همو، 1369ش، ص 2ـ4، 23ـ25، 59ـ61)؛ ارپاخان (متوفی 736) آخرین سلطان ایلخانی (برای نمونه مدایح او رجوع کنید به همان، ص 107ـ109، 153ـ155، 167)؛ غیاث الدین محمد (متوفی 736) وزیر ایلخانی و فرزند رشیدالدین فضل اللّه همدانی (رجوع کنید به همان، ص 64ـ67، 88ـ91؛ نیز رجوع کنید به صفا، ج 3، بخش 2، ص 891)؛ شمس الدین محمد صاین قاضی (متوفی 746)، وزیر امیرمبارزالدین محمد و شاه شیخ ابواسحاق (خوافی، ج 3، ص70؛ خواندمیر، ص240ـ242)، که خواجو علاوه بر مدح او و پسرش در مثنوی همای و همایون (رجوع کنید به 1370ش، ص 461ـ 466)، مثنوی روضة الانوار را نیز به او تقدیم کرده است (رجوع کنید به 1387ش، ص10ـ13؛ برای مدایح او در دیوان خواجو رجوع کنید به ص 48ـ52، 98ـ101، 580ـ581)؛ تاج الدین احمد عراقی که خواجو (1370ش، ص 483ـ486، 720) علاوه بر مثنوی گل و نوروز که به نام او سروده است، چندین قصیده نیز در مدح او دارد (برای نمونه رجوع کنید به 1369ش، ص 44ـ46، 58 ـ59، 146ـ 148). بسیاری از ممدوحان او نیز گمنام بودند (برای نمونه رجوع کنید به همو، 1369ش، ص 17، 73، 82، 148؛ نیز رجوع کنید به درخشان، ص 469).خواجو، در کنار دوستان فراوانی که در میان درباریان داشته، دشمنانی نیز داشته است. مهم ترین دشمن او حیدر شیرازی، شاعر معاصر وی، است. حیدر شیرازی (ص 96) در حضور ابواسحاق اینجو صراحتآ خواجو را جاسوس کرمان خوانده و این اتهام ظاهرآ برآمده از تردد مداوم خواجو میان دربار مظفریان و خاندان اینجو بوده است (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1387ش، همان مقدمه، ص هجده). اتهام دیگری که حیدر شیرازی به خواجو وارد کرده، سرقت از دیوان سعدی است (رجوع کنید به ص 95؛ درباره رابطه خواجو و سعدی رجوع کنید به آفتاب رای لکهنوی، بخش 1، ص 231 که به غلط عقیده دارد خواجو در عالم سیاحت سعدی را دیده است). سرقت از اشعار دیگران را جلال عضد یزدی نیز به خواجو نسبت داده است (خواجوی کرمانی، 1369ش، همان مقدمه، ص 41). خواجو (1369ش، ص 165) نیز از سرقت معانی تازه اشعار خود و حتی کنیه و لقبش شکایت کرده است.در بیشتر منابع به رابطه خواجوی کرمانی و تصوف اشاره شده است (برای نمونه رجوع کنید به هدایت، ص 129؛ معصوم علیشاه، ج 2، ص 653؛ نیز رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1369ش، همان مقدمه، ص 44؛ صفا، ج 3، بخش 2، ص 893ـ894). در این خصوص بر ارادت خواجو به شیخ علاءالدوله سمنانی* تأکید شده است (رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی، ص 436؛ فخرالزمانی قزوینی، ص 78؛ آزاد بلگرامی، ص 215). بنابر گزارشهای تاریخی، خواجو مدتها در صوفی آباد سمنان، نزد علاءالدوله سمنانی زندگی کرده و همچنین اشعار و واردات شیخ را گردآوری کرده است (رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی؛ فخرالزمانی قزوینی؛ معصوم علیشاه؛ همانجاها). رباعی بسیار معروفی نیز از او در مدح علاءالدوله سمنانی نقل شده است که امروزه این رباعی در میان اشعار خواجو یافت نمی شود (خواجوی کرمانی، 1369ش، همان مقدمه، ص 28ـ29).در دیوان خواجو اشعار فراوانی در مدح ابواسحاق کازرونی (مؤسس طریقت کازرونیه)، امین الدین بلیانی* (عالم و عارف قرن هفتم و هشتم) و حتی مشایخ گمنامی چون برهان الدین کوهبنانی وجود دارد (برای نمونه رجوع کنید به 1369ش، ص 74ـ76، 93ـ95، 594ـ595، 613ـ614). علاقه خواجو به ابواسحاق کازرونی سبب شده که مثنوی روضة الانوار را به نام او به پایان برساند (رجوع کنید به ص 118ـ119) و همچنین مثنوی کمال نامه را با مدح او آغاز کند (رجوع کنید به 1370ش، ص 108ـ110).ابواسحاق کازرونی مورد توجه خاندان اینجو و به ویژه شاه شیخ ابواسحاق اینجو بوده و علاءالدوله سمنانی نیز مناسبات نزدیکی با ایلخانان داشته است (رجوع کنید به علاءالدوله سمنانی، مقدمه مایل هروی، ص 26؛ ابن بطوطه، ج 1، ص 217؛ نیز رجوع کنید به اقبال آشتیانی، ص 337) و دور نمی نماید که علاقه خواجو به برخی از مشایخ صوفیه بیشتر تابع مناسبات آنان با دستگاههای حکومتی بوده باشد.انصاری کازرونی (ص 15) درباره مناسبات خواجو و مشایخ تصوف همچنین ذکر کرده که او ملازم شاه نعمت اللّه ولی بوده است، اما این گزارش، چون منابع دیگر به این ملازمت اشاره ای نکرده اند و نیز شاه نعمت اللّه ولی در هنگام مرگ خواجوی کرمانی 21 ساله بوده و هنوز در تصوف مقامی نداشته، مردود است.گفته شده خواجو پیرو مذهب شافعی و سنّی تفضیلی بوده است (براون، ج 3، حواشی حکمت، ص 304، پانویس 1)، با این حال از او اشعار فراوانی در منقبت اهل بیت پیامبر اسلام به ویژه علی علیه السلام بر جای مانده است (برای نمونه رجوع کنید به 1369ش، ص 101ـ105، 133ـ135، 584ـ585). او در پایان ترکیب بندی که در منقبت دوازده امام سروده، امام دوازدهم را مُحیی اسلام خوانده و از انتظار ظهور آن امام سخن گفته است (رجوع کنید به همان، ص 618ـ619).
منابع : محمدصادق بن محمدصالح آزادانی اصفهانی ، شاهد صادق، در یادگار، سال 2، ش 8 (فروردین 1325)؛ میرغلامعلی بن نوح آزاد بلگرامی، خزانه عامره، چاپ سنگی کانپور 1871؛ آفتاب رای لکهنوی، تذکره ریاض العارفین، چاپ حسام الدین راشدی، اسلام آباد 1355ـ1361ش؛ ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمدعبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، تهران 1364ش؛ امین احمد رازی، تذکره هفت اقلیم، چاپ محمدرضا طاهری (حسرت)، تهران 1378ش؛ ابوالقاسم بن ابی حامد انصاری کازرونی، مرقوم پنجم کتاب سلّم السموات: در شرح احوال شعرا و چکامه سرایان و دانشمندان، چاپ یحیی قریب، تهران 1340ش؛ تقی الدین محمدبن محمد اوحدی بلیانی، تذکره عرفات العاشقین و عرصات العارفین، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران 1388ش؛ رحیم علیخان ایمان، منتخب اللطایف، چاپ حسین علیزاده و مهدی علیزاده، تهران 1386ش؛ محمدابراهیم باستانی پاریزی، «خواجگان کرمان»، در نخلبند شعرا : مجموعه مقالات کنگره جهانی بزرگداشت خواجوی کرمانی، 23 الی 26 مهرماه 1370، تدوین و ویرایش احمد امیری خراسانی، ج 1، کرمان: مرکز کرمان شناسی، 1379ش؛ ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج 3، ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت، تهران 1357ش؛ اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج 2، در حاجی خلیفه، ج 6؛ تقی بینش، «تخلص خواجو»، در نخلبند شعرا، همان؛ عبدالرحمان بن احمد جامی، بهارستان، چاپ اسماعیل حاکمی، تهران 1367ش؛ جعفربن محمد جعفری، تاریخ یزد، چاپ ایرج افشار، تهران 1343ش؛ حیدر شیرازی، دیوان حیدر شیرازی، موسوم به مونس الارواح، چاپ علی میرافضلی، تهران 1383ش؛ محمودبن علی خواجوی کرمانی، خمسه خواجوی کرمانی، چاپ سعید نیاز کرمانی، کرمان 1370ش؛ همو، دیوان، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران 1369ش؛ همو، روضة الانوار، چاپ محمود عابدی، تهران 1387ش؛ احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد 1339ـ 1341ش؛ غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، دستورالوزراء، چاپ سعید نفیسی، تهران 1317ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، چاپ فاطمه علاقه، تهران 1385ش؛ نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران 1354ش؛ ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران 1363ـ1370ش؛ احمدبن محمد علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، چاپ نجیب مایل هروی، تهران 1362ش؛ عبدالنبی بن خلف فخرالزمانی قزوینی، تذکره میخانه، چاپ احمد گلچین معانی، تهران 1362ش؛ محمدمفیدبن محمود مستوفی بافقی، جامع مفیدی، چاپ ایرج افشار، تهران 1340ـ1342ش، چاپ افست 1385ش؛ حسین مسرّت، «خواجو و گوشه چشمی به یزد»، در نخلبند شعرا، همان، ج 2؛ محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1339ـ1345ش؛ عبدالوهاب نورانی وصال، «مروری بر غزلهای حضریات صنایع الکمال»، در نخلبند شعرا، همان، ج 2؛ رضاقلی بن محمدهادی هدایت، تذکره ریاض العارفین، چاپ ابوالقاسم رادفر و گیتا اشیدری، تهران 1385ش؛ جلال الدین یوسف اهل، فرائدغیاثی، چاپ حشمت مؤید، تهران 1356ـ1358ش.
/فرزاد مروجی/
آثار
آثار منظوم و منثور خواجو عبارت اند از :1) دیوان که در دو بخش تدوین شده است: الف) صنایع الکمال مشتمل بر مجموعه ای از قصاید، غزلیات، قطعه ها، ترکیب بندها و ترجیع بندها. غزلیات این دفتر به دو بخش تقسیم شده است؛ غزلهایی که در سفر (سفریات) و آنهایی که در حضر (حضریات) سروده است. صنایع الکمال به دستور خواجه تاج الدین احمد قبل از مرگ خواجو گردآوری شده است (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1369ش، ]مقدمه کاتب[، ص 90ـ92). ب) بدایع الجمال، مشتمل بر قصاید، رباعیات و غزلیات که غزلهای آن شوقیات نام گرفته است. به احتمال زیاد، خواجو در تدوین و نام گذاری مجموعه اشعارش از امیرخسرو دهلوی (متوفی 725) تأثیر پذیرفته است (همو، 1387ش، مقدمه عابدی، ص بیست و شش).دیوان اشعار خواجوی کرمانی، به کوشش احمد سهیلی خوانساری در 1336ش منتشر شده و در 1369ش تجدید چاپ گردیده است. اوج شاعری خواجو در غزل است. دولتشاه سمرقندی (ص 435) غزلهای وی را «مرغوب» و اوحدی بلیانی (ج 2، ص 1235) آنها را مانند «یاقوت و لآلی» دانسته است.غزل قرن هشتم با همه پیوندهایی که با گذشته دارد، به اعتبار چند موضوعی بودن، با غزل قرنهای گذشته متفاوت است. خواجو پیشاهنگ و رواج دهنده غزل چند موضوعی در آغاز قرن هشتم است (رجوع کنید به عبادیان، ص 862ـ864). او در غزل شیوه سعدی را با افکار عرفانی درآمیخت و شیوه ای به وجود آورد که بعدها حافظ آن را به اوج رساند. سبک غزل خواجو بین غزل عارفانه و عاشقانه و در واقع آمیزه عشق و عرفان است (رجوع کنید به شمیسا، ص 121). بسیاری از غزلهای خواجو با اصطلاحات صوفیانه و عرفانی آمیخته است (برای نمونه رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1369ش، ص 212، 309، 339). اغتنام فرصت، نقد شیخ و صوفی و کاربرد هنرمندانه ایهام که در غزل حافظ به اوج می رسد، در دیوان خواجو بسامد بسیاری دارد (برای نمونه رجوع کنید به ص 178ـ179، 185، 249، 271، 306ـ307، 343، 385، 443)؛ به گونه ای که می توان گفت زمینه ساز کمال هنری شعر حافظ است (رجوع کنید به دادبه، ص 436). شواهد بسیاری از قبیل تضمین، کاربرد الفاظ و مفاهیم مشترک و تتبع در وزن و قافیه وجود دارد که نشانه تأثر حافظ از اشعار خواجوست (رجوع کنید به خرمشاهی، 1366ش، بخش 1، ص 68ـ73؛ نیز رجوع کنید به همو، 1379ش، ص 401ـ423).خواجو در غزلهایش وزنهایی را به کار برده است که در شعر فارسی کم سابقه و گاه بی سابقه است، او یازده وزن جدید ابداع کرده که برخی از آنها مطبوع و خوش آهنگ است (رجوع کنید به ماهیار، ص 1043؛ وحیدیان کامیار، ص 1378، 1380). از یک رباعی که خواجو در پاسخ یکی از معاصرانش سروده است چنین برمی آید که معاصرانش اوزان ابداعی او را قبول نداشته اند (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1369ش، ص 521؛ نیز رجوع کنید به وحیدیان کامیار، ص 1380). او از معدود شاعرانی است که وزنهای زیادی (در مجموع 47 وزن) به کار برده و ظاهرآ فقط مولانا جلال الدین محمد بلخی از اوزان بیشتری استفاده کرده است (وحیدیان کامیار، ص 1378). در قصیده سرایی وی تابع شاعران سبک عراقی است. به کاربردن الفاظ دشوار و مصنوع، توجه به صنایع شعری، انتخاب ردیف و قافیه دشوار از ویژگیهای قصاید اوست (مؤتمن، ص 165ـ166؛ برای نمونه رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1369ش، ص 15ـ18، 114ـ117، 593ـ594). وی برخی از قصایدش را به تقلید از خاقانی سروده و حتی در بیتی (رجوع کنید به 1369ش، ص 601) خود را با خاقانی برابر دانسته است. خواجو همچنین چندین قصیده در توحید، موعظه، نعت پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم و منقبت امام علی و ائمه اطهار علیهم السلام دارد (رجوع کنید به همان، ص 1ـ 2، 569ـ572، 584ـ 585). برخی از قصایدش در مدح امیران و حاکمان (برای نمونه رجوع کنید به همان، ص 112ـ119)، تصنعی و فرمایشی است.2) خمسه خواجو.خواجو به لحاظ تاریخی پس از امیرخسرو دهلوی* دومین شاعری است که به سرودن نظیره در برابر خمسه نظامی دست زده است (رجوع کنید به خمسه*). مثنویهای پنج گانه خواجو به ترتیب تاریخ سرایش عبارت اند از:الف) همای و همایون. این منظومه نخستین مثنوی خواجو در بحر متقارب است در 4435 بیت. محتوای مثنوی، داستانی است از عشق همای (پسر پادشاه شام) به همایون (دختر فغفور چین). خواجو سرودن آن را در سی سالگی آغاز کرد (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1370ش، ص 282، بیت 433) و در 732 در بغداد به پایان برد (رجوع کنید به همان، ص460، بیت 4296؛ نیز رجوع کنید به همان، مقدمه نیازکرمانی، ص 34؛ دولتشاه سمرقندی، ص 435). این مثنوی، بار اول در 1350ش، در تهران به کوشش کمال عینی منتشر شد.ب) گل و نوروز. منظومه ای است عاشقانه، در بحر هَزجِ مسدَّس محذوف یا مقصور، در بیان عشق نوروز (پسر حاکم خراسان) به گل (دختر قیصر روم). خواجو این منظومه را در 742 در کرمان سروده است. این دفتر در واقع نظیره ای برای خسرو و شیرین نظامی است که خواجو در آن به شاگردی نظامی اذعان کرده است (رجوع کنید به خواجوی کرمانی، 1370ش، ص 714، بیت 5054). گل و نوروز بار اول در 1350ش، در تهران به کوشش کمال عینی به چاپ رسید.ج) روضة الانوار. این مثنوی در بحر سریع بر وزن مخزن الاسرار نظامی سروده شده و منظومه ای است حِکْمی و عرفانی در بیست مقاله. دیباچه و خاتمه این کتاب به نام شمس الدین محمود صاین است. روضة الانوار نخستین بار به اهتمام حسین کوهی کرمانی، با مقدمه ای از حسین مسرور، در 1306ش در تهران منتشر شد. محمود عابدی نیز در 1387ش، چاپی مُنقح از این منظومه ارائه کرد.د) کمال نامه.منظومه ای است عرفانی و حِکْمی، در بحر خفیف و بر وزن حدیقة الحقیقه سنایی. خواجو این منظومه را در 744، در دوازده باب سروده است. باب اول آن حکایت سیر و سفر سالک از خاک به عالم نامتناهی است که شباهت بسیاری با سیرالعباد الی المعاد سنایی دارد.ه )گوهرنامه. منظومه ای است کوتاه در بحر هزج، بر وزن خسرو و شیرین که در شرح نسب بهاءالدین محمود، وزیر امیر مبارزالدین و از اعقاب نظام الملک طوسی، سروده شده است. ارزش این منظومه به سبب اطلاعاتی است که درباره تاریخ و نسب شناسی خاندان خواجه نظام الملک به دست می دهد (رجوع کنید به همان، مقدمه نیاز کرمانی، ص 36ـ37).سعید نیاز کرمانی در 1370ش، مجموعه مثنویهای پنج گانه خواجو را با نام خمسه خواجوی کرمانی در کرمان منتشر کرده است.3) مفاتیح القلوب و مصابیح الغیوب. خواجو در 747 گزیده ای از اشعارش را در 28 باب فراهم کرد؛ این مجموعه از این نظر که شاعر، خود گزیده ای از اشعارش را تدوین کرده است اهمیت دارد، زیرا این کار در ادب فارسی تقریبآ بی سابقه است (رجوع کنید به همو، 1387ش، مقدمه عابدی، ص سی وهشت ـ سی ونه).4) آثار منثور خواجو شامل چهار رساله است، به نثر مسجّع و مصنوع و آراسته به آیات قرآن که عبارت اند از: شمس و سحاب؛ شمع و شمشیر؛ نمد و بوریا؛ سراجیه. ظاهرآ این رساله ها در 748، یعنی دوره پیری و خستگی شاعر، نوشته شده اند. خواجو در زمانه پرآشوب به کنایه روی آورده و از احوال و شخصیتهای محبوب خود با نامهایی مانند شمس و سحاب و شمع و شمشیر یاد کرده است (رجوع کنید به همان مقدمه، ص سی وهفت ـ سی وهشت).
منابع : تقی الدین محمدبن محمد اوحدی بلیانی، تذکره عرفات العاشقین و عرصات العارفین، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران 1388ش؛ بهاءالدین خرمشاهی، حافظ نامه: شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، تهران 1366ش؛ همو، «خواجو و حافظ»، در نخلبند شعرا: مجموعه مقالات کنگره جهانی بزرگداشت خواجو کرمانی، 23 الی 26 مهرماه 1370، تدوین و ویرایش احمد امیری خراسانی، ج 1، کرمان: مرکز کرمان شناسی، 1379ش؛ محمودبن علی خواجوی کرمانی، خمسه خواجوی کرمانی، چاپ سعید نیاز کرمانی، کرمان 1370ش؛ همو، دیوان، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران 1369ش؛ همو، روضة الانوار، چاپ محمود عابدی، تهران 1387ش؛ اصغر دادبه، «کمال هنر خواجه و فضل تقدم خواجو»، در نخلبند شعرا، همان؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، چاپ فاطمه علاقه، تهران 1385ش؛ سیروس شمیسا، سیر غزل در شعر فارسی، تهران 1386ش؛ محمود عبادیان، «پی ریز غزل قرن هشتم»، در نخلبند شعرا، همان، ج 2؛ عباس ماهیار، «خواجوی کرمانی مبتکری ژرف نگر در اوزان شعر فارسی»،در همان منبع؛ زین العابدین مؤتمن، تحول شعر فارسی، تهران ?]1339ش[؛ تقی وحیدیان کامیار، «نوآوری خواجو در اوزان عروضی»، در نخلبند شعرا، همان.
/بهرام پروین گنابادی/
* دانشنامه جهان اسلام ج ص
میرزا اسماعیل کازرونی شیرازی متخلص به خرسند از شاعران قرن سیزدهم هجری است.
اصلش از کازرون است . در شیراز به دنیا آمد و پدرش از عالمان دین بود. . وی در سال 1259 هَ .ق . به تهران آمد و در آنجا ساکن شد. و به پایمردی رضاقلی خان هدایت به شاهنامه خوانی مجلس محمدشاه قاجار و پیشخدمتی شاهزاده عباس میرزا منصوب گردید
او در ابتدای دوره ٔ ناصرالدین شاه به حکم میرزا تقی خان امیرکبیروقایع نگار ولایت کرمان گردید، بعد به تهران احضار شد تا اینکه میرزا محمدحسین قزوینی ملقب به عضدالملک مأمور وظائف و مستمریات علما و سادات ولایات شد، او خرسندی را به اصفهان بعنوان نایب خود فرستاد. خرسندی چندی به این شغل گذران کرد تا دوباره به تهران آمد و ظاهراً در وقت تألیف کتاب مجمع الفصحا بطهران در خدمت میرزا رضاقلی خان هدایت بود.
نمونه شعر :
تا شد از دست سر طره ٔ جانانه ٔ ما
در بر آرام نگیرد دل دیوانه ٔ ما.
*
منابع
----------------------------------------------
- مجمع الفصحا ج ۲ ص ۱۰۹.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۸۸.
- مولفین کتب چاپی فارسی و عربی ج ۱ ص ۵۸۷.
- دانشمندان و سخن سرایان فارس ج ۲ ص ۴۳۵.
روشندلان جاوید صص۳۴۱- ۳۴۴.
- دانشوران روشندل صص۶۷ و ۶۸.
درویش محمود شیرازی متخلص به " خشنود " از شاعران قرن سیزدهم هجری است.
*
منابع
----------------------------------------------------
- تذکره مرآه الفصاحه ض
- فرهنگ سخنوران ص ۱۹۲.
زندگینامه :
خزانی نوری از شاعران قرن سیزدهم هجری است . وی ساکن شیراز بود و تا سال ۱۲۴۱ ه. ق. زنده بود
نمونه شعر :
من آن عندلیبم که در گلستانش
نصیبی ندیدم به جز نیش خاری
بردیم رهش را به جاروب مژگان
که ترسم نشیند به پایش غباری
منابع
---------------------------------------------------
- تذکره حدیقه الشعراء ج ۱ ص ۵۶۴.
فرهنگ سخنوران ص ۱۸۹.
زندگینامه:
نور محمد شیرازی متخلص به " خُرّم " فرزند حاجی آقا بن حاجی آقاجانی جدید الاسلام. شیرازی ، از شاعران قرن سیزدهم هجری است.نیایش یهودی بود . اسلام را پذیرفت و به تجارت پرداخت . مجالس تعزیه در شیراز بر پا می کرد و شهرت بسیار داشت.
خُرّم شعرش مقبول ادبا و بزرگان و حکام فارس بود. در اواخر سال ۱۲۹۳ ه. ق. که حسام السلطنه والی کردستان و کرمانشاهان به شیراز آمد ؛ " خُرّم " در مراسم عید غدیر و جشن سلام قصیده ای خواند و از حسام السلطنه صله گرفت.
نمونه :
از قصیده مدح حسام السلطنه
پدید گشت رخ داد و فتنه گشت نهان
ز فرّ موکب عمّ خدیو ملک ستان
به یمن مقدم سلطان مراد غازی ، کرد
مراد خلق روا ، باز خالق دو جهان
چنین روا کند آری ، مراد مردم را
مراد بخشی یزدان ز رافت و احسان
*
منابع
-------------------------------------------
- تذکره حدیقه الشعراء ج ۱ ص ۵۵۹.
- تذکره مرآه الفصاحه ص ۱۹۲.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۸۹.
آقا علیرضا شیرازی متخلّص به " خُرّم " از شاعران قرن سیزدهم هجری است. وی همیشه در حال ذکر و به یاد حق مشغول بود. از ادبای شیراز و از دوستان صمیمی میرزا احمد دیوان بیگی بود. وی در سال ۱۲۶۳ ه. ق. در وبای عمومی در شیراز درگذشت. منظومه " صافی نامه " از آثار اوست.
نمونه شعر :
تو چون رفتی خیالت مانده بر دل
چنان کز کاروان آتش به منزل
*
ای جستجو سست عهد سخت دل
ای ستمگر دلبر پیمان گسل
ای کمال حسن در آب و گلت
جز مروت کد نباشد در دلت
یاد داری آنکه روزی از وفا
می ردی دل خسته ی خود را صبا
*
منابع
---------------------------------------------------
- تذکره مرآت الفصاحه ص ۱۹۳
- مصطبه خراب ص ۵۱.
- تذکره حدیقه الشعراء ج ۱ ص ۵۵۲ - ۵۵۴.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۸۸.
خُرّم شیرازی از شاعران قرن سیزدهم هجری است. در شیراز بود و با آنکه بیسواد بود . طبع شعر داشت و حدود سال ۱۲۵۰ ه. ق. درگذشت.
از اوست :
به میزانی کزو حسن تو سنجند
جهانی جان بباید در ترازو
بده تا می توانی داد دلها
که آب رفته نباید باز در جو
به عهد خوبی ای سلطان خوبان
نکویی پیشه کن ، با بد مکن خو
*
منابع
---------------------------------------------
- تذکره حدیقه الشعراء ج ۱ ص ۵۶۰.
- تذکره مرآت الفصاحه ص ۱۹۶.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۸۸.
زندگینامه :
نجفقلی شیرازی متخلص به " خُرّم " از شاعران قرن سیزدهم هجری است.
در جوانی به تهران رفت. وی نخست منصب یساولی داشت و پرستاری و خدمتگزاری حمزه ی صاحبقران میرزا ( فررند پنجاهم فتحعلی شاه ) بر عهده ی او بود.
محمود میرزا قاجار درباره او نوشته است:
" الحق جوانی است با سلامت خاطر و آدمی است با نهایت افتادگی . در هر هفته غزلی به معرض عرض پادشاهی رساند [ صله] و جایزه گیرد . سه هزار بیت از غزل و قصیده دارد. "
در برخی منابع به اشتباه نام او را نجفعلی نوشته و برخی هم دو شاعر به نام های " نجفعلی خرم شیرازی " و " نجفقلی خرم شیرازی" ثبت کرده اند که اشتباه است و در قرن سیزدهم فقط همان" نجفقلی خرم شیرازی " وجود داشته است .
نمونه شعر :
بنگر به زخم های دل بی قرار ما
کزناوک تو مانده همی یادگار ما
*
سگش گر مهربان گردیده با من بس عجب نبود
که بوی تازه ی خون از من شنید از زخم شمشیرش
*
مگر ای طرّه ی دلدار ، شب هجرانی
که نظر هر چه کنم نیست تو را پایانی
خم زلفین تو چوگان و زنخدان تو گوی
به چنین گوی چه نیکوست زدن چوگانی
*
منابع
----------------------------------------------
- نگارستان دارا ، نگارخانه چهارم ص ۱۸۵.
شکرستان پارس ، نسخه خطی.
- محک شعرا ، خطی.
- سفینه المحمود ج ۲ ص ۵۶۵.
- تذکره دلگشا ص ۵۷۶
- تذکره مجمع الفصحاء ج ۴ ص ۲۴۵.
- تذکره حدیقه الشعراء ج ۱ ص ۵۵۷ - ۵۵۹.
فارسنامه ناصری ج ۲ ص ۱۱۶۶.
- تذکره مرآت الفصاحه صص ۱۹۴ - ۱۹۶.
- الذریعه ج ۹ ص ۲۹۱.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۸۹.
زندگینامه:
میرزا محمود حمزوی شیرازی متخلص به " خرّم " فرزند علی اکبر ، از شاعران و خوشنویسان و ادبای چیره دست شیراز در عصر قاجاریه و از سادات حمزوی آن شهر بود.
وی در شیراز تحصیل کرد و در علوم ادبی و امور دیوانی در انشاء و امور دیوانی مهارت یافت و چند سالی منشی حاجمیرزا حسنعلیخان نصیرالملک بود. اما پس از چندی از وی رنجیده خاطر شد و او را ترک گفت و هجوش کرد. او و پدرش و عمویش مدتی در شیراز از طرف دولت انگلیس وکالت و کارگزاری داشتند. سرانجام به خاطر کم همتی خودشان و یا بدگویی بدخواهان ، این شغل را از ایشان گرفتند.
خرم خط شکسته را به خوبی مینوشت.
خرّم شیرازی در سال ۱۳۰۶ ه. ق. درگذشت و در حرم شاهچراغ در شیراز به خاک سپرده شد.
آثار و کتاب ها
۱. دیوان اشعار با حدود ده هزار بیت ، رباعی و غزل و سایر قالب ها.
۲. بیاض مراسلات ، که نشان دهنده مهارت او در انشا و ادب و لغت فارسی است.
نمونه شعر :
ساقی چو به دور آورد آن جام جامی را
خامی ز جوانان یزد از پیر ، خمی را
چون سرو شو آزاد به سرسبزی جاوید
روزی دو چو نسرین چه ثمر ، پر درمی را
*
غیر کار عشقبازی هر چه کردم خام بود
یافتم اکنون که صبح زندگانی شام بود
این غزل مرصّع که دارای صنایع بدیعی است، از اوست:
خاطرم خسته ز هجران رخ جانانی است
که زیادش بخدا فارغ اگر جان آنیست
با تو صد سال که حاصل شودم قرب آنی است
قرب دائم بود آن را که ترا قربانیست
آنکه در جلوه چو او مهر جهان پیمانیست
از ازل تا ابدم باغم او پیمانیست
آی که در حقه مرجانت سخن را جانیست
به هر یک بوسه ز مرجان تو ما را جانیست
خود در یعش ز نثار تو بیک ایما ـ نیست
هر که او را دل و جان و خرد و ایمانیست
چون تو شیرین سخن طوطی شکر خائیست
که شکر پیش لبت چون نمکی بر خوانیست
چارة هجر تو صبر است که آن درما نیست
ور نه هر درد و غمی را بجهان درمانیست
بیمی از سر غمت خرمش از افشانیست
که خود از عشق تو بر غیر تو دست افشانیست
آنچه ابر فروردین با باغ و با بستان کند
نطق اهل فضل و دانش با دل پژمان کند
آنچه با آهن شنیدی معجز داود کرد
نطق اهل فضل با دلهای چون سندان کند
چشمه حیوان اگر جوئی که مانی جاودان
نطق اهل فضل کار چشمة حیوان کند
از نبی تفسیر یحیی الارض بعد موتها
نطق اهل فضل و دانش دادن که با نادان کند
*
غزل ذیل ار بسیار خوب گفته است:
من اگر دیوانهام گیرید و در بندم کنید ور خردمندم زبان کوتاه از بندم کنید
گر گهی دیوانه و گه هوشیارم ـ لا جرم چندی اندر بند و پس آزاد یکچندم کنید
نیست پروای س روس امان مرا دیوانه وار از سر من دست کوته ـ یا خردمندم کنید
خنده تا چندای خردمندان برین شوریده حال چارهای درکار وصل آن شکر خندم کنید
نکتهای زان لعل لب گوئید با خونین دلان نیستم کودک که وصف از پسته و قندم کنید
تا زداید غصه و بخشد ز شادی حصّهای قصهای زان دلبر بیمثل و مانند م کنید
تا کس از خود نگسلد حاشا که پیوندد بدوست حیلتی بهر نجات از خویش و پیوند کنید
پیش خرم لب ببندید از حدید غیر دوست خرمم خواهید اگر سازید و خرسندم کنید
*
هم او را از غزلی است
غیر کار عشق بازی هر چه کردم خام بود یافتم اکنون که صبح زندگانی شام بود
دل ز من میخواست هر دم ناگهانی دولتی چون از او جستم نشان وصل توسیم اندام بود
غیر زهر غم بجای خرم شیدا نریخت
اینهمه تعبیر کاندر گردش ایام بود
*
نیز از غزلی او راست:
بخت بدرخت سفر بست چو از شیرازم داشت آدم صف از روضة رضوان بازم
تا جدا گشتهاماز یار پری پیکر خویش نه به بیگانه که با خویش نمیپردازم
*
غزل ذیل را در پاسخ غزل محمد قلیخان کازرونی که میگوید «خال بکنج لب یکی طرة مشکفام دو»
همچنین عفت شیرازی که گوید: «ساقی مافرو بکف ساغر لعل فام دو» گفته است:
علاض چون قمر یکی طرة مشک فام دو دیو دو و فرشته یک ـ نور یکی ظلام دو
لعل و حدیث دلکش ـ چشم و نگاه سر خوشش طوطی خوش کلام یک ـ آهوی خوشخرام دو
شام فراق او نگر ـ بزم تعیش مرا از دل و چشم خون فشان شیشه یکی ـ و جام دو
دنبی و دین یاد او شاید اگر دهم ز کف ز آن که جلال عاشقان هست یکی حرام دو
گفتمش از چه هر دمت پاسخ ارنی است لن؟ گفت که من نه آنکسم کم بشود کلام دو
خرم خسته هر زمان جانب یار دلستان
ز آه فغان کند روان ـ بیک یکی بام دو
*
مستزاد: در شکایت از عدم قدر دانی نصیر الملک که مخدوم او بوده است:
روزگاری شد نصیر الملک را ـ بز درد ببرم او بزرگ و من حقیرم
بر امیدانکه او باشد مگر نعم النصیرم در معیشت دستگیرم
سال و مه روز و شبان هم در حضر هم در سفر با بسی خوف و خطر
گرم خدمت گه بسر حد گاه اندر گرمسیرم اوامیر ـ و من اجیرم
گه بلارستان ـ و گه شیراز و گه بوشهر و گه ری در طریق طاعت وی
درده محنتها کثیر و بوده خدمتها خطیرم آشکارا و ستیرم
خود ستائی گر چه باشد ناپسند از هوشمندان نکته دانان نکته سنجان
لیکن اظهار تفضل شاید ـ از حی قدیرم کو معین است و ظهیرم
از بنان و خامه اندر نظم و نثر آمد هویدا نغز و خوش با مغز و زیبا
نامههای دلپسند و نکتههای دلپذیرم همچو و صاف و ظهیرم
باشد اندر گوش نیز از نغمه نامید خوشتر غم زدا و روح پرور
در ادای نظم و نثر از خامه دلکش صریرم هم بخطا طی شهیرم
بود امیدم کزین منصب نصیب افتد چو اقران چون فلان یا همچو بهمان
مکنت و مال فراوان عشرت و عیش کثیرم از عنایتهای میرم
خانمان علای و رنگین همسران چون لعبت چین جملگی بازیب و آئین
نزلهای چرب و شیرین ـ جامه خز و حریرم رنگرنگ و دلپذیرم
سیم و زر لعل و گهر مال و منال و اسب و استر واشتران کوه پیکر
هم کنیزان بیعدیل و هم غلامان بی نظیرم جوهر و الماس و بشیرم
گر چه اندر حضرت وی کرده محنتهای این فن از خمیدن و زنخفتن
تیره چشم روشن و خم چون کمان قد چو تیرم زارو پژمان ـ کور و پیرم
لیک شد از بخت وارون ـ از جفا و جور گردون آن تمناها دگرگون
بر خلاف آنچه مظنون بود و مکنون ضمیرم گشته رخ ز ینغم ـ ز ریرم
از غدا حاصل نمیگردد ـ بجز نان و پنیرم نیم سیری ـ یا که سیرم
مسکن اند خانه ویرانه ـ خرد و خمیرم لاعلاج و ناگزیرم
میتوان دیگر اثاثم را قیاس از این دو کردن نی بهر یک رشک بردن
شاهد این مدعا باشد ـ خداوند خبیرم همچنین جم غفیرم
بلعجبتر زین مقالم آنکه در این قحط سالم با یکی مشت عیالم
کاسته خمسی ز اجرم بیجنایت آن مجیرم بر فلک ز اینغم نفیرم
همچو آن شیری که بدهد مصلحت را شیر گیرش طعمه دیر ـ و نیم سیرش
بر در این مانا آن مسخر گشته شیرم سیر ز ان ندهد نصیرم
یا چو آن مرشد که فرماید مریدان را ریاضت تا شوند اهل افاضت
داردم مرتضا تا کامل شود نفس شریرم دیو ننماید اسیرم
یا سقیم استم من و میرمن ـ آن حاذق طبیبم که ز لطف بی حسیبم
داده پرهیزم ز انواع لذائذ ـ تا نمیرم کاینچنین داند جدیرم
یا چو آن رائض ـ که توسن را بسختی باز دارد تا چو صرصر ـ ره سپارد
در طریق چاکری ـ زین شیوه خواهد چست و چیرم کار پرواز و نصیرم
*
غزلیات:
این ظلم دیگر است کنون باغبان کند فصل خزان بباغ مرا میهمان کند
تا گل بباغ بود رهم اندران نداد اکنون که خار رسته مرا آشیان کند
تا خط سبز بر گل سرخش نرسته بود کامم نداد ـ و حال مرا کامران کند
عهد جوانی از من بیدل کناره کرد اندر کنار من که پیری مکان کند
باید دو کار کرد در این ماجرا کنون دانم که روزگار نه این و نه آن کند
یاروی یار را کند از خط سبز پاک یا خود مرا دوباره ز پیری جوان کند
دانم علاج این دو بتدبیر کرد اگر بخت ستم شعار مدد در جهان کند
رخسار یار را بدم تیغ آبدار حجام کاردان بصفا چون جنان کند
پیری من علاج پذیرد اگر که دل نامهربان نگار بمن مهربان کند
یعنی حدیث عشق نیوشد بگوش جان
کز شور عشق پیر خرم جوان کند
*
گر دوست مرا دشمن جان شد ـ شده باشد خوناب دل از دیده روانشد ـ شده باشد
گر منزل من کنج خرابات شود ـ شد ور مسکن من دیر مغان شد ـ شده باشد
آن نام که کردم بدو صد جهد عیانش بر اهل جهان باز نهان شد ـ شده باشد
تا بود ز ابروش اشارت ببشارت الحال همه تیر و کمان شد ـ شده باشد
تا بود مرا عقده گشا بود لسانش از طالع بد عقد لسان شد ـ شده باشد
*
ز دلجوئی مرا از سینه رفع غم نخواهد شد اگر یک قطره برداری ز دریا کم نخواهد شد
طبیا زحمت بیجا مکش اندر علاج من که زخم سینة عاشق ـ به از مرهم نخواهد شد
برو بربند ای واعظ لب از گفتار بیحاصل زدر و بحث بیمعنی کس ـ آدم نخواهد شد
بیک حرفی که گفت الکن نخواهد شد زبان آور
به جامی کش بدست آید فقیری جم نخواهد شد
نه هر کس خنده زد از لب بود خرم در این عالم
میان صد هزاران کس یکی خرم نخواهد شد
*
منابع
-------------------------------------------
- تذکره حدیقه الشعراء ج ۱ صص ۵۵۴ و ۵۵۵.
- تذکره شعاعیه ، خطی.
- شکرستان پارس ، خطی.
- تذکره شعرای دارالعلم شیراز ص ۱۵۲
- فارسنامه ناصری ج ۲ ص ۱۰۲۵.
- تذکره مرآت الفصاحه صص ۱۹۰ و ۱۹۱.
- الذریعه ج ۹ ص ۲۹۱.
- ریحانه الادب ج ۲ ص ۱۲۶.
- دانشمندان و سخن سرایان فارس ج ۲ ص ۴۳۹.۰
زندگینامه:
میرزا علی محمد سعید ظفرآبادی شیرازی متخلص به " سعید " فرزند ملا کریم ، از شاعران قرن سیزدهم هجری است . وی رد روستای ظعرآبادی در دو گرسنگی شیراز به دنیا آمد . در سرودن غزل طبیعی روان داشت پیری بود روشن ضمیر و زنده دلی خوش تقریر . او پس از حدود ۷۰ سال عمر از دنیا رفت. دیوان اشعار او را اسماعیل اشرف ( دبیر انجمن ادب شیراز ) به دست آورده و به شرحی که در روزنامه پارس ( شماره ۲۱۸۹ به تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۳۷ ) نوشته شامل نزدیک به هزار بیت از انواع شعر چون غزل و قصیده است .
نمونه شعر:
این زلف خم به خم له رخت سایه افکن است
یا شام تیره هم ز پی اش روز روشن است
گیسویت تابدار تو افعی صفت به هم
پیچیده است یا که خم خام بهمن است
مژگان و چشم و خال تو تاراج می دهند
ایمان و صبر و تاب و قراری که با من است
خالت چو مشک و سینه چو مجموعه بلور
گویا که شاه هند فرنگش نشیمن است
وصف تو مدعای " سعید " است عیب نیست
زیرا که مور خسته طلبکار خرمن است
*
منابع
------------------------------------
- تذکره شعرای دارالعلم شیراز ص ۱۸۷.
- تذکره مرآت الفصاحه ص۲۷۹.
دانشمندان و سخن سرایان فارس ج۳ ص ۱۶۰.
زندگینامه:
همدمی شیرازی از شاعران قرن دهم هجری است. در شیراز ساکن بود و با شغل مکتبداری گذران زندگی می کرد.
نمونه شعر :
پیوسته میان دل و جان می گردی
بر دیده خونابه فشان می گردی
چون برق که بر خشک گیاهی گذرد
می آیی و بر من آنچنان می گذری
منابع
-------------------------------------------------------
- تذکره عرفات العاشقین ج ص
- هفت اقلیم ج ص
- دانشمندان و سخن سرایان فارس ج ۴ بخش دوم ص ۷۸۱
زندگینامه
آقا نجفعلی شیرازی متخلص به " همدم " از شاعران قرن سیزدهم هجری و برادر میرزا ابراهیم منظور شیرازی و از نزدیکان حسینعلی میرزا، فرمانفرمای فارس بوده و شبها در بزمهای او قصه میخوانده است و غزلهایی نیز سروده است . رضا قلی خان هدایت درباره او می نویسد :
" به صحبت اهل کمالش میل و اغلب با این طایفه معاشرت میکند. مردی است عاشق پیشه و جوانی نیکو اندیشه. مدتهاست که با فقیر انیس و جلیس است. گاهی فکر شعری مینماید."
همدم شیرازی طبع متوسطی داشت و گاهی غزل می سرود و در جوانی درگذشت.
نمونه شعر
ناکامی از کام جهان شد باعث هر کام ما
بدنامی از عشق بتان آمد به عالم نام ما
*
در زهد عمرم شد به سر وز وی ندیدم حاصلی
در عشق خوبان بعد از این مصروف بد ایام ما
*
ز دیر و کعبه نمودی جمال خویش و ز عشقت
فغان و غلغله از جان خاص و عام بر آمد
*
تا زلف و خال سوی رخت راهبر شدم
از نکتههای کثرت و وحدت خبر شدم
*
ساقیام پیمود روزی از کرم پیمانهای
وه که تا روز قیامت مست آن پیمانهام
*
ندانموصلوهجرانچیستوزجانانچه میخواهم
همی دانم که دلدارم به کام است و فغان دارم
*
منابع
----------------------------------------
- تذکره مجمع الفصحا ج ۶ ص ۱۱۸۵.
- تذکره مرآت الفصاحه ص ۷۱۵ و ۷۱۶.
- تذکره ریاض العارفین ص
- فارسنامه ناصری ج ۲ ص ۱۱۸۲.
- ریحانه الادب ۶ ج ص ۳۷۹ و ۳۸۰.
- دانشمندان و سخن سرایان فارس ج ۴ بخش دوم ص ۸۷۹ و ۸۸۰
- اثر آفرینان ج۶ ص ۱۴۹.
- لغت نامه دهخدا ج ۱۵ ص ۲۳۵۳۷.
زندگینامه:
میرزا محمد حسین همدم شیرازی از شاعران قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری است. پدرش میرزا علی متخلص به فخر جدش حاج میرزا رحیم، متخلص به بیدل ، از فضلا و ادبای شیراز بودند . میرزا محمد حسین با داور شیرازی نویسنده "مرآتالفصاحه" ، معاصر بوده است.
"دیوان همدم شیرازی " در سال ۱۳۰۳ و ۱۳۱۳ه. ق. در حیدرآباد دکن چاپ سنگی شده است.
وی در سال ۱۳۰۶ ه. ق. درگذشت و جنازه اش را به عتبات عالیات برده و به خاک سپردند.
نمونه شعر
ای زلف تو به گردن مه کرده سلسله
وز آتش رخ تو خور افروخت مشغله
سر می نهم به خار مغیلان به جای پای
گر وصل توست از پس هفتاد مرحله
گر نقی جزء لا یتجزی حکیم کرد
ژان لب کند تبسمت اثبات مساله
*
منابع:
-------------------------------------------------------------------
- تذکره مرآت الفصاحه ص ۷۱۶ و ۷۱۷.
- آثارالعجم ص ۵۲۷ و ۵۲۸.
- شعرای دارالعلم شیراز ص ۳۳۷.
- دانشمندان و سخن سرایان فارس ج ۴ بخش دوم ص ۸۷۰ و ۸۷۱.
- ریحانه الادب ج۱ ص ۳۰۲.
- اثر آفرینان ج ۶ ص ۱۴۹.
ارشد کازرونی از شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری است. از نام و تولد و درگذشت او اطلاعی در دست نیست. در جنگ علینقی رازی که در سال ۱۲۲۵ ه. ق. گردآوری شده نام او نصرالله آمده است.
وی اصلا از کازرون فارس بود و گویا در شیراز می زیست.امین احمد رازی در توصیف او می نویسد :
" ارشد به کمالات صوری و معنوی محلی بوده ، نظمش در غایت ذوق و جزالت است. "
از اشعار او در کتاب " منتخب الاشعار فی کشف الاسرار " نوشته حسین لامع قزوینی ( نسخه شماره ۴۱۴ کتابخانه علامه رفیعی قزوینی ) و کتاب " قند پارسی " نوشته عبدالغفور خان بهادر نساخ ( نسخه چاپیشماره ۱۵۲۶ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی در قم ) ، جنگ شماره ۱۲۰۶۵/۱ ف کتابخانه ملی ایران به خط علینقی رازی در ۱۲۲۵ ه. ق. ، کتاب " اشعار " ( نسخه شماره ۳۲۵۸ کتابخانه مجلس شورای اسلامی در تهران ) و کتاب " اشعار " نسخه خطی شماره ۱۸۰۸۷/۱ کتابخانه مجلس شورای اسلامی ، گردآورده در سال ۱۲۱۶ ه. ق. ) آمده است.
نمونه شعر :
ز هجر تلختر نداشت آب سپهر
وگرنه دست قضا بر گلوی ما می ریخت
*
آن مه اگر چه هرگز تنها نمی نشیند
طالع نگر که دیگر با ما نمی نشیند
*
دلا ز سوز محبت چه ذوق یافته ای
که سوختی و نشان دوا نمی پرسی
*
منابع
--------------------------------------------------
- هفت اقلیم ج۱ صص ۲۵۲ و ۲۵۳.
- سفینه خوشگو ص ۸۳.
- مجالس النفائس ص ۴۰۰.
- تذکره آتشکده ص ۳۱۳.
- فارسنامه ناصری ج۲ ص ۱۴۴۵.
- تذکره مرآت الفصاحه صص ۵۴ و ۵۵.
- تذکره روز روشن ص۴۶.
- فهرست نسخه های خطی کتابخانه علامه رفیعی قزوینی ص ۱۶۴.
- فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلس ج ۱۰ ص ، و ج ۴۹ ص
- میراث مشترک ایران و هند ج ۴ ص ۳.
- فرهنگ سخنوران ص۵۴.
- دانشمندان و سخن سرایان فارس ج ۱ ص ۲۴۷.
- تاریخ نظم و نثر ص ۴۴۷.
- الذریعه ج۹ ص ۶۷ و ۶۸.
- اثرآفرینان ج۱ ص ۲۳۱
- کازرون در آئینه فرهنگ ایران ص ۲۷۳.
- اثرآفرینان ج ۱ ص ۲۳۱.
سایت اینترنتی کتابخانه ملی ایران.
صافی کازرونی شیرازی ، یکی از شاعران قرن یازدهم هجری است. تقی الدین اوحدی در شرح حال او می نویسد:
میرزا طاهر نصرآبادی درباره اش می نویسد :
"کازرونی الاصل است. اما چون در شیراز بسیار بوده ، به شیرازی شهرت دارد.در اصفهان پاره ای به تحصیل مشغول بوده ، به هندوستان رفته ، در خدمت عالیجاه جعفر خان می بود. "
از دیوان اشعار او اطلاعی در دست نیست.
نمونه شعر :
عن قریب است کزین مشت پریشانی چند
مشت حاکیست به جا مانده و عصیانی چند
( مرحوم تربیت این بیت را به اشتباه به صافی تبریزی نسبت داده است. )
*
منابع
-----------------------------------------------------------
- تذکره نصرآبادی صص۳۷۸- ۳۸۸
- دانشمندان و سخن سرایان فارس ج۳ صص ۴۱۹ - ۴۲۱
- کاروان هند ج۱ صص ۴۷۸ - ۴۸۸
- تذکره روز روشن ۴۶۱
تذکره مرآت الفصاحه ص ۳۴۵
- دانشمندان آذربایجان (چاپ دوم) ص ۳۲۳
- الذریعه ج۹ ص ۵۸۵
-صبح گلشن ص ۲۴۲
- اثرآفرینان ج ۴ ص ۱۶

شرعی شیرازی از شاعران قرن یازدهم هجری در حدود سال ۱۰۲۰ ه. ق. در شیراز زاده شد. در جوانی به هند رفت و چندی در شهرهای آنجا سیاحت کرد و مدتی در کشمیر ماند. سرانجام به سفر حج رفت و به زادگاه خود بازگشت .
وی از لحاظ قدرت شاعری در غزل و قصیده و مثنوی و رباعی و دیگر انواع شعر دست کمی از همعصران خود ندارد، فقط یک بدشانسی او را از صفحۀ تاریخ ادبیات فارسی در عصر صفویه حذف کرده است، و آن معاصر شدن با شاعران سرآمدی چون کلیم کاشانی، عرفی شیرازی و وحشی بافقی است.
عامل دیگر حضور کمرنگ شرعی شیرازی در تاریخ ادبیات ایران چهل سال اقامت در کشمیر و هند است که تقریباً عمر مفید خود را در آنجا سپری کرده است.
ارزش های هنری و شاعری شرعی شیرازی به گواهی اشعار او به ویژه غزلیات که در این مجموعه بالغ بر ۹۵۶ غزل است او را در حیث یک شاعر بزرگ و تمام قد قرار می دهد، از حیث کمی دیوان موجود با تعداد ۲۵۸ رباعی و مثنوی های اعجازالخیال ۴۳۰ بیت و مفتاح الفواید ۳۲۰ بیت و در تقلید از مثنوی های نظامی در مجموع با احتساب تعداد ابیات غزلیات اگر به طور میانگین ۷ بیت باشد، همۀ ابیات این دیوان بالغ بر ۸۴۷۴ بیت خواهد بود.
سبک شعر او مانند اغلب شاعران آن دوره سبک هندُ-اصفهانی بوده است.
سال درگذشت او معلوم نیست اما بر اساس شعرهای دیوان او روشن است که تا سال ۱۰۹۰ ه. ق زنده بوده
دیوان اشعار شرعی شیرازی در سال ۱۳۹۵ ه. ش. ، با تصحيح انتقادی: ناصر فاضلی توسط انتشارات فرهنگ صبا، در تهران و در 724 صفحه،با قطع: وزيری به چاپ رسیده است.
*
منابع
------------------------------------------
- " شرعی شیرازی و غزلیات او " : علی محمد پشت دار و ناصر فاضلی : پیام بهارستان ، ش ۱۶ ، تابستان ۱۳۹۱.
- سایت اینترنتی میراث مکتوب ۲۹ شهریور ۱۳۹۵.
زندگینامه :
میرزا هاشم ذهبی شیرازی متخلص به " ادیب " و ملقب به " ناظم التولیه " فرزند میرزا ابوالقاسم ( میرزا بابا ) راز شیرازی، عارف و شاعر اواخر دوره قاجاریه ، در شیراز به دنیا آمد.
او پس از تحصیل علوم به سیر و سلوک مشغول شد و به عتبات عالیه رفت و چندی در آن اماکن شریفه مشغول به عبادت و طاعت شد و پس از مدتی به شیراز بازگشت. وی از سالکان طریق معرفت و از فقراء سلسلهٔ ذهبیه بود.و در خوشنویسی و خط مهارت داشت.
نمونه شعر:
بگرفته بر اطراف رخت مشک سیاه
یعنی در توبه را ببسته است گناه
مات است به رخسارهٔ نیکوی تو شاه
ماشاأالله ثم ماشاءالله
منابع
---------------------------------
- دانشمندان و سخن سرایان فارس ج۱ ص۲۴۵
محمدعلی حافظ الکتب معروف به محمدعلی شیرازی، شاعر و ترانهسرای معاصر متولد ۲۷ اسفند ۱۳۱۹ ه. ش. در شیراز بود.
او ترانههای بسیاری خلق کرده است که از جمله آنها به ترانههای «روزی تو خواهی» با صدای محمد اصفهانی، «زیر آسمان شهر» با صدای امیر تاجیک و «وقف پرندهها» با صدای قاسم افشار میتوان اشاره کرد.
او ترانه سرای بسیاری از خوانندگان قبل از انقلاب ازجمله قطعه مشهور فیلم سلطان قلبها هم بود.
وی حدود یک ماهی بود که دچار مشکلات حاد ریوی شده بود؛ البته او سالها بود که مشکل ریوی داشت و با کمک دستگاه اکسیژن تنفس میکرد اما یک ماه اخیر دچار مشکل حاد تنفسی بود و در نهایت در بخش آیسییو بیمارستان محب مهر تهران بستری شد و روز جمعه، ۲۵ آذرماه ۱۴۰۱ ه. ش. بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت.
منابع
------------------------------------
- سایت اینترانتی انتخاب : ۲۶ آذر ۱۴۰۱.
مسیح اسدی پویا متخلص به " مسیحا " از شاعران معاصر در سال ۱۳۳۰ ه. ش. به دنیا آمد. سرایش شعر را از دوران دبیرستان آغاز کرد و اشعارش از حدود ۳۰ سالگی در مجلات و روزنامهها چاپ میشد.
او از معلمان شعر در انجمن کارگاهی باغ شاعران شیراز بود که در جامعه ادبی شیراز به «مسیحا» شهرت داشت؛ او پس از بازنشستگی از آموزش و پرورش ناحیه ۲ شیراز در سال ۱۳۷۹ و البته پیش از آن، سالها با حضور جدی در محافل ادبی، شاعران جوان متعددی را پرورش داده است.
وی در روز ۲۸ تیر ۱۳۹۹ ش. بر اثر ایست قلبی درگذشت.
از او مجموعه شعری به نام " باغی از پروانه " و دیگر اشعار او در سه کتاب از مجموعه کتابهای "بهار سخن در انجمن گلستان سعدی تهران"، همچنین ۲ کتاب از انجمن شعر بلند اقبال شیراز با عنوانهای "در کوی نسیم" و "آوای پرنیان" نیز منتشر شده است.
این شعر از اوست:
(زاهد و آسیابان)
رفت روزی زاهدی در آسیاب
آسیابان را صدا زد با عتاب
گفت دانی کیستم من ، گفت نه
گفت نشناسی مرا ای روسیه؟
این منم من ، زاهدی عالی مقام
در نماز و در اطاعت روز و شام
ذکر یا قدوس و یا صبوح من
برده تا پیش خدایم روح من
مستجاب الدعوه ام تنها و بس
عزت ما را ندارد هیچکس
هرچه خواهم از خدا ، آن می شود
از نفیرم زنده بی جان می شود
زود برخیز و به خدمت کن شتاب
گندم آوردم برای آسیاب
گندم مارا درون دلو ریز
تا بخواهم از خدا باشی عزیز
آسیابت را کنم کاخی بلند
تا بپوشانم لباسی از پرند
آسیابان گفت ای مرد خدا
ما کجا و آنچه می گویی کجا
آنچه می گویی که من آن نیستم
اهل کاخ و تخت و دربان نیستم
رو کناری و مرا هم کن رها
چون نمی خواهم پشیزی از شما
در مرامم هرکسی را حرمتی است
زین جهت هم آسیابم نوبتی است
نوبتت چون شد کنم بار تو باز
خواه مومن باش خواهی بی نماز
باز زاهد کرد فریاد و عتاب
آسیابت بر سرت سازم خراب
یک دعا گویم ، سقط گردد خرت
بر زمین ریزد همه بار و برت
گر که خواهی از بلا ایمن شوی
بایدت مشغول کار من شوی
آسیابان خنده زد ای مرد حق
از چه رو بیهوده می ریزی عرق
گردعاهای تو می سازد مجاب
با دعایی گندم خود را بساب
********
(بید مجنون)
مپرس از من چرا چون بید مجنون سر فرو دارم
تمام آنچه میبینی ، ز ترس آبرو دارم
به زخم خنجر نامردمان از پای ، افتادم
میان سینه ی بیکینهام رازی مگو دارم
سیاهی بر سیاهی میزند لبخند در چشمم
به جای می ببین زهر هلاهل در سبو دارم
زبان در کام و ساکت ذرّه ذرٌه ذوب خواهم شد
چه گویم عاجزم چون استخوانی در گلو دارم
به روی چشم هايم پردهای زد عشق و شیدایی
که پنهان مانَد از مردم که در دل های و هو دارم
امید زنده بودن را کسی از من گرفت اوّل
که پیش اين و آن عمری ز مهرش گفتگو دارم
به غیر از مهر ورزیدن گناه از خود نمیبینم
که اکنون با ندامت ، مرگ خود را آرزو دارم
(مسیحا) کشتهٔ یک عشق بی فرجام شد یاران
خبر از حال زارش سال هايی مو به مو دارم
منابع
--------------------------------------
- خبرگزاری کتاب ایران ، ۲۸ تیر ۱۳۹۹
سایت اینترنتی پایگاه خبری هنر شیراز ، ۲۸ تیر ۱۳۹۹
-وبلاگ کوچه سار شعر
زندگینامه
میرزا محمد علی شیرازی معروف به " منشی " از خوشنویسان قرن سیزدهم هجری است . او خط نستعلیق را خوش می نوشت و در کتیبه نگاری و نوشتن سنگ لوح دست قوی داشت. در شیراز ساکن بود و در سال 1284 ه. ق. در آن شهر درگذشت.
آثار
- کتیبه سردر ورودی مزار میر علاء الدین در شیراز به قلم سه دانگ کتیبه خوش که به امر ناصرالدین شاه نوشته استو رقم و تاریخ آن چنین است : " کتبه العبد محمد علی 1274 "
- یک قطعه به قلم شش دانگ جلی خوش با رقم " راقمه محمد علی شیرازی " در کتابخانه سلطنتی ( کتابخانه کاخ موزه گلستان ) در تهران
منابع
-----------------------------------------------------
- احوال و آثار خوشنویسان ج3 ص 793
میرزا حسین شیرازی متخلص به " آزاد " فرزند میرزا محمد علی عشرت از شاعران قرن سیزدهم هجری است.در شیراز ساکن بود و با حرفه ی خیاطی روزگار می گذراند. درباره زندگی او اطلاعات بیشتری در دست نیست و از میان تذکره نویسان ، تنها شیخ مفید شیرازی (داور ) به زندگی او پرداخته است.
این بیت از اشعار اوست:
بیچاره دلم در خم گیسوی تو بند است
چندیست که این دلشده پابند کمند است
منابع
----------------------------------------------
- تذکره مرآه الفصاحه ص 24
زندگینامه
طاهر آتشی شیرازی از شاعران اوایل قرن دهم هجری است.شغلش نانوایى بوده است، به همین جهت او را آتشى خبّاز نیز نامیدهاند. او و صبوحی شیرازی در شعرهایشان یکدیگر را هجو کرده اند.
کتاب ها
1- «دیوان» آتشى مورخ 910 ق و مشتمل بر قصایدى است در باب غزوات امیرالمؤمنین حضرت على بن ابىطالب (ع). نسخه خطی کتاب در مجموعه کتاب هایاهدایی محمد نخجوانی در کتابخانه ملی تبریز موجود است.نسخه های دیگری هم در کتابخانه های مجلس شورای اسلامی ، مجلس ملی، دانشگاه تهران و کتابخانه شخصی آقای افشین عاطفی در کاشان موجود است.
2- «معدن افكار»، در 2300 بیت.
آتشی تا سال 928 ه. ق. زنده بوده و سال فوت او به دست نیامد.
منابع
--------------------------------------------
- اثر آفرینان ج1 ص5
- دانشمندان و سخن سرایان فارس ج1 ص2
- دانشنامه ایران و اسلام ج1 ص15
ملاّ علیرضا اردکانی شیرازی متخلّص به «تجلّی» فرزند ملاّ کمال الدّین حسین، عالم فاضل زاهد و شاعر ادیب دانشمند از فضلاء و ادبای قرن یازدهم هجری.
در اردکان فارس متولّد شده و در جوانی جهت تحصیل به اصفهان آمد و از درس جمعی از دانشمندان آنجا خصوصا آقا حسین خوانساری بهره گرفت. آنگاه به هندوستان رفته و به تعلیم ابراهیم خان فرزند علیمردان خان مشغول شد. سپس به اصفهان مراجعت نموده و به تدریس و تألیف مشغول شد و مورد توجّه شاه عباس ثانی واقع شده و تدریس مدرسه والده و سیورغال محلّی از محال اردکان در سال 1072ق به او واگذار شد. در زمان شاه سلیمان نیز مورد توجّه و در یکی از سفرهای شاه در رکاب او بود.
در اواخر عمر از تدریس کناره گرفته و عازم سفر حج شد و سپس به شیراز رفته و در سال 1085ق در آنجا وفات یافت. در نظم و نثر دستی توانا داشته و منشآتی از خود به جا گذاشته و قصیده و غزل و رباعی را نیکو می گفته و به قول برخی از تراجم نویسان
شاعری فضائل و کمالات علمی او را تحت الشّعاع قرار داده بود. او در علوم عقلی و نقلی خصوصا حکمت، منطق، فقه و اصول، کلام و ادبیات فارسی و عربی مهارت داشته و با دانشمندان و ادبای عهد مراوده و مباحثه داشته است.
کتب زیر از اوست:
1. «رساله در امامت»
2. «تفسیر سلیمانی» در تفسیر قرآن مجید به فارسی، که برای شاه سلیمان صفوی نوشته و در کتابخانه دکتر اصغر مهدوی در تهران وجود داشته است.
3. «ترجمه سلطانی» در ترجمه قرآن مجید که در سال 1084ق برای شاه سلیمان تألیف شده و نسخه ای از آن در دارالکتب قاهره موجود است.
4. «حاشیه علی حاشیه علی تهذیب المنطق»، این «حاشیه» را بر «حاشیه» ملاّ عبداللّه یزدی بر «تهذیب» نگاشته و نسخه های فراوانی در کتابخانه های مختلف از این «حاشیه» موجود است. در برخی چاپ های سنگی «حاشیه ملاّ عبداللّه» این «حاشیه» نیز به طبع رسیده است. این حاشیه را هنگام تدریس برای ابراهیم خان در هندوستان نوشته است
.5. «دیوان تجلّی» که نسخه ای از آن ضمن مجموعه شماره 191 کتابخانه مجلس شورای اسلامی در تهران موجود است. کاتب این مجموعه علینقی بن عبدالقادر و مورّخ به سال 1108ق است. در این نسخه «مثنوی معراج الخیال» او هم آمده است. نسخه دیگری نیز به شماره 290 در کتابخانه مدرسه چهلستون مسجد جامع تهران موجود است که در سال 1100ق به خط شکسته نستعلیق نوشته شده و نام کاتب معلوم نیست.
6. «صلاه الجمعه» که آن را به فارسی برای شاه سلیمان صفوی نوشته و چون خود معتقد به حرمت اقامه نماز جمعه در عصر غیبت بوده، در آن، کتاب «صلاه الجمعه» ملاّ محمّدباقر سبزواری را که معتقد به وجوب عینی نماز جمعه در عصر غیبت بوده را رد کرده است. نسخه ای از این کتاب که در سال 1082ق کتابت شده در کتابخانه مدرسه جعفریه قائن و نسخه عکسی آن در مرکز احیاء میراث اسلامی در قم موجود است. نسخه دیگری از آن به به شماره 4659 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است.
7. «رد بر رساله صلاه الجمعه» ملاّ محمّدفاضل سراب تنکابنی که به وجوب عینی اقامه نمازجمعه در عصر غیبت معتقد بوده است. این رساله هم در مجموعه 4659 کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است.
8. «ترجمه و شرح عهدنامه مالک اشتر»
9. «سفینه النّجاه» در اصول دین و خصوصا اثبات امامت مشتمل بر سه مقام و یک خاتمه، به فارسی که در روز 7 ربیع الثّانی 1067ق آن را در هنگام اقامت در هند تألیف کرده است. از این کتاب نسخه های فراوانی موجود است که اغلب تاریخ کتابت آنها معلوم نیست. یکی از نسخه های نزدیک به زمان مؤلف و شاید زمان حیات او، نسخه شماره 378 کتابخانه آستانه حضرت معصومه (سلام اللّه علیها) در قم است که فاقد نام کاتب و تاریخ کتابت است اما مالک آن «عبدالملک بن محمّدابراهیم بواناتی» معاصر موّلف است.
10. «معراج الخیال» که مثنوی عرفانی است. از بین نسخه های فراوانی که در کتابخانه ها از این منظومه موجود است، نسخه کتابخانه مجلس شورای اسلامی که ضمن جنگ 14183 و به عنوان پانزدهمین رساله آن محسوب می شود و در سال 1079ق به دست نظر علی بن امیرعلی تبریزی کتابت شده از اقدم نُسخ «معراج الخیال» به شمار می رود.
11. «منشآت» که قسمتی از آن در کتب «مجمع الافکار» آمده و به شماره 14209 در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است.
این رباعی از اوست:
آن را که منزّه نبود ذات و صفات از درس کلام و حکمتش نیست نجات
در طبع بَدان به جهل بر می گردد علم در طینت مار سم شود آب حیات
منابع
------------------------------------------------
- اعلام اصفهان ج4
- تذکره نصرآبادی، ج1، صص 242-244؛
- قصص الخاقانی، ج2، صص 94 و 95؛
- ریاض العلماء، ج4، صص 95 و 96؛
- تذکره روز روشن، ص147؛
- تذکره شمع انجمن، صص 154 و 155؛
- تذکره آتشکده، (نیمه دوم) ، ص125؛
- تذکره نتایج الافکار، صص 126-128؛
- تذکره شعرای یزد، ص108؛
- ریحانه الادب، ج1، ص328؛
- لغت نامه دهخدا: ذیل «تجلی»، ص397
رضا قلی شیرازی متخلّص به «ادیب» خوشنویس هنرمند و شاعر ماهر اواخر عهد قاجاریه. از اهالی شیراز است. امّا در اواخر عمر به اصفهان آمده و در انجمن ها و محافل ادبی این شهر شرکت نموده است. خط نستعلیق را خوش می نوشت و علاوه بر قطعه نویسی و کتابت، در کتیبه نویسی نیز مهارت داشت. او سرانجام در سال 1330ه.ق. در شیراز وفات یافته و در تکیه حافظیه مدفون شد. از تألیفات او کتاب «اخلاقیه» است که در سال 1314ق به خط خود کتابت کرده و به شماره 9506 در کتابخانه آیت اللّه مرعشی در قم موجود است.
از آثار او در اصفهان اشعار کاشیکاری سرای مخلص در بازار بزرگ اصفهان و اشعار کاشیکاری ایوان مسجد رکن الملک در سال 1319ق هنوز موجود است.
این شعر از اوست:
اوصاف علی که منتهایش نبود
مدّاح علی به جز خدایش نبود
تا حشر «ادیب» گر ز وصفش خوانی
یک حرف ز دفتر ثنایش نبود
منابع
----------------------------------------------------------------
- تذکره شعرای دارالعلم شیراز، ص97؛
- آثار العجم، ص545؛ تذکره مرآه الفصاحه، ص52؛
- ریحانه الادب، ج1، ص99؛
- گنجینه آثار تاریخی اصفهان، صص 816 و 821 و 833؛
- احوال و آثار خوشنویسان، ج1، ص211؛
- تاریخ اصفهان (هنر و هنرمندان)، ص90؛
- ئ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج1، ص245؛
- فارسنامه ناصری، ج2، ص1156؛
- فهرست مرعشی، ج24، ص259.
زندگینامه
فریده برازجانی فرزند احمد در سال 1333 ه. ش. به دنیا آمده و به گفته ی خودش : (( ریشه در نخلستان های دشتستان دارد و بزرگ شده با عطر های نارنج شیراز است.)) فریده برازجانی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود در مدارس شیراز گذرانیده و در همان سال های کودکی و نوجوانی بذر ذوق ادبی را مادر با قصه های دلنشین کودکی در دلش نشاند و پدر که پزشکی بود ادیب و دستی به قلم داشت با خواندن اشعار شاهنامه فردوسی این بذر را آبیاری نموده و به باروری نزدیک کرد.او خود میگوید:((آنچه دارم مدیون تشویق های مادر و کلام و بیان گرم و ادیبانه ی پدر است و اگر گرمی و شیرینی در کلامم دیدید از خاک تفتیده ی جنوب (دشتستان) است.
خانم فریده برازجانی پس از فراغت از تحصیلات متوسطه برای ادامه تحصیلات راهی آمریکا شد و در دانشگاه (( لوئیز یانا )) در رشته مهندسی صنایع غذایی و علوم تغذیه ادامه تحصیل داد و از آن دانشگاه فارغ التحصیل شد.فریده برازجانی سالهاست که شعر می سراید و در زمینه ی روزنامه نگاری نیز با روزنامه های کشور به خصوص مطبوعات فارس و شیراز همکاری داشته است.از فعالیت های ادبی و مطبوعاتی وی این که صفحه ادبیات روزنامه های (عصر) و (نیم نگاه) را پایه گذاری و سرپرستی نمود و در تیر ماه 1375 به عنوان گزارشگر برتر نشریات استان فارس انتخاب شد.وی با انجمن شعرای شیراز و جهاد دانشگاهی همکاری نزدیک داشته و مدت ها سرپرست و اداره کننده کلاس های شعر و قصه حوزه هنری فارس بوده است. خانم برازجانی شاعری است که بیشتر اشعار و سروده های خود را در قالب شعر سپید می سراید او مدتی اشعارش را در وبلاگ " باران " منتشر می کرد.
وبلاگ " باران " http://borazjani.blogfa.com/
کتاب ها :
1- از شاخه هایم بپرس ، تهران : داستان سرا ، 1385 ، 120 ص
2- بافه های بارانی ، تهران : مرکز نشر صدا ، 1356 ، 157ص
3- قناری های لال ؛ شیراز : نوید شیراز ، 1372 ، 152 ص
منابع
-------------------------------------------------
- وبلاگ برازجانی ها ، 27 اردیبهشت 1393
|
|