|
مشاهیر ایران و اسلام
|
||
زندگینامه :
ابوالفضل احمد بن محمد بن فضل خازن دینوری بغدادی مشهور به " ابن خازن " و " خازن " از شاعران و ادیبان و خوشنویسان اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری است.. وى از مردم دینور بود ؛ اما در سال ۴۷۱ ه ق در بغداد زاده شد .
اِبْنِ خازِن، ابوالفضل احمد بن محمد (471- 518ق/1078- 1124م)، شاعر و خطاط بغدادي. خاندان وي اهل دينور بودهاند. او خود در بغداد زاده شد و همانجا درگذشت.
عمادالدين كه با ابوالفتح فرزند ابن خازن دوستى داشت، شعر و ادب و ظرافت و فضل او را ستوده، اما بيشتر به خط زيباي او توجه داشته و در حق او نوشته كه در هنر خطاطى، چيزي از همنامش ابوالفوارس ابنخازن كم نداشت (همانجا؛قس:19/482) و ابنخلكان (1/149) و ابنشاكر(12/156) حتى او را در اين فن، يگانة زمان دانستهاند.
با اينهمه، ظاهراً زندگانى او همانند شعرش، متوسط و تهى از حوادث عمده بوده است. وي هرگز به درگاه پادشاهان و اميران بزرگ راه نيافته و تنها به مدح شخصيتهايى چون ابونصر انوشروان بن خالد (عمادالدين، برگهاي 53 و 55)، معتمد الدوله يحيى بن صاعد (همو، برگ 54)، امين الدولة بن صاعد (همو، برگ 55)، زين الكتاب احمد ابن رجا (همانجا) و همچنين عمّ عمادالدين كاتب، عزيزالدين احمد بن حامد (همو، برگ 53) بسنده كرده است.
از دوستى او با اعيان و مشاهير روايتهايى چند باقى است، كه در يكى از آنها به سفر او به اصفهان اشاره شده است: در 506ق/1112م وي همراه راوي داستان عازم اصفهان شد و به خانة شمس الحكما ابوالقاسم اهوازي طبيب درآمد. با آنكه طبيب غايب بود، آن دو را به حمام و سپس شبستان خانه بردند و ابن خازن شعري در اين باب سرود (ابن جوزي، عبدالرحمان، همانجا؛ ابن جوزي، يوسف، 8(1)/77؛ ابن اثير، همانجا). اين شعر را (كه 3 بيت بيش نيست) عمادالدين كاتب به همان پزشك اهوازي نسبت داده (متأسفانه اين بخش از نسخة ما ساقط است)، ولى ابن خلكان (1/150) كه خود داستان مهمانى پزشك را به نحو ديگري نقل كرده، به اين انتساب در خريدة عمادالدين اشاره كرده است. ابن خلكان (همانجا) روايت ديگري هم دربارة پيوند ميان شاعر و طبيب نقل كرده و نوشته است چون طبيب او را فصد كرد و آزار رسانيد، شاعر 5 بيت طنزآميز سرود و براي او ارسال داشت. يكى ديگر از دوستان ابن خازن كه وي شعري نيز در هجوش سروده، دانشمند معروف هبةالله بديع اسطرلابى (ه م) است (عمادالدين، برگ 54) كه علاوه بر علوم فلكى به ادب و اديبان نيز سخت دلبستگى داشت. هموست كه اشعار ابن حجاج (ه م) شاعر هرزه سراي بغدادي را جمعآوري كرده است.
ابن حجاج چنانكه مىدانيم، شاعري شيعى، تندمزاج و سُخف سرا بود و از گستاخى و تندزبانى نسبت به بزرگان ديگر مذاهب ابايى نداشت. چون خواستند از شدت و حدت لحن او نسبت به آن بزرگان بكاهند، وي را به خواب ابن خازن درآوردند. ابن خازن همة ابياتى را كه آن شاعر در باب فساد مذهب خود، سرزنشى كه امام على(ع) از او كرد و پشيمانى وي از آن گفتارهاي گزنده كه سروده بود، به خاطر سپرد و چون پس از چندي آنها را براي ديگر اديبان خواند، همه اذعان داشتند كه اين سخن، سخن ابن حجاج است، نه سرودة ابن خازن(دربارة اين روايت، نك: ه د، ابن حجاج).
از مجموعة اشعار ابن خازن، اينك چيز قابل توجهى در دست نيست، زيرا او خود چندان به اين امر عنايت نداشت، و اصولاً به نظر مىآيد كه مقدار ساختههاي او اندك بوده و جز در موارد خاص شعر نمىسروده است (نك: عمادالدين، برگ 53). چون او درگذشت، فرزندش ابوالفتح، ظاهراً به تقاضاي عمادالدين به جمعآوري آثار پراكندة پدر همت گماشت. ابوالفتح در مقدمة ديوان دليل اقدام خود را اندكى شعر پدر و بىتوجهى مردم به آن مىداند (همانجا: قس: ابن خلكان، 1/149؛ ابن شاكر، 12/156؛ صفدي، 8/78)، اما از اين ديوان نيز اينك جز آن پانزده - شانزده صفحهاي كه عمادالدين برگزيده و بر حسب حروف الفبا تنظيم كرده، چيزي به جاي نمانده است. نيمى از اين منتخب در مجلد دوم خريدة (بخش شعراي فارس ... و بغداد) و نيمى ديگر در مجلد سوم آمده است. متأسفانه بخش دوم خريدة از نسخههاي عكسى دانشگاه تهران ساقط است، اما تقريباً همة آنچه از اين بخش ساقط است، در منابع ديگر چون ابن خلكان (1/149 به بعد) آمده است.
شعر موجود او كه قطعاتى در مدح، هجا، رثا و... است كه گاه تقليدي از سبك گذشتگان و گاه ظرافت و نكتهپردازيهاي شاعران سدههاي 4 تا 6 ق در عراق و ايران است. اين اشعار هر چند كه به قول ابن خلكان (1/149) خوش سبك و دلنشين است، از هيچ ويژگى چشمگيري بهرهمند نيست. يكى از شيوههايى كه او در شعر پيش گرفته بود، لغز سرايى بود. يك نمونه از اين لغزها را در خريدة (برگ 55) مىتوان يافت. نمونة ديگري نيز آن قطعة 4 بيتى است كه او در پاسخ عبدالوهاب بن يَعْمُر نوشت (عمادالدين، «قسم شعراء الشام»، 2/266-267).
ظاهراً ابن خازن جُنگى نيز از اشعار گروهى از شاعران عرب فراهم آورده بوده است، زيرا عمادالدين، مكرر از «مجموعة» ابوالفضل ابن خازناشعاري نقل كرده است (همان، 2/272، 297، 415). ابن كثير (12/184) نيز روايتى از تاريخ ابن خازنآورده كه معلوم نيست منقول از كدام تاريخ و كدام ابن خازن است.
وی در بغداد درگذشت. تاريخ وفات او را برخى 512ق نوشتهاند (ابن جوزي، عبدالرحمان، 9/204؛ ابن جوزي، يوسف، 8(1)/76؛ ابن اثير، 10/546) كه با توجه به روايت قاطع عمادالدين كاتب (برگ 53) احتمالاً اشتباه است.
نمونه شعر :
من یستقم یحرم مناه و من یرع
یختص بالاسعاف و التمکین
انظر الی الالف استقام ففاته
عجم ففاز به اعوجاج النون.
*
منابع
--------------------------------------------------------
- مقاله " این خازن " دائره المعارف بزرگ اسلامی ج ص
- ابن اثير، الكامل؛ ابن جوزي، عبدالرحمان، المنتظم، حيدرآباد دكن، 1359ق
- ابن جوزي، يوسف، مرآة الزمان، حيدرآباد دكن، 1370ق/ 1951م
- ابن خلكان، وفيات
- ابن شاكر كتبى، محمد، عيون التواريخ، به كوشش فيصل السامر و نبيلة عبدالمنعم داوود، بغداد، 1497ق/1977م
- ابن كثير، البداية؛ ذهبى، محمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط، بيروت، 1405ق/ 1985م
- صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به كوشش محمد يوسف نجم، بيروت، 1391ق/1971م
- عمادالدين كاتب، محمد، خريدة القصر، نسخة عكسى موجود در مركز
- همو، همان، «قسم شعراء الشام»، به كوشش شكري فيصل، دمشق، 1378ق/1959م
- فيصل، شكري، حاشيه بر خريدة القصر، «قسم شعراء الشام» (نك: عمادالدين در همين مآخذ)
- يافعى، عبدالله، مرآة الجنان، حيدرآباد دكن، 1338ق.
- آذرتاش آذرنوش (رب) 23/4/77
ن * 2 * (رب) 31/4/77
- ریحانه الادب ، ذیل ج ۷ ص ۴۹۱.
- الاعلام ج ۱ ص ۲۰۸.
- قاموس الاعلام ج ۳ ص ۲۰۱۱.
- لغت نامه دهخدا ، ذیل " خازن " ج ص
- معجم المولفین ج ۲ ص ۱۴۴.
- فرهنگ بزرگان اسلام و ایران ص۶۸ و ۶۹.
- فرهنگ سخنوران ص ۱۸۱.
|
|