|
مشاهیر ایران و اسلام
|
||
![]()
زندگینامه
حسین دلجوئی متخلص به " دلجو " از شاعران معاصر در روز شنبه ۶ شهریور ۱۳۳۸ ه. ش در میمند فارس به دنیا آمد. و از سال ۱۳۶۰ به طور جدی به شعر پرداخت. وی ساکن شیراز بود و در اکثر محافل ادبی، انجمن های استانی و شب شعر ها و فراخوان های مناسبتی ارگان ها و نهادهای آموزشی ، نظامی، انتظامی و ،صدا و سیمای فارس و اهدای جوایز و لوح تقدیر و تندیس جشنواره های متنوع ،خصوص استان فارس وحضور در مراسمهای گوناگون شرکت داشت و سه دهه و اندی، به فعالیت مستمر در زمینه ی شعری و ادبی پرداخت و در کنار ان به اموزش فنون شعر و نقد شعر به علاقمندان و شاعران جوان می پرداخت. وی سرانجام در ۲۹ دی ۱۴۰۳. درگذشت و پیکرش در امامزاده حسین میمند به خاک سپرده شد.
کتاب ها
1- " به خاطر چشم هایش " ، (مجموعه غزلیات )
2- " آوایی در شبانگاه " ، ( مجموعه غزلیات )
3- " تو از زلال کدامین ستاره مینوشی" ، ( مجموعه شعر )
نمونه شعر :
رفتی و رفت همه شور غزل از یادم
من که در مکتب چشم تو ز مادر زادم
مدرسه جای من سر به هوا هیچ نبود
تا که آرایهی چشمان تو شد استادم
روستا زادهای از شعر و غزل بیگانه
بعد چشم تو در این قافیهها افتادم
طبع شیرین من از خسرو دل خالی بود
تیشه چشم تو میخواست چنین فرهادم
دل همان بود که شد فرش گلستان رهت
که به تسلیم هجوم عربت وا دادم
گرچه دلباخته را شرم وطن باخته نیست
باز شرمندهترین رستم فرخزادم
در نگاه غزلآلود تو جان باید داد
تا نگیرند ز من قافیهها ایرادم.
(۲)
بعد او گردیدهام هر شب اسیر کوچهها
در مرور خاطراتش، سر به زیر کوچهها
هر شبم باید حساب دوستیها پس دهم
در سکوت وهمناک، سختگیر کوچهها
رفته و ماندهست یادش در شمیم خاطر
هر نسیم خفتهای در بادگیر کوچهها
در هوایش میچکد از گونه شاید گل کند
اشکهایم در ضمیر آبگیر کوچهها
ای دریغ از روزگارانی که دوشادوش دوست
هم امیر عشق بودم، هم امیر کوچهها
خواهد آمد عاقبت روزی که امضا میکند
سبزه را در پیچ پیچ دلپذیر کوچهها
مولویوارم که عمری در هوای شمس خویش
چون نسیم آواره گشتم در مسیر کوچهها.
(۳)
هر شب دلم بهانهی تو... هیچ... بگذریم
هر شب غم و ترانهی تو... هیچ... بگذریم
دیواری از جدایی و یک جاده انتظار
بین من و میانهی تو... هیچ.... بگذریم
افسانه گشت عشق من و تو، خدای من
درد من و فسانهی تو... هیچ... بگذریم
با زورقی شکسته، دلم را کجا بَرَم؟
با عشق بیکرانه تو؟... هیچ... بگذریم
هر جا که میکشم دل و هر سو نظر کنم
چشم من و نشانهی تو... هیچ... بگذریم
روزم به فاعلات و مفاعیل و فاعلن
شب هم غم شبانهی تو... هیچ... بگذریم
شاعر نشد دلم به دو بیت شکسته، با
این عشق کودکانهی تو... هیچ... بگذریم
حافظ به خال کنج لبی بلخ هدیه داد
شیراز هم اعانهی تو... هیچ... بگذریم.
منبع
------------------------------------------
- وبلاگ انجمن ادبی رها
|
|