|
مشاهیر ایران و اسلام
|
||
زندگینامه
آیتالله علی اصغر مرواریداز فقها و علمای شیعه و از فعالان سیاسی معاصر ، در سال 1344 ه. ق. مطابق با سال 1304 ه. ش. در شهر مقدس مشهد متولد شد و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح در اوائل ورود مرحوم آیتاللَّه بروجردى مهاجرت به قم کرد و سطوح را از مدرسین عالى قم آموخت سپس به درس خارج فقه و اصول آیات عظام آقاى بروجردى و مرحوم محقق داماد و بالاخص امام خمینى(ره) حاضر شد و چندین سال از دراسات و محاضر آنان استفاده کامل کرد.
وی فعالیت سیاسی علیه رژیم پهلوی را از سال 1337 آغاز کرد و با شروع مبارزه امام خمینی (ره ) با او همراه شد.
آیت الله علی اصغر مروارید در سال 1342، بعد از قیام پانزده خرداد دستگیر شد و پس از آزادی، دوباره مبارزات خود را از سر گرفت. امام خمینی(ره) پس از آزادی به هنگام بازدید از مناطق قم، آقای مروارید را به منبر میفرستاد تا جایی که وی بهعنوان سخنگوی امام خمینی(ره) در اذهان جای گرفت.
تداوم مبارزات باعث دستگیریهای مکرر وی شد؛ بهطوریکه در سال 1343 مجدداً دستگیر شد و مدتی را در زندان رژیم شاه گذراند. در سال 1347 به مسجد حضرت مهدی(عج) ویلای تهران رفت و به اقامهی نماز پرداخت.
او در سال 1349، به خاطر سخنرانیهایش دستگیر و به 18 ماه اقامت اجباری (تبعید) در ایرانشهر محکوم شد، ولی این حکم در دادگاه تجدید نظر فسخ و حکم برائت صادر گردید. در همان سال دوباره دستگیر و مدت سه ماه زندانی شد. در خرداد 1351 نیز توسط مأموران رژیم پهلوی دستگیر و به سه سال تبعید محکوم شد. مدت محکومیت وی در سال 1354 به اتمام رسید و وی به تهران بازگشت و مبارزات سیاسی خود را ادامه داد.
وی سرانجام در روز 14 مرداد 1396 ه. ش. از دنیا رفت و پیکر او در حرم حضرت عبدالعظیم در شهرری به خاک سپرده شد.
کتاب ها
1- سلسلة الینابیع الفقهیة
2- تحقیق اللمعة الدمشقیة فی الفقه الإمامیة (با همکاری برادر مرحوم شان آیت الله محمدتقی مروارید)
منابع
-------------------------------------------
- خبرگزاری تسنیم : 14 مرداد 1396
تقی فداکار فرزند شیخ محمّد انصار ترک همدانی، از فعالّان سیاسی و اجتماعی معاصر، در سال 1282ش درا صفهان متولّد شد. در نوجوانی تحت تأثیر افکار انقلابی برادرش باقرخان عراقی، به نهضت جنگل پیوست. پس از آن در یک شرکت تجاری روسی در ایران به کار پرداخت و در آنجا با زبان روسی آشنا شد. چندی بعد به استخدام اداره ثبت اصفهان درآمد و عاقبت حرفه وکالت را برگزید. او پس از شهریور 1320 با ایجاد ارتباط با کارگران کارخانجات نساجی اصفهان و به منظور انسجام بخشیدن جنبش کارگری و پیگیری مطالبات صنفی آنان، اتحادیه کارگران اصفهان را تأسیس کرد.

وی در سال 1322ش در انتخابات مجلس شورای ملّی شرکت کرد و به عنوان نماینده اصفهان به مجلس رفت. در سال 1327ش و به دنبال ترور شاه دستگیر و زندانی شد. امّا با پادرمیانی دکتر مصدّق آزاد شد. در سال 1331ش به اصفهان بازگشت و به فعّالیّت های سیاسی خود ادامه داد. پس از کودتای 28 مرداد 1332 و سرنگونی دولت دکتر مصدّق، او نیز تحت تعقیب قرار گرفت. او پس از آن از فعّالیّت های سیاسی گناره گرفت و به کار وکالت و سرکشی به مزرعه خود مشغول شد. گفته می شود مأموران امنیتی رژیم پهلوی بر علیه او مشغول برنامه ریزی بودند و در بامداد 6 خرداد 1350ش تقی فداکار توسّط اتومبیل نزدیک مزرعه خود زیر گرفته شد و کشته شد. جسدش را در کنار برادرش، در تکیه میرزا ابوالمعالی کلباسی در تخت فولاد اصفهان ، به خاک سپردند.
منابع
------------------------------------------------------
- اعلام اصفهان ج2

خالو حسین فولادی بردخونی دشتی از مبارزان نبرد با دولت انگلیس و از همرزمان رئیسعلی دلواری فرزند حاجی اسماعیل به سال ۱۲۸۵ قمری، (۱۸۶۸ میلادی) در بردخون شهرستان دیر متولد شد. خالوحسین در اولین مبارزه خود، در دوره استبداد صغیر محمدعلی شاه سال ۱۳۲۷ ه.ق به همراهی با آزادیخواهان انقلاب مشروطه در بوشهر به رهبری سید مرتضی علمالهدی اهرمی شتافت. وی با نیروهای تحت امرش به یاری رئیسعلی و نیروهای تنگستانی شتافت و مشروطه در بوشهر برقرار شد.
پس از آن در جنگ جهانی اول به سال ۱۳۳۳.ق برابر با ۱۲۹۴.ش (۱۹۱۵ میلادی)، با هدایت آیتالله شیرازی و آیت الله سیدعبدالله بلادی بر علیه هجوم نیروهای بریتانیا به سواحل ایران، در رأس قوای دشتی همرزم رئیسعلی دلواری بود و به یاری تنگستانیها شتافت که پس از کشتهشدن رئیسعلی به جنگ ادامه داد تا زخمی و اسیر شد و پس از حدود یکسال آزاد گردید.
خالوحسین در سال ۱۳۰۸ شمسی با خوانین منطقه در برابر سیاست دولت رضاشاه مبنی بر خلع سلاح جنوب ایران و ایلات و عشایر ایستادگی کرد و دست به نبرد مسلحانه با نیروهای ارتش دولت مرکزی زد. و از خود سازش نشان نداد. از این رو به اتهام توطئه دستگیر و ۱۸ ماه زندانی شد. خالوحسین پس از بیماری، در هفتم شعبان ۱۳۶۵ قمری (۸ ژوئیه ۱۹۴۶ میلادی) درگذشت و در جوار بارگاه امام علی (ع) بخاک سپرده شد.خالوحسین فولادی بردخونی دشتی از آزادیخواهان و رزمندگان دلیر ایرانی به سال ۱۲۸۵ ه.ق (۱۲۴۷ ه.ش/ ۱۸۶۸ م.)، در بردخون، که آن روز از نواحی دشتی قدیم بود متولد شد.اما اجدادش از اهالی روستای باغک از توابع تنگستان بودند. پدرش حاجی اسماعیل فولادی و مادرش زینب دختر حاج محمد فخرایی است. او را «حسین» نامیدند و در بزرگسالی به «خالوحسین» شهرت یافت . تحصیلاتش در حد خواندن و نوشتن بوده، از نوجوانی اسب سواری و تیراندازی، (از آموزشهای موکد اسلامی) را آموخت. خالو پس از مرگ پدر کدخدای بردخون شد.
در سال ۱۳۲۷ ه.ق برابر با ۸-۱۲۸۷.ش (۱۹۰۹.م) در دوره استبداد صغیر محمدعلی شاه، «سید مرتضی علم الهدی اهرمی» از طرف «سید عبدالحسین لاری» به بوشهر آمد وی با کمک عدهای از جمله رئیسعلی دلواری، زائر خصرخان اهرمی، میرزا حسینخان برازجانی، خالوحسین بردخونی، رئیس عبدالحسین دشتی و احمدخان انگالی موفق شدند که شهر را تصرف کنند
سومین هجوم انگلیسیها به بوشهر در رمضان سال ۱۳۳۳ ه.ق برابر با اواسط تابستان ۱۲۹۴.ش (۱۹۱۵.م) در جنگ اول جهانی صورت گرفت که انگلیس بی طرفی ایران را نقض کرد و برای حفظ منافع خود به جنوب ایران حمله ور گردید خارک، بوشهر، برازجان، و ... را به اشغال خود درآورد در این اوضاع و احوال، رئیسعلی دلواری برای ژرفا بخشیدن به مبارزات ضدانگلیسی خود، به دیدار خوانین منطقه تنگستان و دشتی رفت و آنان را به قیام و مقاومت مسلحانه علیه نیروهای انگلیس برانگیخت. او با خالوحسین نیز دیداری داشته و او را به مبارزه دعوت کرد. در همین زمان علماء و مجتهدین مقیم «نجف اشرف» و «کربلا» طی فتواهای جداگانهای علیه بریتانیا اعلام جهاد کردند. از جمله فتوای علماء که مستقیماّ از نجف اشرف برای خالو حسین ارسال شد، متن جهادیه آیت الله «شیرازی» بود.فتوای علماء و دعوت شخصی رئیسعلی دلواری و آیت الله بلادی، خالوحسین را مصمم به شرکت در جنگ کرد. به دنبال این تصمیم، وی پیکهایی به روستاهای اطراف بردخون فرستاد و سران روستاها را مطلع کرد. دیری نپایید که جمع تفگچیها گرد خالوحسین اجتماع کردند و خود را آماده حرکت به سوی تنگستان و دلوار، که جبهه مقدم نبرد محسوب میشد، نمودند که تعداد تفنگچیها ۱۵ نفر بود.به دنبال اشغال بوشهر، در ۲۹ رمضان ۱۳۳۳.ق برابر با ۱۸ مرداد ۱۲۹۴.ش (۱۰ اوت ۱۹۱۵.م) نیروهای انگلیسی با چهار ناو جنگی به دلوار عازم شد. به دلیل بدی آب وهوا، با چند روز تاخیر، در ۳ شوال/ ۱۳ اوت انگلیسیها عملیات حمله به دلوار را آغاز کردند. قوای خالوحسین از راه لاور ساحلی و بخش ساحل دریا خود را به دلوار رساندند. آنها درست هنگامی به دلوار رسیدند که جنگ سختی بین نیروهای انگلیسی و تنگستانیها در گرفته بود. خالوحسین و تفنگچیهای دشتی بدون درنگ به یاری مجاهدین تنگستانی شتافته و وارد کارزار شدند. انگلیسیها از دریا با توپهای دورزن، مواضع مجاهدین را زیر آتش قرار دادند. تنگستانی و دشتیها ناچار دست به عقب نشینی تاکتیکی زده و به مناطق اطراف دلوار پناه بردند. با فرا رسیدن شب، نیروهای تنگستانی و دشتی دست به شبیخون علیه انگلیسیها زدند و تلفات به آنان وارد آوردند. و انگلیسیها با بر جای گذاشتن دهها نفر کشته و زخمی مجبور به عقب نشینی از دلوار و پناهنده شدن به ناوهای مستقر در خلیج فارس شدند. دراین نبرد میجر «وینتل» (Wintle) فرمانده نیروهای پیادهشده در دلوار به دست رئیسعلی دلواری زخمی و ناخدا سوم «تی. ثی. ا. بلومفیلد» (Blomfild) کشته شد.مختار حاجزینو یکی از تفنگچیهای دشتی، خشمگین و عصبانی تبربه دست به جان زخمیهای هندی وانگلیسی افتاد. که خالوحسین او را از این کار منع کرد. پس از نبرد دلوار، خالو حسین به اتفاق رئیسعلی، چندین مرتبه مواضع دشمن در بوشهر شبیخون زدند «واسموس» نیز شرکت داشت.در شب ۲۳ شوال ۱۳۳۳.ق (۳ سپتامبر ۱۹۱۵) رئیسعلی دلواری در یک حملهٔ شبانه که به مواضع دشمن (انگلیسیها) در منطقه «تنگک صفر» توسط یکی از خودیهای خائن از پشت موردهدف گلوله قرار گرفت و شهید شد. جنگ کوهکزیشهادت رئیسعلی تاثیر ویرانگری بر روحیهٔ خالوحسین گذاشت و خشم او را از بریتانیا و قوای متجاوزش به نهایت رساند. خالو مصمم شد انتقام خون رئیسعلی را از انگلیسیها بگیرد و بی صبرانه منتظر فرارسیدن روز حمله بود. نقل شده که خالوحسین برای قبولاندن و تحمیل نظر و عقیدهٔ خود به منظور اعتراض به نظر واسموس و جلب پشتیبانی شیخ حسین خان چاهکوتاهی و زائر خضرخان، در فصل تابستان طاقت فرسای اهرم تا تصویب رای و پیشنهادش در آفتاب سوزان روی زمین تفتیده نشست. زیرا واسموس معتقد به جنگ فرسایشی و پارتیزانی بود ولی خالوحسین معتقد به صفآرایی در برابر قوای خصم بود سرانجام با اصرار و پافشاری خالو، رای خالوحسین را پذیرفتند.جنگ در منطقهٔ «کوهکزی» نزدیکی بوشهر، واقع شد. در این جنگ برای تصرف بوشهر با تمام نیرو وارد عمل شدند.انگلیسیها نیز با تمام توان رزمی با نیروهای مجاهدین برخاسته و به سختی از خود مقاومت نشان دادند. اسارت خالوحسیندر جنگ کوهکزی خالوحسین از خود شجاعت و دلاوری فراوانی نشان داد و ۱۳ نفر از افسران و سربازان انگلیسی را شخصاٌ کشت. وی در حال نبرد از ناحیه ران و بازو به شدت مجروح شد. دراین حال فشنگهای او نیز به اتمام رسید. با تمام شدن فشنگ به «کمالمحمد فخرایی»، یکی از تفنگچیهای همراهش فرمان داد که شال سفیدی بر سر تفنگ کرده و آنرا به علامت تسلیم بلند نمایند. انگیسیها بلافاصله با مشاهده پرچم تسلیم به سوی او آمدند. یکی از انگلیسیها، که افسر بود، توسط مترجم از او پرسید: تو فرمانده این عده هستی؟ خالو حسین انکار کرد. افسر انگلیسی به مجرد شنیدن انکار او، عصبانی شده و تپانچهاش را از کمر درآورد و به طرف خالو نشانه رفت. اما مشاهدهٔ خون زیادی که از دست و پای او میرفت، آن افسر را از کشتن او منصرف کرد. بلافاصله پس از جنگ کوه کزی شایعه کشته شدن خالوحسین در جنگ، در سرتاسر جنوب و حتی روزنامههای شیراز و تهران انتشار یافت. روزنامه «رعد» به سردبیری «سید ضیاءالدین طباطبائی»، نیز در ستون اخبار داخلی کشور با استناد به تلگرافهای رسیده از برازجان به وزارت داخله، خبر کشته شدن خالو را منتشر کرد.امااین خبر زود تکذیب شد. انگلیسیها پس از محاکمه خالوحسین او را به بوشهر بردند و سوار کشتی نظامی کردند و به شهر «بصره» انتقال دادند.پس از چند ماه زندانی خالوحسین در بصره، «کمال میمد» که با خالوحسین در جنگ کوی کزی اسیر شده و به اردوگاه اسراء در جاوه اندونزی منتقل شده بود، به بصره فرستاده شد و به خالوحسین پیوست. به دنبال بازداشت دکتر لیسترمان قنسول آلمان در بوشهر و بازداشت و تبعید ۱۴ نفر از احرار بوشهر و اسارت خالوحسین، مجاهدین «حزب دموکرات فارس» به رهبری «اورعلیقان خان پسیان» در روز دوم محرم ۱۳۳۴ ق. (۱۰ نوامبر ۱۹۱۵ م.) کودتایی در شیراز ترتیب داده و در اولین اقدام «فردیک اکنورد» کنسول بریتانیا در فارس همراه چند نفر زن و مردانگلیسی را اسیر کردند. انگلیسیها از شنیدن این خبر آشفته شدند و خود را مهیای حمله به اهرم کردند (اسراء در اهرم بودند) ولی بعد از مدتی مذاکراتی بین انگلیسیها و سران تنگستان برای آزادی به طور رسمی آغاز شد. مبادلهٔ نهایی اسراء (۲۰ اگوست ۱۹۱۶ میلادی) به انجام رسید. خالوحسین و کمال میمد در خور خان از کشتی پیاده و مورد استقبال سران دشتی و روحانیون محلی و مردم قرار گرفتند و به وطن برگشتند. سومین مبارزه خالوحسینخالوحسین با خوانین منطقه در برابر سیاست دولت رضاشاه مبنی بر خلع سلاح جنوب ایران و ایلات و عشایر ایستادگی کرد و بسال ۱۳۰۸ شمسی دست به نبرد مسلحانه با نیروهای ارتش دولت مرکزی زد. و از خود سازش نشان نداد.به زندان افتادن خالوحسیندر سال ۱۳۱۶ ش. ماموران اطلاعاتی و پلیس سیاسی کشور نقشه کودتا علیه رضا شاه را در فارس و جنوب ایران کشف کردند. افسران مقیم دشتی که دل خونی از مخالفتها و رفتار ضد رژیم خالوحسین داشتند بلافاصله دست به کار شدند و پروندهای برای او ساختند و او را به بهانه توطئه علیه امنیت ملی در بردخون بازداشت کرده و به شیراز اعزام و محکوم به زندان کردند. به دلیل کهولت و سختی فضای زندان، وضع جسمی خالو رو به وخامت رفت و شدیدا بیمار و زمینگیر شد. دوستان و آشنایان به «سرهنگ محمدعلی علوی مقدم» روی آوردند. سرهنگ مقدم که از دوستان خالو بود، بالاخره موفق شد نظر مثبت عمال ژریم رضا شاه را مبنی بر آزادی او جلب کند.سرانجام خالوحسین پس از تحمل ۱۸ ماه زندان پرمشقت در سال ۱۳۱۸.ش از زندان شیراز آزاد و به روستای زاد بومش بازگشت. وی ۷۳ سال از عمرش سپری شده بود.درگذشتدر اواخر سال ۱۳۲۴ ش. خالوحسین دچار بیماری مهلکی گشت. چندین ماه با مرگ دست به گریبان بود تا سرانجام در ۷ شعبان ۱۳۶۵ ه.ق (۸ ژوئیه ۱۹۴۶ م.) برابر با ۱۳۲۵ خورشیدی به هنگام ظهر قریب به ۸۰ سالگی درگذشت. پیکر خالوحسین را به نجف اشرف منتقل و در جوار بارگاه حضرت علی (ع) به خاک سپردند.پس از مرگ خالوحسین شاعران و مرثیه سرایان اشعار و مراثی فراوانی سرودند از جمله قطعه شعری از سید بهمیار متخلص به مفتون وجود دارد. خالو حسین در طول زندگی خود چهار بار ازدواج کرد که حاصل این ازدواجها، هفت پسر و پنج دختر می باشد.
منابع
-----------------------------------------------
- وبلاگ " مرجع جامع بوشهرشناسی" مقاله " زندگینامه خالوحسین بردخونی دشتی" نوشته : محمد جواد منصورزاده درج شده در تاریخ : شنبه 21 اسفند 1389
ابراهیم راه نجات فرزند حاج عبّاس مورچه خورتی، روزنامه نگار آزاده اصفهان، در سال 1268ش در اصفهان متولّد شد. وی در سال 1294ش روزنامه راه نجات را تأسیس نمود. وی افکار آزادی خواهانه ای داشت، و تحت تأثیر دایی خود میرزا نصراللّه بهشتی (ملک المتکلّمین) بود.
وی به خاطر انتقادهایی که به حکومت رضاشاه پهلوی داشت، بارها به حبس افتاد، و روزنامه اش به محاق توقیف فرورفت. ابراهیم راه نجات پس از تحمّل سال ها رنج و زجر و حبس در 29 فروردین 1326 وفات یافت، و جنب تکیه بابا رکن الدّین، در قبرستان تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.
منابع
--------------------------------------------
- تاریخ جراید و مجلاّت ایران، ج2، صص313 317؛
- تخت فولاد سرزمین جاویدان، نسخه تایپی؛
- اعلام اصفهان ج1
- سیری در تاریخ تخت فولاد، ص222.
|
|