|
مشاهیر ایران و اسلام
|
||
محمد حسین بن محمد جعفر کاشانی از کاتبان قرن سیزدهم هجری است. از آثار او :
۱. کتابت " مناسک حج " تالیف ماه احمد نراقی ، به خط نسخ ، به تاریخ ۲۹ جمادی الثانی ۱۲۹۲ ه. ق. موجود به شماره ۱۰۱۶ در کتابخانه میبدی در مشهد.
منابع
-------------------------------------
دیوانکده و کتابخانه ادیب میبدی ج ۲ ص ۲۱۴.
خاطری کاشانی از شاعران قرن یازدهم هجری است. درویش مسلک و عارف بود . به هند رفت و تا سال ۱۰۱۰ ه. ق. زنده بود.
نمونه شعر:
ماییم که نوحه مایه ی شادی ماست
در عشق اسیر بودن آزادی ماست
زان غمزه که خون ما خورد خرسندیم
هر عشوه که راه ما زند هادی ماست
*
ساخته ناله ی منش مایل بی گنه کشی
آه که باز باعث قتل آزار کس شدم
*
در شکست خویش کوش ار عزّت افزون بایدت
بر سر خود می دهندش جا چو گل را پا شکست
*
با گریه زان خوشیم که آواره می کند
از آشیان دیده ی ما مرغ خواب را
*
منابع
----------------------------------------------
- تذکره عرفات العاشقین ج ص
- تذکره ریاض العارفین
- تذکره ریاض الشعراء ج ص
- تاریخ نظم و نثر ص
- بزرگان کاشان ج ۳ صص ۱۱۰ و ۱۱۱.
- کاشانه دانش ص ۴۰۷.
- تذکره شمع انجمن ص
- فرهنگ سخنوران ص ۱۸۱.
خادم دلال کاشانی
*
منابع
--------------------------------------
- تذکره روز روشن ص
- فرهنگ سخنوران ص ۱۸۰.
محمّدجعفر بن محمّدصادق خطیب کاشانی، از فضلاء قرن یازدهم هجری است. او در اصفهان نزد عدّه ای از علما و فقهاء به تحصیل پرداخت که از جمله: علّامه ملّا محمّد باقر مجلسی را می توان نام برد. او نسخه ای از «من لا یحضره الفقیه» تألیف شیخ صدوق را در سال ۱۰۸۸ ه. ق. به خط نسخ کتابت کرد. این نسخه که حاشیه نویسی و بلاغ به خط مجلسی دارد، علّامه برای محمّدجعفر در ربیع الاوّل ۱۰۸۸ ه.ق. در پایان آن نسخه اجازه ای نوشته است.
*
منابع
---------------------------------------------
- اعلام اصفهان ج ۲ ص
- فهرست نسخه های خطی کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی ج ۲۵ ص ۱۷۵.
میرزا احمد کاشانی متخلص به " خاوری " و ملقب به " فخر الواعظین " شاعر ، روزنامه نگار و خطیب معاصر فرزند سید هاشم .
وی در سال ۱۳۲۹ق روزنامه کاریکاتوری و انتقادی تند را با نام "میزان" در تهران تأسیس کرد. سید احمد پس از انحلال مجلس ، خاوری به گوشۀ انزوا پناه جست و باوجود شکستگی جسمی و افسردگی روحی در برابر مخالفان مردانه ایستادگی کرد. روزنامه "ثریا" که ابتدا در قاهره چاپ میشد ، بعدها به سردبیری خاوری در کاشان منتشر گردید. باوجود آنکه خاوری در دوران زندگی اشعار فراوانی سروده ، چون شخصاً علاقه به نگاهداری و تدوین آنها نداشته لذا ، دفتر و دیوان مدونی هم فراهم نکرده است. خاوری در ایام عزلت و گوشهگیری آخر عمر شاهکار ادبی خود را بهنام مثنوی "زشت و زیبا" در یکهزار و پانصد بیت بهرشته نظم درآورد. از دیگر آثار وی: مثنوی "محمود در مذمت تریاک".
*
منابع
-------------------------------------
- تاریخ جراید و مجلات ایران ج ۲ صص ۱۵۵ و ۱۵۶ و ج ۴ ص ۲۴۴
- مولفین کتب چاپی ج ۱ ص ۳۸۴.- فرهنگ سخنوران ص
- فرهنگ شاعران و نویسندگان معاصر سخن ص ۱۹۹.
زندگینامه :
باقرای خلیل کاشانی متخلص به " خلیل " از شاعران قرن یازدهم هجری است. وی در حدود سال ۱۰۰۴ ه. ق. در کاشان متولد شد.
نصرآبادی درباره ی او نوشته است :
"
مدتي است که در سلک اهل نظم است . کمال صلاحيت و قيد داشت , اما به سبب کج خلقي خود مکوه بود . شعر بسياري گفته ديوانش قريب به چهار هزار بيت است شعرش , يک دست و هموار است. "
شاملو نیز می نویسد :
"
از جمله ناظمان مجرد وضع موزون گفتار که جواهر زواهر سخن را به ميزان شعورسنجيده به نقد حالش خريداري نموده اند , نظر يافته رب جليل حضرت باقراي خليل است که مانده خوان احسان گفتارش به جمهور ارباب خواهش رسيده و صلابت صيت طنطنهء کوس شهرتش قاف تا قاف پيچيده . مولدش خطه پاک کاشان از اجله شعرا صاحب ديوان است . از انچه مشهور است ابيات مدون ان بي نظير دوران , در اين ولا که سن شريف ايشان در عقد هفتاد است از چهل هزار بيت متجاوز است . از جمله اوصاف حميده اش ان که در نهايت صلاح و تقو ي به سر مي برد. "
خلیل سرانجام در سال ۱۰۶۰ ه. ق. به مشهد مقدس رفت و در جوار مرقد امام رضا (ع) به عبادت مشغول شد و حدود سال ۱۰۸۱ ه. ق. در آنجا درگذشت .
خلیل از شاعران عصر صفوی و سبک هندی است. سبک سخن او نیز مانند شاعران این دوران همانند است و با توجه به اینکه ظاهراً به هند نرفته، سبک شعری او از افراطهای سبک هندی به دور مانده و از سبک عراقی، فاصلۀ بسیار نگرفته است. به گونهای که میتوان گفت سبک او هندی متعادل و متمایل به عراقی است.
او مانند دیگر شاعران این دوره بیشتر شاعر غزل است؛ هرچند به دیگر قالبهای شعری نیز توجه داشته است. بر اساس نسخههایی که از او یافت شده، از میان شانزده هزار بیت او، حدود دوازده هزار بیت آن غزل و چهار هزار بیت دیگر را قصیده، قطعه، ترکیببند، ترجیعبند، مثنوی و رباعی تشکیل میدهند. اما ویژگیهای متداول این سبک مانند مضمونپردازی، ترکیبسازی، تمثیل، توجه به زبان و فرهنگ مردم کمابیش در شعر او دیده میشود.
خلیل شاعری شیعهمذهب بوده و قصاید و ابیات بسیاری در عشق و علاقه به خاندان عصمت و طهارت دارد. از برخی ابیات برمیآید که شاعر از ماندن در کاشان دلگیر بوده و آرزوی سفر داشته است. همچنین از برخی دیگر ابیات برمیآید به برخی از شهرها سفر کرده و نیز آرزوی سفر به دیگر مناطق داشته است. از نکتههای برجستۀ شعر او عشق به عتبات عالیات و شوقی است که به زیارت اماکن مقدس داشته است.
آنگونه که از برخی ابیات برمیآید، خلیل را با شاعران دیگر آشنایی بوده و به سخن برخی از آنان شیفته. مثلاً در بیتهایی از عطار، کمال الدین اسماعیل اصفهانی، سعدی، حسن دهلوی، حافظ، نظیری نیشابوری، سنجر کاشانی، نوعی خبوشانی، زلالی خوانساری، نادم گیلانی و .... یاد کرده است.
۲. " دیوان خلیل کاشانی " ر ۲ جلد به تصحیح محمد امیدی بیدگلی و افشین عاطفی توسط انتشارات ارمغان ادب در کاشان به چاپ رسیده است.
تصحیح دیوان اشعار خلیل کاشانی از روی سه نسخه به این ترتیب صورت گرفته است: نسخۀ خطی کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران (نسخۀ اساس)، نسخۀ خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ 7836 و نسخۀ خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ 436.
در جلد اول کتاب، اشعار خلیل کاشانی در قالبهای قصیده، قطعه، ترکیببند، ترجیعبند، مثنوی و رباعی به همراه مقدمۀ مصححان آمده و جلد دوم اختصاص به غزلیات شاعر دارد
نمونه شعر :
چند باشم , چند باشم , چند چند؟
چون شکر در اب و در اتش سپند
اي که مشهوري به صيادي , بگو
ناله عاشق رساتر يا کمند ؟ ...
*
شايد به خوي يار کنم نسبتي درست
هر دم به خود بهانه اي اغاز ميکنم
*
گلزار دهر وسعت ارام ما نداشت
بنياد آشیان به پريدن گذاشتيم
*
رباعي:
هر چند که حاصلت مي و جام امد
نوميد مشو لطف خدا عام امد
صد سال اگر دويده اي در راه کفر
در برگشتن توان به يک گام امد
*
منابع
------------------------------------
- تذکره نصرآبادی تصحیح وحید ص
- قصص الخاقانی ج ۲ ص
- دیوان خلیل کاشانی ، مقدمه.
- تذکره شمع انجمن ص ۲۳۶.
- تذکره روز روشن ض ۲۰۲.
- سفینه خوشگو ص
- مطلع الشمس ج ۲ ص ۴۲۶.
- الذریعه ج ۹ ص ۳۰۳.
- بزرگان کاشان ج ص
- کاشانه دانش ص ۴۱۵.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۹۶.
خصالی کاشانی ، از شاعران قرن دهم هجری است.
*
منابع
-------------------------------------
- تذکره خلاصه الاشعار ( بخش کاشان ) صص
- صبح گلشن ص ۱۵۲.
- تذکره آتشکده ص ۱۵۲.
- ریحانه الادب ج ص
- الذریعه ج ۹ ص ۲۹۶.
- قاموس الاعلام ج ۳ ص ۲۰۴۶.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۹۲.
میرزا احمد ذاکر کاشانی متخلص به " خُرّم " از شاعران و ادیبان قرن سیزدهم هجری است. وی به هند رفت و در شهر بمبئی ساکن شد. گاهی شعر می سرود. او کتاب " برهان قاطع " را کتابت و تصحیح نمود . این کتاب در سال ۱۲۵۹ ه. ق. چاپ سنگی شد و کاشانی این شعر از خودش را در آخر نسخه چاپ کرد :
کنم حمد خدای فرد بی چون قادر سبحان
که از یک لفظ کن کرد این عالم امکان
کریمی کز عطا لطف عامش اندرین عالم
مخلع شد ز دیبای عناصر پیکر انسان
حکیمی کو شفا بخشید بیماران خاکی را
به قانون شریعت از وجود مهتر دوران
محمد شاه او ادنی طراز از مسند لولا
جهاندار و جهان آرا رسول خالق منان
زهی شان و زهی شاهی که شد از دست تیغ او
اساس عدل و دین برپا بنای ظلم و کین ویران
کلام الله ناطق معنی تنزیه ربانی
کتاب علم و عرفان کاتب مجموعه ی عرفان
علی مفتاح گنج معرفت باب علوم حق
وصی مصطفی سلطان دین مولای انس و جان
*
منابع
-------------------------------------------------
- تذکره روز روشن ص ۲۳۹.
میرزا محمدعلي خان مبشر الديوان ؛ متخلص به «غبار» فرزند محمد باقر ، از دودمان " شریف کاشانی " و از اهالي كاشان بود . در سال ۱۲۵۱ ه. ق. در آن شهر به دنیا آمد و در جوانی به تهران رفت و طب را در مدرسه دارالفنون آموخت .
او سالها در فارس و كرمان وگيلان و مازندران و يزد و كاشان و اصفهان و زنجان مصدر خدمات دولتي و ديواني بوده و عمده سالهاي خدمت ديواني او در وزارت پست يا «پست خانه ممالك محروسه» سپري شده است.
ميرزا محمدعلي خان علاوه بر مشاغل دولتي، طبيب نيز بود و در كنار كار دولتي طبابت نيز میکرده است. اعتماد السلطنه در «المآثر و الآثار» (تأليف 1306 ق) ميرزا محمدعلي خان را يك جا جزو اجزاي «وزارت وظايف و اوقاف و پست ممالك محروسه» به عنوان مأمور ولايت زنجان و جاي ديگر او را در عهد وزارت امینالدوله به عنوان رئيس پست خانه زنجان ثبت كرده است .(2)
در شاعری نخست " وفا " تخلص می کرد و چندی بعد آن را به " غبار " تغییر داد . او در سال 1321 ق. سه سال قبل از صدور فرمان مشروطيت در قيدار زنجان درگذشت.
دیوان اشعار او با نام " دیوان غبار کاشانی " به کوشش خسرو طغرل در سال ۱۳۸۸ به وسیله انتشارات دانش در زنجان به چاپ رسید.
*
ميرزا محمدعلي خان مبشرالديوان با اين كه «از آخرين دانههاي زنجير شعر كهن و سنتي است» با جريانهاي نوگرا و تجددخواه همدلي و همراهي داشت. اشعار او كه نمايشگر انديشههاي اين رجل ديواني و دولتي است، علاوه بر وجه انتقادي، در روشن ساختن برخي مسائل اداري و اجتماعي و موارد مربوط به روزنامهها و نيز عملكرد پارهاي حاكمان فارس و خمسه (زنجان) اهميت دارد.
مبشرالديوان به اقتضاي كار دولتي خويش در پست با روزنامهها و مطبوعات آشنايي تمام داشت. او هنگامي كه «سرتيپ» و «رئيس پست خانههاي فارس» بود، با روزنامههاي عصر همكاري میکرد و مقالاتي در آنها مي نگاشت. او و پسرش فضل الله خان طغرل «مزين السلطان» در هنگام اقامت در فارس وكالت روزنامه ثريا را در فارس بر عهده داشتند. مبشرالديوان در نامهاي به مدير روزنامه ثريا ـ علي محمد خان كاشاني ـ علاوه بر تمجيد از روزنامه در غزلي شيوا، بر اهميت مطبوعات در بيداري فكري مردم ايران تأكيد دارد و ايجاد جرايد فارسي را، «علت غايي تمدن و تربيت اس اساس ترقي و انسانيت» مي داند و اظهار اميدواري میکند كه از اين روزنامه «ابناي وطن» را نفع و سودي عايد آيد .(3) غبار با اعتقاد به همين انديشه و اين كه روزنامهها در ترقي و تربيت مدني جامعه ايران مؤثر هستند، در ترويج روزنامهها و ترغيب و تشويق عوامل اين روزنامهها كوشش میکرد. از برخي اشعار او برمي آيد كه در روزنامههايي چون تربيت، حبل المتين و ثريا مطالب و مقالاتي نگاشته است. (ديوان، ص 139)
ذكاءالملك فروغي مدير روزنامه تربيت در شماره 24 مورخه 24 ذي حجه1314 ق. مراتب سپاس خود را از او به خاطر توجه و عنايت به روزنامه و ارسال مقاله تمجيدآميز، اعلام داشت. (ديوان، مقدمه، ص بيست) علاوه بر اين، غبار قطعهاي در تمجيد از مطبوعات سرود. (ديوان، صص 162 – 163)
برخي اشعار غبار درباره كساني چون مشيرالدوله ميرزا حسين خان سپهسالار، ميرزا علي خان امینالدوله و ميرزا محمود خان احتشام السلطنه نشان از همدلي او با تجددگرايان و اصلاح طلبان عصر قاجار دارد و هم پارهاي از نكات مبهم تاريخي را روشن مي سازد. قصيده او درباره ميرزا حسين خان سپهسالار و اهتمام او به سركوب شورش عبيدالله كُرد(4) از جمله اين اشعار است. غبار در اين قصيده از ايران مداري سپهسالار تمجيد میکند و يك نكته بسيار مهم را در اين فقره روشن مي سازد و آن اين كه ظاهراً برخي رجال دولتي عصر حاضر نشده بودند به مقابله با شورش عبيدالله كرد بروند و هر كدام بهانهاي آورده بودند و در نهايت ناصرالدين شاه دست به دامن سپهسالار میشود كه در اين زمان در قزوين به سر مي برد و سپهسالار درخواست شاه را اجابت میکند.
فتنه ي اكراد را چون شاه دين پرور شنيد
چاكران را امتحاناً داد نزد خويش بار
گفت چندين سالتان پروردم از خوان كرم
بهر امروز مگر يك تن فراآيد به كار
لشكر آماده، خزانه پرزر(5) ، و اسباب جمع
هان دفع اشقيا شخصي نماييد اختيار
تا شود سردار و رو آرد به سوي دشت جنگ
بركشد شمشير و از دشمن برآرد او دمار
رنگها از رخ پريد آوازها يك سر گرفت
پاسخ شه را ندادند همي از ننگ و عار
اين به كف جارو گرفت، آن يك قلمدان بركشيد
هر تني درخدمت شه جهت نوعي اعتذار
(ديوان، صص 86 – 88)
مبشرالديوان علاوه بر سپهسالار با يحيي خان معتمدالملك برادر سپهسالار نيز دوستي داشته و قصيدهاي نيز براي او ساخته است (6). ( ديوان، ص 80) از ديگر كساني كه غبار از آنها تمجيد كرده میتوان به ميرزاعلي خان امینالدوله اشاره كرد. هنگامي كه غبار رئيس پست خانههاي زنجان بود، امینالدوله وزارت پست را بر عهده داشت. او در چند سروده از امینالدوله به نيكي ياد میکند و البته بعد به دليل دلخوري كه از او پيدا میکند، در قطعهاي درخشان هم او و هم ناصر الدين شاه و هم دستگاه دولتي را به باد انتقاد شديد مي گيرد. (ديوان، صص 64، 68، 133 – 134، 157 – 158، 169) غبار از حكومت و اقدامات احتشام السلطنه در زنجان نيز به نيكي ياد كرده است. (ديوان ص 148). محمودخان احتشام السلطنه از رجال خوشنام و ترقي خواه عصر ناصري و دوره ی مشروطيت، از سال 1306 تا 1309 ق حكومت زنجان را بر عهده داشت و در عمران و آباداني زنجان «ويران» كوشيد .(7) در سال 1309 ق. عبدالعلي ميرزا احتشامالملك (احتشام الدوله) با دادن پيشكشي به شاه و صدراعظم حكومت خمسه را تصاحب نمود.
گفته شد كه غبار با وجود اين كه در شعر و ادب سنت گرا بود، اما با مظاهر تمدن جديد از جمله روزنامهها همدلي داشت و آنها را براي تربيت مدني جامعه ضروري میشمرد. در همين راستا، او با انديشه گران و متفكران عصر قاجار نيز همدلي خود را عيان مي سازد. ازجمله در قصيدهاي افكار و انديشهها و آثار ميرزا ملكم خان ناظم الدوله را مي ستايد و از «الف و باي» اختراعي او تمجيد میکند. (ديوان، صص 142 – 143)
در ديوان غبار، انتقاد از برخي رجال و دولتيان نيز ديده میشود. جهت عمده ی انتقاد او خيلي ساده و قابل فهم است. رجال و دولتيان را به خاطر بي-توجهي به عمران و آباداني و وضع عمومي رعيت به انتقاد گرفته است. هرچند در پارهاي موارد برخي ملاحظات را نيز بايد منظور داشت. اما نكته مهم اين است كه انتقاد او از برخي افراد با قضاوت جامعه و تاريخ ايران درباره آنها همخواني دارد، چنانكه در تمجيدها و ستايشهای او نيز چنين است. حكومت ركن الدوله در شيراز و به ويژه حكومت احتشام الدوله عبدالعلي ميرزا در خمسه (زنجان) بارزترين انتقادهاي او را موجب شده است. احتشام الدوله را به وبا تشبيه كرده كه وجود او مانند وبا زنجان و خمسه را گرفتار مصيبت و بدبختي ساخته است. (همان،ص، 165) اما اين قطعه انتقادي غبار از احتشام الدوله حاوي دو اشارت مهم تاريخي نيز هست كه خواننده مي بايست به آن توجه نمايد. اول اينكه، غبار اشاره دارد به شيوع و گسترش بيماري وبا در ايران؛ مي دانيم كه در دوره ی قاجار به دليل فقدان بهداشت عمومي، جامعه ی ايران چندين بار گرفتار وبا و طاعون گرديد كه بسياري را در شهرهاي مختلف به ورطه ی مرگ كشانيد. وباي مورد اشاره ميرزامحمدعلي خان مبشرالديوان، وباي معروفي است كه در سال 1309 ق. از بادكوبه به رشت رسيد و از آنجا به تهران و بسياري را به كام مرگ فرستاد .(8) در همين سال عبدالعلي ميرزا احتشام الدوله پسر فرهادميرزا معتمدالدوله با پيش كشي و رشوه حكومت زنجان را تصاحب نمود. احتشام الدوله با وجود بهرهاي كه از ادب و شعر داشت، در ملكداري بي كفايت و نالايق بود(9) . غبار در قطعه انتقادي خود، انتصاب احتشام الدوله به حكومت زنجان را عين «وبا» مي داند كه اتفاقاً زنجان در اين تاريخ از وبا در امان مانده بود، اما قضا «احتشام الدوله را جاي وبا بر خمسه داد» ( ديوان، ص 165)
ديگر اشارت تاريخي او به جنگ جهانشاه خان امير افشار با احتشام الدوله برمي گردد. جهانشاه خان امير افشار از خوانين مقتدر و متنفد اواخر عصر ناصري تا آستانه ی تشكيل دولت پهلوي در خمسه بود و نقش مؤثري در تحولات ايران و منطقه در عصر مشروطيت و جنگ اول جهاني ايفا نمود .(10) امير افشار در اين جنگ كه در نزديكيهاي قيدار صورت گرفت، احتشام الدوله را شكست داد و دستگير ساخت و خفت و تحقيري خارج از اندازه متوجه او كرد. چيزي كه احتشام الدوله را براي هميشه از چشم دولت قاجار انداخت .(11)
غبار در چند قصيده اميرافشار و و مراتب كرم و وجود و بخشش او را مورد تمجيد قرار داده و نيز اقدامات او به ويژه ساخت مدرسه و مسجد در جوار مقبره قيدار نبي را بازگو كرده است .(12) (ديوان، صص 68، 115)
اما اوج انتقاد غبار از وضع عمومي كشور و ظلم و ستم دولتيان و ناصرالدين شاه و امینالدوله كه روزگاري غبار مدح او را گفته بود، همين قطعهاي است كه در آغاز مقاله آورده شد. اين قطعه آئينه ی تمام نماي اشتغال شاه به تفريح و شكار و بي خبري او از حال رعيتي است كه ظلم و ستم دولتيان دمار از روزگارشان درآورده و يك دم عوامل حكومتي از تاراج جان و مال آنها بازنمي ايستند.(ديوان، ص169)
علاوه بر آنچه كه گفته شد، از برخي اشعار «غبار» آگاهيهايي از وضع عمومي ايران و به ويژه وضع پست خانههاي ايران، كه خود شاعر خدمات ديواني خود را در آن دستگاه سپري میکرد، به دست مي آيد. خرابي اوضاع پست، وضع نابسامان حمل بارهاي پستي و نيز درآمد ناچيز در اين اشعار بازتاب يافته است. (ديوان، صص 118 – 119، 137 – 138، 177) غبار در انتقاد از وضع نابسامان جامعه ی ايران و خرابي اوضاع آرزوي مهاجرت نيز میکند. (همان، ص 119)
ديوان غبار كاشاني به عنوان يك متن ادبي سنتي، حاوي آگاهيهاي تاريخي نيز هست. در برخي متون ادبي نظم و نثر میتوان آگاهيهايي يافت كه در ساير منابع تاريخي شايد يافت نشود. چنانكه گفته شد ديوان غبار كاشاني را از چند بعد میتوان نگريست، شاعري سنت گرا كه با وجود مدايحي كه درباره ی ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه و رجالي نه چندان موجه و خوشنام مانند امين السطان دارد، با تجددگرايان و اصلاح طلبان همراه است و در ضمن ستايش از آنها، به برخي اقدامات و انديشههاي آنان، ولو به صورت يك اشارت، پرداخته است. با مطبوعات و روزنامهها كه از ديد او از عوامل ترقي و تربيت مدني جامعه ی ايران هستند، همدلي و همراهي دارد و از مروجين و مشوقين روزنامه در فارس و زنجان است. انتقادهايي نيز از وضع اجتماعي و اقتصادي جامعه، وضع دستگاه اداري مخصوصاً وضع پست و رجال و دولتيان دارد و در ضمن آنها به پارهاي نكات تاريخي ارزنده نيز اشاره میکند و بر محقق است كه آنها را به دقت ديده و بررسي كند. بعد ديگر اشعار غبار، اشعاري است كه درباره زنجان و خمسه و جهانشاه خان امير افشار و احتشام السلطنه و احتشام الدوله به عنوان حاكمان زنجان دارد. در ضمن اين اشعار، با وجود اشارات كوتاه و گذرا، آگاهيهاي تاريخي ارزندهاي نهفته است كه خواننده ی دقيق به آنها پي خواهد برد. درنهايت اين كه ديوان غبار نه فقط يك متن ادبي، بلكه يك منبع تاريخي نيز میتواند تلقي گردد.
نكته پاياني، تعليقات و توضيحات مصصح دانشمند و سخن دان و سخن سنج ديوان است كه در حدود 150 صفحه يادداشت و توضيح درباره ی زندگي غبار و پارهاي آگاهيها در خصوص افراد و رجال دستگاه ناصري و مظفري را دربرمي گيرد و نيز فهارس و اسناد و عكسها و نامهها كه به ديوان ضميمه شده است بر ارزش و غناي كتاب افزوده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. محمدعلي مبشرالديوان (غبار كاشاني)، كليات ديوان اشعار، مقدمه و تعليقات و فهارس از خسرو طغرل، زنجان، انتشارات دانش، 1388، ارجاعهاي داخل متن در پرانتز () همه به اين كتاب است.
2. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، ج اول، به كوشش ايرج افشار، تهران، اساطير، 1363، صص 398، 400.
3. نامه مبشرالديوان به مدير روزنامه ثريا، در: روزنامه ثريا، «مكتوب از شيراز»، ش 12، 6 ژانويه 1899؛ به نقل از مقدمه مصصح ديوان غبار كاشاني، صص نوزده ـ بيست.
4. براي آگاهي از شورش عبيدالله كُرد بنگريد به: نادر ميرزا، تاريخ و جغرافياي دارالسلطنه تبريز، مقدمه و تصحيح و تحشيه از غلامرضا طباطبائي مجد، تبريز، ستوده، 1373، صص 419 – 478؛ و براي تحليلي از چگونگي دست به دامن سپهسالار شدن ناصرالدين شاه در قضيه عبيدالله كرد بنگريد به: فريدون آدميت،، انديشه ترقي و حكومت قانون، عصر سپهسالار، تهران، خوارزمي، 1351، صص 466 – 473.
5. خزانه سلطنتي چندان هم در اين زمان «پرزر»! نبود.
6. مصصح دانشمند كتاب در تعليقات خود اشاره كردهاند كه غبار «اين قصيده را براي يحيي نامي ساخته است كه نمي دانم مراد از آن كيست؟» (ديوان، ص 233) به نظر میرسد مراد از يحيي، يحيي خان معتمدالملك برادر سپهسالار است كه در چند جا از او سخن رفته است.
7. رك: خاطرات احتشام السلطنه به كوشش سيدمحمدمهدي موسوي، تهران، زوار، 1367، صص 78 – 164.
8. بنگريد به: هماناطق، مصيبت وبا و بلاي حكومت، تهران، گستره، 1358، صص 11 – 45.
9. درباره ی احتشام الدوله بنگريد به: مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران در قرن 12، 13 و 14 هجري، ج دوم،تهران، زوار، 1371، صص 270 – 271.
10. نگارنده بررسي همه جانبهاي از زنجان عصر مشروطه و احوال امير افشار را در دست دارد براي روشن ساختن برگهايي از تاريخ اين مملكت كه مهجورو پنهان مانده است.
11. داستان نبرد احتشام الدوله و امير افشار و حوادث بعد از آن را « باس خان پريشان افشار» از شاعران خمسه در اواخر عهد قاجار، به نظم كشيده است با عنوان «جهانشاه نامه» كه تصحيح انتقادي آن گوشهاي از وقايع تاريخي زنجان را روشن خواهد ساخت. و نيز رك: عبدالله مستوفي، شرح زندگاني من يا تاريخ اجتماعي و اداري ايران در عصر قاجار، ج اول، تهران، زوار، 1371، صص 436 – 438؛ مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران در قرن 12 و 13 و 14، ج اول، تهران، زوار، 1371، ص 281 – 282 و محمد حسن خان اعتماد السلطنه، روزنامه خاطرات، به كوشش ايرج افشار، تهران، امير كبير، 1379، ص 820.
- مقاله " ميرزا محمد علي خان مبشر الديوان و برخي آگاهيهاي انتقادي تاريخي از عصر قاجار " نوشته : دكتر عباس قديمي قيداري ، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 149 مهر1389 ص
- بزرگان کاشان ج ۳ صص ۲۲۲ - ۲۲۴.
- کاشانه دانش صص ۸۲۷ و ۸۲۸.
- تذکره شعاعیه ، نسخه خطی
- آثار عجم ص ۵۳۶.
- تذکره حدیقه الشعراء ج ۳ صص ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹.
- فرهنگ سخنوران ص
زندگینامه
آیت الله حاج شیخ حسن شریعتی نیاسر به سال 1312 ه. ش. در خانواده علم و تقوا و فضیلت در نیاسر کاشان دیده به جهان گشود. پدر، جد پدری و بسیاری از افراد خاندان ایشان همگی از علما و شخصیتهای برجسته منطقه و عصر خویش بودهاند همچنین ایشان از طرف مادری نیز از نوادگان دو نفر از عالمان عالیقدر تشیع یعنی ملا احمد نراقی و میرزای قمی میباشد . وی ، تحصیل علوم دینی را از مدرسه گذر بابا ولی در کاشان آغاز کرده و سپس به اراک مهاجرت نموده و به خواندن مقدمات دروس حوزوی پرداخت.
پس از آن رهسپار قم شد و در این شهر در نزد اساتید بزگواری همچون حضرات آیات امام موسی صدر، شهید صدوقی، شهید مطهری، مرحوم لاکانی رشتی، آقا میرزا جواد تبریزی، آقای مشکینی، مرحوم مجاهدی و مرحوم شیخ عبدالجواد سدهی جبل عامل، دروس حوزوی را – از مطول تا کفایه – فرا گرفت.
در این میان مدت کوتاهی هم به مشهد مقدس رفته و بخشی از سطح عالی را در محضر مرحوم آیت الله شیخ هاشم قزوینی و درس خارج را در محضر مرحوم ایت الله العظمی میلانی تحصیل نمود.
پس از فراگیری کتب متداول حوزه و اتمام مراحل مقدمات و سطح در بحث خارج آیت العظمی بروجردی حضور یافت چندین سال نیز از دروس خارج فقه و اصول امام راحل استفاده برد علاوه بر اینها مدتی هم در بحوث خارج حضرات آیات شیخ محمد تقی بروجردی و حاج شیخ مرتضی حائری (فرزند موسس حوزه علمیه قم) و حاج میرزا ابوالفضل زاهدی شرکت کرده و در فلسفه و تفسیر قرآن نیز نزد مرحوم علامه طباطبائی فیلسوف و مفسر بزرگ قرن حاضر تلمذ نمود. همچنین ایشان با استفاده از جلسات مربیان بزرگ اخلاق همچون حضرات آیات حاج میرزا علی آقا شیرازی (استاد نهج البلاغه) حاج شیخ عباس تهرانی، تهذیب نفس و تزکیه اخلاق را هم پیشه خود ساخت.
درحود سال 1335 برای ادامه تحصیلات و استفاده از محضر اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف اشرف، راهی آن سامان شده و مجاورت بارگاه علوی(ع) را برگزید.
فعالیت های اجتماعی و علمی
آثار
منابع
---------------------------------------
- (کانون)مجمع فرهنگی اهلبیت (ع) نیاسر

زندگینامه
سرور اعظم باکوچی معروف به سپیده کاشانی از شاعران نامدار معاصر ایران در 1315 هـ .ش در کاشان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان «هفده دی» و دوره متوسطه را در دبیرستان «شاهدخت» گذرانید. سپس به تهران مهاجرت کرد.
چون پدر ومادرش به شعر علاقهمند بودند، او نیز از اوان کودکی با اشعار شعرای متقدم چون حافظ ، سعدی و مولانا آشنا شد و بیش از همه تحت تأثیر حافظ قرار گرفت .
سپیده کاشانی از شاعران مذهبی و انقلابی زمان حکومت پهلوی به شمار می رفت و پس از پیروزی انقلاب ، او را در سال 1358 به رادیو دعوت کردند و وی به همکاری با رادیو پرداخت و کمی بعد عضو شورای شعر و سرود رادیو شد. او بارها در جبهه های جنگ ایران و عراق و در جمع رزمندگان ایرانی حضور یافت و به شعرخوانی پرداخت. او افزون بر اشعاری که در باره ی جنگ و شهادت سروده است، دهها شعر حماسی و عاطفی نیز در کارنامه خود دارد. یادداشتهایی از دو سفر به جنوب با نام « خرمشهر از اسارت تا رهایی» را نیز در کارنامه فعالیت فرهنگی خود به ثبت رسانده است. کاشانی مدتی نیز عضو «شوراي شعر و ادب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي» و «شوراي شعر بنياد فرهنگي 15 خرداد» بود.
سپیده کاشانی سرانجام در روز 12 بهمن ماه1371هـ .ش در انگلستان درگذشت و در مقبرة 953، جنب قطعه 26 بهشت زهرا به خاك سپرده شد.
کتاب ها
1- «پروانههای شب»،
2- «هزار دامن گل سرخ» تهران : حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی؛ 1373.
3- «سخن آشنا» تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ 1373.
4- «آنان که بقا را در بلا دیدند» ( یادداشتهای دو سفر به جنوب ) تهران : حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی؛ 1375.
5- «گزیده آثار» انتشارات نیستان؛ 1380.
نمونه شعر
چه کردی انتظار،ای انتظار لاله گون با من
که اینسان همسفر شد جای دل یک لُجّه خون با من؟
گرفتم تیشه ی تیز قلم،هموار سازم ره
نگر چون کرد،ای محبوب،رنج بیستون با من
تو را فریاد کردم در سکون لحظه ها،اما
به پژواک صدا دمساز شد شور جنون با من
گواهی می دهد دل،از ورای ابر می تابی
نتابی گر چه خواهد کرد شام قیرگون با من
حضورت طرفه گلزاری است چشم انتظاران را
بیا مپسند از این بیش پاییز درون با من
شکسته دل ز سنگ هجر تو ای منتظر،بنگر
روان این قایق بشکسته بر دریای خون با من
مبادا بی تو جایت در دلم ای همنشین دل
تو بنشین تا که ننشانند اغوای فسون با من
منابع
------------------------------------------
-
زندگینامه
عباس کیمنش کاشانی متخلص به " مشفق " فرزند علی محمد درمرداد ماه سال ۱۳۰۴ ه. ش. در کاشانزاده شد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در کاشان به پایان رسانید و در ادارهفرهنگ کاشان به خدمت مشغول شد. و سپس به دانشگاه تهران راه یافت و موفق به اخذ لیسانس در رشته علوم اداری گردید سپس دبیرستان های تهران تدریس کرد . آخرین سمت او معاونت اداره کل کارپردازی وزارت فرهنگ بود.
مشفق کاشانی از جمله شاعرانی است که در مصیبت سید و سالار شهیدان، امام حسین ـ علیهالسلام ـ اشعار پر سوز و گدازی دارد. هم اکنون ترجیع بندی در مرثیه سیدالشهدا ـ علیهالسلام ـ از او بر جای مانده است. استاد مشفق عضو شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. او از بنیان گذاران انجمن شاعران ایران و رئیس هیات مدیره آن بود. وی از شاعران مدافع انقلاب اسلامی و شعر آئینی شمرده می شود و اشعار بسیاری درباره ی دفاع مقدس ( جنگ ایران و عراق در 1359-67 ه. ش. ) و انقلاب اسلامی دارد و بسیاری از شاعران جوان نزد او تربیت شده و به جامعه ادبی معرفی شده اند. وی در روزیک شنبه 28 دی 1393 ه. ش. در هنگام شعر خوانی در مراسم تولد شاعر معاصر سهیل محمودی ناگهان بیهوش شده و به بیمارستان منتقل شد و در همان روز بر اثر نارسائی قلبی درگذشت.
کتاب ها
1- «صلای غم» تضمین ۱۲بند محتشم کاشانی2- «خاطرات» (سال ۱۳۲۴) 3- «سرود زندگی» (سال ۱۳۴۲) 4- «شراب آفتاب» (سال ۱۳۴۲) 5- «آذرخش» (گزینه اشعار) 6- «آینه خیال» (سال ۱۳۷۲) 7- «بهار سرخ سرود» (سال ۱۳۷۳) 7- «هفت بند التهاب» (سال ۱۳۷۵) 8- «نقشبندان غزل» (سال ۱۳۶۵) 9- «انوار ۱۵خرداد»(سال ۱۳۶۵) 10- «خلوت انس» (سال ۱۳۶۸) 11- تصحیح «دیوان حاج سلیمان صباحی بیدگلی» با همکاری پرتوبیضایی (سال ۱۳۴۰) 12- «مجموعه شعر جنگ» 13- تذکرهٔ شاعران معاصر14- راز مستان
منابع
----------------------------------------------
- سخنوران نامی معاصر ایران
- فرهنگ شاعران زبان فارسی ج1 ص529
- تذکره شعرای معاصر دهه اول انقلاب اسلامی ص251 و 252
محمّد رضا کاشانی متخلّص به «سیما» فرزند میرزا ابوالحسن بن میرزا صادق. شاعر ادیب و خوشنویس هنرمند قرن دوازدهم هجری به فارسی و عربی شعر نیکو می گفته و خطوط هفت گانه را خوش می نوشته و در سیاق مهارت بسیار داشته است. شاه سلطان حسین صفوی او را به «عضدالدّوله» ملقّب ساخت.
او در جریان حمله افاغنه به اصفهان در سال 1135ق به قتل رسید. میرزا محمّد تقی سپهر (لسان الملک) از نوادگان اوست.
منابع
------------------------------------
- احوال و آثار خوشنویسان، ج3، ص729
- مکارم الآثار، ج2، ص581.
|
|