|
مشاهیر ایران و اسلام
|
||
احولی سیستانی فرزند جلال سیستانی ، ، از شاعران قرن یازدهم هجری است. وی در حدود ۹۷۶ ه. ق در سیستان به دنیا آمد. پدرش شاعر بود. اما احولی هر چند در علم و ادب تحصیلاتی نداشت اما به خاطر ذوق فطری و داشتن قریحه شاعری به سرودن شعر پرداخت.
وی در سال ۱۰۲۴ . ق. از زادگاه خود به هند سفر کرد و اوحدی بلیانی در شهر اجمیر با او ملاقات کرد. ملاعبدالنبی فخرالزمانی قزوینی، «مؤلف تذکره میخانه " نیز به سال ۱۰۲۶ احولی را در کشمیر ملاقات کردهاست. وی پس از چندی تخلص خود را از احولی به بسمل تغییر داد. و در سال ۱۰۳۱ ه. ق به سیستان بازگشت.
دیوان احولی سیستانی مشتمل برپنج هزار بیت بوده است.و بسیاری از اشعارش در ستایش پیامبر اسلام و امام علی ( ع) و امامان شیعه است. اوحدی بلیانی دیوان او را دیده بوده است.
سال درگذشت او به دست نیامد.
نمونه شعر :
مهر در عهدت چنان کم شد که باور می کنم
گر کسی گوید که با یوسف زلیخا دشمن است
*
لب تو در شکر از جوش خنده شور انداخت
رخ تو گرده خورشید در تنور انداخت
کدام سرو زقتمت قیامت انگیز است که رستخیز در آیندگان گور انداخت
به تحفه نکهت گل سوری سوی جیب او می برو
گرفت زلف ز دست نسیم و دور انداخت
دل ار به جنبش آبرو نمی دهی چه عجب
که زد نشانه چو تیر از کمان ز دور انداخت
*
آن که بر گل شب نقاب از تار سنبل بسته بود
صد دل شوریده در هر چین کاکل بسته بود
شب که می نالیدم از یاد گل رویش به باغ
خون دل چون لاله در منقار بابل بسته بود
|
|
منابع
-------------------------------------------
- تذکره میخانه صص ۹۰۹ - ۹۱۲.
- تذکره عرفات العاشقین ج ص
- تذکره روز روشن ص
- منتخب الطایف ص ۱۱۳
- کاروان هند ج ۱ ص۲۲.
میرزا شجاع سیستانی، شاعر ادیب قرن یازدهم هجری. پسرعموی ملک حمزه سیستانی است. از سیستان به اصفهان آمد و در محلّه عباس آباد اصفهان ساکن شد. در سخن شناسی و معنی پردازی کمال مهارت را داشت و انواع شعر را نیکو می سرود. در زمان تألیف تذکره نصرآبادی (حدود 1083ق) هنوز جوان بود.
این رباعی از اوست:
گر سکّه دل بر سخن خویش زنی
کی حرف بدی ز دشمن خویش زنی
بدگویی خلق همچو چنگ و دُهُلست
منواز که خود بر دهن خویش زنی
منابع
-----------------------------------------
- تذکره نصرآبادی، ج1، ص52؛
- بزرگان سیستان، ص228؛
- اعلام اصفهان ج4
- الذریعه، ج9، ص507.
بدیع الدین ترکو سیستانی از شعرای مشهور قرن ششم ه.ق.بود که در سخن سرایی نادر وصحبتش مطبوع بود و طبعش به هزل و مطایبه میل داشت. او در سیستان روزگار می گذراند و سال درگذشتش به دست نیامد.
هنگامی که یکی از عرفا را اسب بر زمین انداخت این دو بیتی را گفت:
آن اسپ ترا عظیم شیرین انداخت
انصاف بده کز در تحسین انداخت
در ره گذر تونیز گفتاری بود
اسپ چو بدان رسید سرگین انداخت
منابع
----------------------------------------
- بزرگان سیستان ص221
|
|